۲۷ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۷
بازدید:۸۹۱
صد آنلاین | امروز داستان حسین نژاداسد، پاکبان پاکدست شهرداری عجب‌شیر را روایت می‌کنیم؛ مردی که با پیدا کردن گردنبند ۱۶۰میلیونی در میان چمن‌های پارک آن را به صاحبش رساند تا به دلنگرانی او پایان دهد. خودش می‌گوید، این امتحان الهی بود که از آن سربلند بیرون آمد.
کد خبر : ۴۰۴۱۴

به گزارش صد آنلاین ،  امروز داستان حسین نژاداسد، پاکبان پاکدست شهرداری عجب‌شیر را روایت می‌کنیم؛ مردی که با پیدا کردن گردنبند ۱۶۰میلیونی در میان چمن‌های پارک آن را به صاحبش رساند تا به دلنگرانی او پایان دهد. خودش می‌گوید، این امتحان الهی بود که از آن سربلند بیرون آمد.

 

 

 

 


 درست در زمانی که موعد پرداخت اجاره خانه‌اش گذشته بود و پولی نداشت به صاحبخانه بدهد. «وقتی گردنبند طلا را پیدا کردم یک لحظه هم به این فکر نکردم که آن را بردارم و با فروش آن بخشی از مشکلاتی که در زندگی داشتم را حل کنم. به تنها چیزی که فکر کردم، دل‌نگرانی صاحب گردنبند بود، می‌خواستم زودتر به او خبر بدهم گردنبندش پیدا شده و نگران نباشد.»  شامگاه سه‌شنبه هفته گذشته بود که زنی هراسان و نگران به کیوسک نگهبانی پارک ساحلی عجب‌شیر رفت و از گم‌شدن گردنبند گرانقیمتش خبر داد. آن‌طور که زن روایت کرده بود، شب همراه خانواده‌اش به پارک آمده و روی چمن‌ها نشسته بودند. وقتی می‌خواستند آنجا را ترک کنند، متوجه شده گردنبندش نیست و هرچه اطراف را گشته بودند، موفق به یافتن گردنبند نشده بودند. نژاداسد، صبح روز بعد وقتی که به محل کارش در پارک ساحلی آمد از طریق نگهبان متوجه گم شدن گردنبند شد. «ساعت ۴ صبح چهارشنبه به محل کارم در پارک رفتم که عمورضا، نگهبان پارک موضوع گم شدن گردنبند را برایم تعریف کرد. ابتدا امید نداشتم که پیدایش کنم اما هنگام آبپاشی به چمن و پاکبانی، در جست‌وجویش بودم. حدود ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه صبح، در حال آبپاشی به چمن بودم که برق طلا را در میان چمن دیدم و آن را برداشتم. آن‌قدر هیجانی شده بودم که پاهایم سست شد.

 

 

 

 

 

عمورضا را صدا کردم و خواستم درباره مشخصات گردنبند به کسی نگوید تا فرد دیگری مدعی آن نشود.» پاکبان پاکدست، با پیمانکار شهرداری تماس گرفت و از او خواست با صاحب طلا قرار بگذارد تا گردنبند را به او بدهند که قرار شد تا یکشنبه صبر کنند تا این کار در دفتر شهردار انجام شود. «می‌دانستم صاحب طلا خیلی نگران است و تا یکشنبه بلاتکلیف ماندن، اعصابش را به‌هم می‌ریزد. به همین خاطر با او تماس گرفتم و خبر دادم که گردنبندش پیدا شده است.» سرانجام پیش از ظهر دیروز در دفتر شهردار عجب‌شیر، اسدنژاد گردنبند را به صاحبش رساند. در این جلسه صاحب طلا و شهردار با هدیه‌هایی از او تقدیر کردند. حسین داستان ما از شرایط زندگی دل پر خونی دارد؛ «ما نیروی پیمانکاری هستیم و حقوق زیادی نمی‌گیریم. حالا با این وضعیت، ماهی دو میلیون تومان اجاره و ۸۰۰هزارتومان قسط وام می‌دهم، بچه کوچکی نیز دارم. چند روز است که اجاره خانه‌ام عقب افتاده و از صاحبخانه خواسته‌ام تا پرداخت حقوقم صبر کند که بنده خدا با من راه آمده است. بعضی‌ها می‌پرسند چرا گردنبند را برنداشتم تا با آن مشکلاتم را حل کنم. که در جواب می‌گویم پدرم به ما لقمه حلال داد و یاد گرفتیم حتی در سختی‌ها به فکر مال حرام نباشیم. در این چند سالی که در شهرداری کار می‌کنم، چند بار پیش آمده مدارکی پیدا کرده و خودم آن را به صاحبش رسانده‌ام. من با خدا معامله می‌کنم. حتی هنوز نمی‌دانم شهردار و آن خانواده چه هدیه‌ای در برابر کارم به من دادند. هدایا را خانه گذاشتم و سریع خودم را به محل کارم رساندم.» 

 

 

4461/ی

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها