آخرین اخبار
۳۰ بهمن ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۹
نگاهی به حوادث رخ داده در آسمان آمریکا و کانادا در دو ماه ابتدائی سال ۲۰۲۳

ترسناک‌تر از بیگانه، عجیب‌تر از یوفو

بازدید:۵۰۴
سید محمد عیسی‌نژاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ایالات متحده برخلاف مورد بحران موشکی کوبا، این بار نمی‌تواند پاسخ طرف مقابل را با تهدیدی جدی بدهد، چرا که چین برخلاف روسیه – و سلفش شوروی – علاوه بر یک رقیب سیاسی، یک شریک مهم اقتصادی است که هستی و بنیان آمریکا را تهدید نکرده و نمی‌کند و بر تردامنی آمریکا در استفاده از بالن‌ها تأکید دارد. 
کد خبر : ۳۳۴۱

نویسنده: دکتر سید محمد عیسی‌نژاد 

صد آنلاین |  علاوه بر بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲)، آمریکایی‌ها دو بار در هفتم دسامبر ۱۹۴۱ (حمله به پرل هاربر) و یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ (حملات ۱۱ سپتامبر) نشان دادند که وقتی مورد تهدید و یا حمله‌ای غافلگیرکننده‌ای قرار گیرند، از جنگ اِبائی ندارند، حتی اگر جنگی جهانی باشد یا طولانی‌ترین (جنگ افغانستان) و پرهزینه‌ترین (جنگ عراق) جنگ تاریخ ایالات‌متحده. حال چرا این بار در جریان کشف یک بالن ۶۰ متری چینی توسط یک شهروند و نه ارتش و قوای پدافند هوائی چنین نشد؟ و چرا به محض شناسائی و به رغم امکان تجسس بیشتر، بالن چینی بلافاصله منهدم نشد؟

شوک بالن چینی

وقتی چنین هواگردی برای اولین بار توسط یک شهروند، رؤیت شد و نه ارتش آمریکا به اندازه کافی عجیب بود، اما اینکه پس از ساقط کردن آن در روی اقیانوس اطلس، سه پدیده هوائی ناشناس (UAP) و با اشکال نامأنوس (استوانه‌ای و هشت ضلعی) بر فراز حریم هوائی امریکا و کانادا شناسائی و ساقط شدند، عجیب‌تر است. بر همین اساس طرفداران تئوری توطئه و علاقه‌مندان به بیگانه‌های فضائی عنوان کردند که شاید پای بیگانه‌ها و یوفوهای‌شان در میان باشد، شاید هم آنطور که برخی دیگر از آمریکایی‌ها و نیز تد کروز، سناتور سرشناس جمهوریخواه، عنوان می‌کنند در اثر حساسیت‌های ناشی از بالن چینی، شاید بالن‌های خانگی دانش‌آموزان آمریکایی و نمونه‌های تجاری ارزانی که در آمازون حراج می‌شوند، اهداف بعدی جنگنده‌های اف-۲۲ و اف-۱۶ آمریکائی بوده‌اند و هیچ یوفو یا بالن دوم چینی در کار نبوده است. طبیعتا عقل سلیم حکم می‌کند که فارغ از رهگیری مداوم بمب‌افکن‌های استراتژیک روسی توپولوف- ۹۵ و تیم اسکورت‌شان بر فراز آلاسکا، از دشمنی بیگانگان و یوفوهای‌شان صرف نظر کنیم و همچون سناتور کروز اذعان کنیم که تفاوت فاحشی بین تهدید ارزان بالن‌ها و پاسخ گزاف ارتش آمریکا برای مقابله با بالن یا بالن‌های جنجالی وجود دارد. 

