نویسنده: سید رحمان موسوی، عضو ارشد انجمن مطالعات سازمان ملل
صد آنلاین | به نظر می رسد اگرچه ژاپن دوران صلح طلبی خود را پس از جنگ جهانی دوم پشت سر می گذارد اما با بدتر شدن محیط امنیتی جهانی، این کشور اقداماتی را برای تعمیق اتحاد استراتژیک خود با ایالات متحده اعلام کرده و متعهد شده است که اقدامات بیشتری را برای تضمین دفاع از خود انجام دهد، از جمله با تقریبا دو برابر کردن هزینه های نظامی خود و دستیابی به قابلیت های ضد حمله تحت یک استراتژی جدید امنیت ملی.
همانطور که چندی قبل جوزف اس نای جونیور از دانشگاه هاروارد اشاره کرده بود، اتکا به یک اتحاد قوی با ایالات متحده "بی خطرترین و مقرون به صرفه ترین گزینه" برای تضمین امنیت ژاپن است. بنابراین، اقدامات جدید اعلام شده توسط فومیو کیشیدا، نخست وزیر ژاپن و جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده در ماه گذشته، خبر بسیار خوبی است.
عزم دولت کیشیدا برای بازدارندگی دیگران از تلاش برای «تغییر یکجانبه وضعیت موجود»» در شرق آسیا قابل ستایش است و این تعهد به بازدارندگی، مهم ترین و هم سخت ترین وظیفه ای است که ژاپن برای خود تعیین کرده است.
این تا حدی به این دلیل است که چین تمایل دارد از درگیری مسلحانه اجتناب کند، در عوض از «تاکتیکهای سالامی» استفاده میکند که قلمرو کشورهای دیگر را با «ترکیبی از پنهان کاری، فریب و غافلگیری» از بین میبرد. برای جلوگیری از تغییر بیشتر وضعیت موجود منطقه توسط چین، ژاپن باید رویکردی فعالانه برای مقابله با جنگ هیبریدی چین اتخاذ کند.
اما واقعیت این است که چشم انداز استراتژیک جدید ژاپن با کیشیدا آغاز نشد بلکه «این نشاندهنده نقطه اوج یک تغییر طولانیمدت است که در زمان سلف کیشیدا، آبه شینزو آغاز شد». در حالی که موضع جسورانه آبه نگرانی قابل توجهی را برانگیخت، به منزله رد یک وضعیت "پوچ" بود: "قبل از آبه، اگر چین به یک کشتی جنگی ایالات متحده در نزدیکی آب های سرزمینی ژاپن حمله می کرد، ارتش ژاپن درگیر نمی شد."
در زمانی که خطرات امنیتی به سرعت در حال افزایش هستند، حفظ این رویکرد برای ژاپن بسیار مهم است. همانطور که آبه در سال گذشته اشاره کرد – در آخرین تفسیر خود – ژاپن «نقش بزرگی» در تحقق چشمانداز هند و اقیانوس آرام دارد.
در مواجهه با تهدیدات چین، روسیه و کره شمالی، دفاع از خود ژاپن بیش از هر زمان دیگری به قدرت اتحادهایش بستگی دارد. دولت فعلی با افزایش قابل توجه هزینه های دفاعی خود و پیگیری همکاری نظامی نزدیک تر با ایالات متحده، در مسیر درستی حرکت می کند.
در دسامبر گذشته، فومیو کیشیدا، نخست وزیر ژاپن، بلندپروازانه ترین گسترش قدرت نظامی در ژاپن از زمان ایجاد نیروهای دفاع شخصی این کشور در سال 1954 را اعلام کرد. مخارج دفاعی ژاپن به 2 درصد تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد یافت؛ یک استراتژی جدید امنیت ملی که همه ابزارهای دیپلماتیک، اقتصادی، فنی و نظامی را برای محافظت از خود که در سال های آینده استفاده خواهد کرد، ارائه می کند.
مهمتر از همه، ژاپن موشکهای دوربردی را به دست خواهد آورد که قبلاً از آن استفاده کرده بود و با ایالات متحده برای تقویت دفاع ساحلی در اطراف "اولین زنجیره جزیره" در نزدیکی چین همکاری خواهد کرد. ماه گذشته در واشنگتن، پس از سفر دیپلماتیک کیشیدا از چند کشور دیگر گروه 7، او و جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، متعهد به همکاری دفاعی نزدیکتر شدند.
البته، برخی از همسایگان ژاپن نگران هستند که این کشور وضعیت نظامی خود را مانند دهه 1930 از سر بگیرد. زمانی که سلف کیشیدا، آبه شینزو، تفسیر قانون اساسی دفاع از خود را به تعهدات جمعی با متحدان ژاپنی گسترش داد، نگرانیهایی را هم در منطقه و هم در برخی از بخشهای جامعه ژاپن برانگیخت.