گفته می‌شود که پیش از این هم بالن‌های چینی در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ و در بازه زمانی ژانویه ۲۰۱۷ تا ژانویه ۲۰۲۱، دست‌کم سه بار به حریم هوایی ایالات متحده نفوذ کرده‌اند. اما آنها به این دلیل خبرساز نشده‌اند که تا حدی طول کشیده تا مقامات ارشد نظامی آمریکا از آنها مطلع شوند و برخی از آنها در ابتدا به عنوان پدیده‌های هوایی ناشناس (UAP) طبقه‌بندی می‌شدند و نه هواگردهای تجسسی دشمن. نکته جالب دیگر، موضع چین در باب این مسئله‌ بود، چین با قبول مالکیت بالن اخیر، خواستار عذرخواهی و پرداخت غرامت از طرف آمریکائی شد و مدعی شد بالن مذکور، صرفا برای مطالعات اقلیمی بوده و در نتیجه انحراف از مسیر تعیین شده سر از پایگاه‌های استراتژیک ایالات‌متحده در آورده است. همچنین چین ادعا کرد که تاکنون ده بالن آمریکایی در ارتفاع بالا، طی سال میلادی گذشته بدون اجازه چین در حریم هوایی این کشور پرواز کرده‌اند. 

نگرش آمریکا به مسئله

اگر بخواهیم مشعلی از گذشته را چراغ راه پیش رو کنیم، می‌بینیم که پیش از وقایع اخیر، آخرین باری که ضعف پدافندی و خلا قدرت ایالات‌متحده در آسمان خود هویدا شد، حوادث بهت‌آور ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ اتفاق افتادند، شبکه تروریستی القاعده و مریدان بن‌لادن به سادگی نشان دادند آمریکای دلخوش به امنیت ذاتی و حصار آبی دو اقیانوس بزرگ و داشتن دو همسایه سربه‌راه در شمال و جنوب، چقدر در ضعف ناشی از خوش‌خیالی خود غرق شده است. وقتی در ۱۱ سپتامبر، به استثنای یک مورد، هواپیماهای سرقت‌شده یک به یک به اهداف تعیین،شده اصابت می‌کردند، ارتش آمریکا در اوج سردرگمی و بی‌عملی نظاره‌گر بود و حتی توان تأمین امنیت ایرفورس وان (هواپیمای ویژه ریاست‌جمهوری آمریکا) را هم نداشت. 

 

گرچه نیروی هوایی و دریایی آمریکا دارای ذخایر گسترده و متنوعی از هواگردهای تجسس و شناسائی، بمب‌افکن و شکاری بوده و علاوه بر پایگاه‌های بزرگ و کوچک ماوراء بحار دارای بزرگ‌ترین ناوگان ناوهای هواپیمابر بوده، و یکی از مهم‌ترین صادرکنندگان سامانه‌های پدافندی و دفاع ضد هوائی بوده و است، اما در ۱۱ سپتامبر نتوانست به طور مؤثری از آسمان و شهروندان خود دفاع کند. شاید دم دستی‌ترین دلیل چنین باشد که ایالات‌متحده بیش از اندازه به امنیت ذاتی ناشی از موقعیت جغرافیایی خود دلخوش است و بیش از حد در نقش ابرقدرتی خود فرو رفته است. 

 

اما اگر در الگوی حکمرانی دولت بایدن – هریس دقیق شویم، به الگوئی از واسپاری در بیرون و تمرکز در درون می‌رسیم، ایالات متحده از تجارب رؤسای جمهور پیشین درس گرفته و تلاش دارد به جای ورود مستقیم یا نیابتی به تنش‌های ریز و درشت در جهان، در مقایسه با دهه‌های قبل، بخش بیشتری از منابع خود را صرف نوسازی زیرساخت‌ها و رقابتی کردن صنایع و فنآوری‌های آینده کند و به طور موردی انجام امور را به شرکا و متحدین محلی واسپارد و خود صرفا به رهبری و پشتیبانی در موارد ضروری بسنده کند. می‌بینیم که حتی مهم‌ترین اولویت آمریکای امروز یعنی پرونده دریای چین جنوبی و مهار چین هم تا حد قابل توجهی به ژاپن، کره جنوبی، استرالیا، فیلیپین و بریتانیا واگذار شده و آمریکا تلاش دارد با رهبری خود تسلیحات، پایگاه‌ها و هماهنگی‌های لازم را مهیا سازد و البته با حضور پررنگ خود پیامی واضح به چین بدهد. اوضاع در پرونده اوکراین هم به همین منوال است و اعضای اروپایی ناتو در حال ایفای نقش ویژه خود در جبهه اروپای شرقی هستند. پرونده خاورمیانه هم دیگر اهمیت سابق را ندارد و رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی (هرچند که تلاش دارد نقش مستقل‌تری ایفا کند) دو شریک اصلی واشینگتن در این منطقه پرآشوب هستند و حضور سنتکام هم به سمت و سوی  بهره‌گیری از پهپادها و نمونه‌های شناورشان (شهپادها)، اسکن و پردازش ماهواره‌ای و در موارد ضروری انتقال پیام از طریق رزمایش‌های مشترک می‌رود و باقی امور به متحدان و شرکای محلی وانهاده می‌شود.