این هشدارها را می توان کاهش داد اگر کسی ماجرا را کامل توضیح دهد. پس از جنگ جهانی دوم، نظامی گری در ژاپن به شدت بی اعتبار شد، فقط به این دلیل که قانون اساسی تحمیلی ایالات متحده نقش ارتش ژاپن را به دفاع از خود محدود می کرد. در طول جنگ سرد، امنیت ژاپن به همکاری با ایالات متحده وابسته بود. هنگامی که جنگ سرد در دهه 1990 پایان یافت، برخی از تحلیلگران - در هر دو کشور - معاهده امنیتی دوجانبه را که از سال 1952 لازم الاجرا بود، به عنوان یک یادگار تلقی کردند و یک کمیسیون ژاپنی ایجاد شد تا بررسی کند که آیا ژاپن می تواند بدون آن عمل کند یا نه.
اما پایان جنگ سرد به این معنا نبود که ژاپن دیگر در یک منطقه خطرناک زندگی نمی کند. همسایه آن دیکتاتوری غیرقابل پیش بینی مانند کره شمالی است که منابع اقتصادی ناچیز این کشور را به طور مداوم در فناوری هسته ای و موشکی سرمایه گذاری کرده است.
یک نگرانی بسیار بزرگتر و بلندمدت ظهور چین است که در سال 2010 از ژاپن به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان پیشی گرفت و کنترل جزایر سنکاکو در دریای چین شرقی توسط ژاپن را مورد مناقشه قرار داد. در شمال، روسیه مجهز به سلاح هستهای و کنترل قلمروهایی است که قبل از سال 1945 به ژاپن تعلق داشت. و در جبهه اقتصادی، ژاپن همچنان به وارداتی که از مناطق مورد مناقشه مانند دریای چین جنوبی سفر میکند، وابسته است. این یک منبع دائمی خطر است، زیرا برخلاف اروپای پس از سال 1945، آسیای شرقی هرگز از آشتی کامل بین رقبا یا ایجاد نهادهای قوی منطقه ای بهره مند نشد.
ژاپن در مواجهه با این وضعیت، چهار گزینه برای تضمین امنیت خود داشته که تنها یکی از آنها بسیار نویدبخش بوده است. اصلاح صلحطلبی از قانون اساسی آن و تسلیح مجدد کامل به عنوان یک کشور هستهای پرهزینه، خطرناک و فاقد حمایت داخلی خواهد بود. در عین حال، بی طرفی و تکیه بر منشور سازمان ملل امنیت کافی را تامین نمی کند.
این اتحاد تا حد زیادی امن ترین و مقرون به صرفه ترین گزینه است. اما از زمانی که دونالد ترامپ در سال 2016 ریاست جمهوری آمریکا را به دست آورد، برخی از ژاپنی ها نگران روی آوردن آمریکا به انزواگرایی هستند. حتی در اوایل دهه 1990، زمانی که یکی از مقامات آمریکایی درگیر مذاکره مجدد درباره شرایط اتحاد ایالات متحده و ژاپن در پایان جنگ سرد بود، مقامات بلندپایه ژاپنی از او پرسیدند که آیا ممکن است روزی با قویتر شدن چین، ایالات متحده ژاپن را ترک کند؟ در آن زمان، بسیاری از آمریکاییها ژاپن را یک تهدید اقتصادی میدانستند و بسیاری از ژاپنیها برای تضمین امنیت ملی خود به رویهای با محوریت سازمان ملل متحد معتقد بودند.
در سال 1996، بیانیه کلینتون-هاشیموتو روشن کرد که اتحاد امنیتی ایالات متحده و ژاپن پایه و اساس ثبات پس از جنگ سرد در شرق آسیا بود. با این حال، سؤالاتی در مورد قابل اعتماد بودن تضمین های آمریکایی وجود داشت که منجر به بحث هایی در میان کارشناسان امنیتی ایالات متحده و ژاپن شد.
بهترین تضمین امنیتی، حضور نیروهای آمریکایی است که ژاپن با حمایت سخاوتمندانه کشور میزبان به حفظ آن کمک می کند. اقدامات جدیدی که کیشیدا و بایدن در ژانویه اعلام کردند، هم برای تقویت این تضمین و هم در صورت بازگشت ترامپ یا شخصیتی شبیه ترامپ به کاخ سفید طراحی شده است. نکته مهم این است که این اقدامات هیچ دلیلی برای همسایگان ژاپن ایجاد نمی کند که نگران باشند. در واقع، تقویت اتحاد ایالات متحده و ژاپن بهترین راه برای اطمینان از این است که ژاپن هرگز چنین نخواهد کرد.
در دو دهه گذشته، ریچارد ال. آرمیتاژ، معاون وزیر امور خارجه سابق، گزارشهای دو حزب درباره چگونگی تقویت اتحاد ایالات متحده و ژاپن را منتشر کردند. همانطور که یکی از این گزارش ها توضیح می دهد، "با تغییرات اساسی که در سراسر آسیا و اقیانوسیه رخ می دهد، ژاپن احتمالا هرگز فرصت مشابهی برای کمک به سرنوشت منطقه نخواهد داشت.