به همین سبب است که آمریکا واکنش مستقیم و تندی نسبت به چین ابراز نمی‌کند، و با حوصله و انتخاب زمان مناسب، پاسخی هم‌سطح و نه لزوما مشابه به این اقدام خواهد داد. پاسخی که همچون مورد بالن چینی، بیش از آنکه یک پاسخ دم دستی باشد، شبیه یک معما خواهد بود.

نگرش چین به مسئله 

شاید پکن بر این ادعا پافشاری کند که نظام سیاسی دموکراتیک و انتقال منظم قدرت در بازه‌های زمانی چهار تا هشت ساله با فرهنگ و سنن جوامع کهن شرقی چون چین انطباق و کارائی ندارد و بتواند شهودی از میانمار و عربستان سعودی برای تایید این ادعا معرفی کند،  اما در ساحت اقتصاد، از زمان دنگ ژیائو پنگ تا به امروز سعی کرده شاگرد خوبی برای مکتب اقتصادی غرب و لیبرالیسم اقتصادی باشد. بر همین اساس، سرکوب و بایکوت و تحریم چین به آسانی روسیه نیست. چین و آمریکا، شرکای بسیار مهم هم در تولید و تجارت هستند و اگر یکی از طرفین بخواهد این روند مدام در حال رشد را سرکوب کند، هر دو طرف متضرر خواهند شد. 

تحت چنین شرایطی از زمان دولت باراک اوباما، آمریکا سعی می‌کند با تغییر تمرکز خود از حوزه آتلانتیک به پاسیفیک و کاستن از فشار مسئولیت‌های خود در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، در حوزه دریای چین جنوبی و تنگه تایوان حضوری پررنگ و اثرگذار داشته باشد، آمریکا در این راه تلاش داشته با افزایش پایگاه‌های خود در فیلیپین و دعوت از متحدان خود و نیز تسلیح استرالیا به زیردریایی‌های هسته‌ای  و البته نهادسازی حلقه محاصره چین را تنگ‌تر کند. حتی برخی از تحلیلگران واداشتن روسیه به جنگ با اوکراین را هم بخشی از طرح حصر چین می‌دانند.

جنگ روسیه در اوکراین، به شیوه‌های مختلفی قابل تفسیر است. از منظر بروکسل این جنگ نخستین حمله یک قدرت هسته‌ای به قلمروی اروپا بود و از نگاه آمریکایی‌ها گامی ضروری برای وادار کردن مسکو به انتخاب بین گزینه‌های دشوار و اثبات امکان بازآفرینی اتفاق اتلانتیکی عصر جنگ جهانی دوم. اما چینی‌ها که از دیرباز به متون کنفوسیوس و سون تزو خو گرفته‌اند، احتمالا این جنگ را به چشم یک کتاب درس و بخشی از یک کل ببینند و تلاش کنند از آن برای ایده وحدت میهنی و آینده جزیره تایوان طرفی ببندند و با تداوم سیاست ابهام و تعامل اقتصادی با غرب به پیش بروند. 