در این زمینه اقدامات اخیر کیشیدا را می توان گام های مناسبی در مسیر درست تلقی کرد. پتانسیل بسیار زیادی برای توسعه مشارکت برابر و همکاری با دیگران در تامین امنیت مشترک وجود دارد. انجام این کار برای ایالات متحده، برای ژاپن و برای بقیه جهان خوب خواهد بود. رویدادهای اخیر زمینه ای برای خوش بینی نسبت به آینده اتحاد ایالات متحده و ژاپن و ثبات در شرق آسیا فراهم می کند.
وضعیت امنیتی جدید ژاپن، میراث آبه است
بر سر تایوان، ژاپن می تواند با ارتش آمریکا همکاری کند. چراکه ارتش ژاپن اکنون از کشتی ها و هواپیماهای آمریکایی در منطقه محافظت می کند.
سیاستهای دفاعی بلندپروازانه کیشیدا، که شامل افزایش هزینههای نظامی به 43 تریلیون ین (330 میلیارد دلار) تا سال 2027 و بازنگری در استراتژی امنیت ملی ژاپن برای اجازه دادن به قابلیتهای ضد حمله است، بسیاری از ایدههای آبه را اجرا میکند.
اول، هنگامی که ژاپن اولین استراتژی امنیت ملی خود را در سال 2013 منتشر کرد، تهاجم چین به آب ها و حریم هوایی ژاپن در نزدیکی جزایر سنکاکو به عنوان "مسئله ای نگران کننده برای جامعه بین المللی، از جمله ژاپن" توصیف شد. با این حال، استراتژی تجدید نظر شده چین را - مطابق با لفاظی های ایالات متحده - به عنوان "بی سابقه و بزرگترین چالش استراتژیک" برای ژاپن معرفی می کند. همانطور که این تغییر روشن می کند، تقویت نظامی ژاپن، در درجه اول، جلوگیری از توسعه طلبی چین است.
دوم، استراتژی جدید به دنبال ایجاد منابع سوخت و مهمات است و از این طریق به مشکلی که آبه بارها در مورد آن هشدار داده است، رسیدگی می کند. در حالی که ژاپن طی دهه گذشته جت های جنگنده، کشتی ها و وسایل نقلیه جنگی زیادی خریداری کرده است، اما همچنان فاقد ذخایر استراتژیک و امکانات ذخیره سازی امن مورد نیاز برای حفظ یک جنگ طولانی است.
مطمئناً، ذخیره مهمات و سوخت بسیار جذاب تر از خرید جت های جنگنده F-35 یا موشک های کروز دوربرد Tomahawk از ایالات متحده است. اما در حالی که خرید تسلیحات گسترده قطعا به ژاپن کمک خواهد کرد تا با تهدید سه گانه روسیه، چین و کره شمالی روبرو شود، حقیقت این است که موقعیت استراتژیک این کشور بسیار مخاطره آمیزتر از هر عضو دیگر G7 است. تا زمانی که ژاپن ذخایر استراتژیک کافی را ایجاد و حفظ نکند، نمی تواند از خود دفاع کند.
سوم، پیمان دفاعی ایالات متحده و ژاپن قبلاً دارای یک قانون نانوشته بود مبنی بر اینکه تمام دارایی های نظامی جدید باید تحت کنترل آمریکایی ها باشد. با این حال، اخیراً ژاپن، بریتانیا و ایتالیا از تلاش مشترک برای توسعه نسل بعدی جت جنگنده خبر دادند. وزارت دفاع ایالات متحده بلافاصله بیانیه ای را در حمایت از مشارکت جدید منتشر کرد که نشان دهنده همکاری نظامی رو به رشد بین ایالات متحده، ژاپن، کشورهای اروپایی، استرالیا و هند است.
در نهایت، استراتژی تجدید نظر شده امنیت ملی این کشور بیان می کند که "ژاپن فعالانه افراد آواره به دلیل جنگ را می پذیرد." این کنایه به حمله احتمالی چین به تایوان، همراه با تمایل ضمنی برای پذیرش بسیاری از شهروندان تایوانی که در صورت وقوع چنین اتفاقی مطمئناً فرار می کنند، توجه زیادی را جلب نکرد، اما راهگشا است.
اگر آبه زنده بود، خوشحال میشد که دولت کیشیدا بسیاری از اهدافی را که او میخواست به دست آورد، دنبال کرده است. در حالی که دستور کار جدید امنیت ملی به اصلاح محدودیتهای موجود در مورد استقرار سلاحهای تهاجمی محدود نمیشود، اما بر نیاز به توسعه قابلیتهای ضد حمله که ژاپن را قادر میسازد در صورت حمله به اهدافی در کشورهای دیگر حمله کند، تأکید میکند.
به نظر می رسد افزایش بودجه پیشنهادی در هزینه های نظامی از حمایت عمومی گسترده برخوردار است، این سوال که چگونه هزینه آن را پرداخت کنیم به احتمال زیاد موضوع بحث های شدید پارلمان خواهد بود. طرح کیشیدا برای تامین هزینههای اضافی از طریق افزایش مالیاتها، مخالفت شدیدی را حتی در درون حزب خود برانگیخته است و شایستگی کیشیدا بدون شک در ماههای آینده مورد آزمایش قرار خواهد گرفت.