شاید بالن چینی هشداری ظریف بود که لازم نیست پکن پاسخ حضور نظامی ایالات‌متحده و متحدانش در دریای چین جنوبی را به همان سیاق در خلیج کالیفرنیا یا فلوریدا بدهد، بلکه با رهیافتی نامتقارن، ارزان و بهینه می‌تواند در آسمان غرب میانه و ایالات هم‌مرز با کانادا قدرت آمریکا را به چالش بکشد. و شاید هم در آستانه آغاز کمپین‌های انتخاباتی، شوکی به بایدن بدهد و معایب الگوی حکمرانی مبتنی بر لیبرال- دموکراسی را عیان سازد! 

نکته پایانی 

بی‌شک دولت بایدن علاقه‌ای به آغاز یک جنگ سرد علنی و مشابه عصر شوروی ندارد و نمی‌تواند چین را به خاطر این اقدام مبهم، به طور جدی بازخواست کند. چین تأکید دارد این بالن با کارکرد مطالعات اقلیمی و هواشناسی بوده و از مسیر تعریف‌شده خارج شده و پیش از این هم شاهد حضور بالن‌های آمریکائی در قلمروی خود بوده است. نباید فراموش کرد که بالن‌ها را می‌توان به سادگی با ابزارهای مختلف علمی و تجسسی تجهیز کرد، اما آنها عموما به خوبی دیگر هواگردها قابل کنترل نیستند، البته امریکا ادعا می‌کند که بالن چینی دارای تجهیزاتی برای تغییر مسیر بوده است.

ایالات متحده برخلاف مورد بحران موشکی کوبا، این بار نمی‌تواند پاسخ طرف مقابل را با تهدیدی جدی بدهد، چرا که چین برخلاف روسیه – و سلفش شوروی – علاوه بر یک رقیب سیاسی، یک شریک مهم اقتصادی است که هستی و بنیان آمریکا را تهدید نکرده و نمی‌کند و بر تردامنی آمریکا در استفاده از بالن‌ها تأکید دارد. 

تجارب قرن گذشته اثبات کرده است که در موارد فاقد یک تهدید بنیادی، تهدید به استفاده از تسلیحات هسته‌ای حتی در برابر ضعیف‌ترین کشورها هم کارائی ندارد، چه برسد به یک قدرت هسته‌ای دیگر. اگر در جریان بحران موشکی کوبا، تهدید جان اف. کندی به استفاده از تسلیحات اتمی و ایفای رل مرد دیوانه توأم با کامیابی بود، به دلیل تهدید هستی و بنیان آمریکا و ماهیت بازدارنده و تدافعی پیام کاخ سفید بود، اما اگر فی‌المثل آمریکا حکومت‌های چپ در آمریکای جنوبی را تهدید به حمله اتمی می‌کرد، چنین تهدیدی بیش از آنکه مؤثر باشد، اسباب استهزا می‌شد. 

در جهان پر هرج و مرج و در حال گذار امروزی، اگر آمریکا حق دارد به بهانه تأمین امنیت آزادی عبور و مرور از آبراه‌ها و تنگه‌های بین‌المللی در دریای چین جنوبی حضور داشته باشد، چرا یک بالن چینی به بهانه گم کردن راه و مطالعات علمی نتواند سر از مرز آمریکا و کانادا در بیاورد؟ پاسخ به چنین تهدیدی دشوار و پرهزینه خواهد بود و سکوت و بی‌عملی به مثابه پذیرش شکستی مقطعی تفسیر خواهد شد، گزاف نیست اگر ادعا کنیم چنین موقعیت سهل و ممتنعی برای دولت آمریکا سخت‌تر از مواجهه با بیگانگان و یوفوهای‌شان است، به خصوص که در عصر عبور از خاورمیانه و جنگ روسیه در اوکراین، انتخاباتی سرنوشت‌ساز پیش روی حزب دموکرات است و هر اشتباه دولت بایدن در مواجهه با چین، همانند هدیه‌ای برای جشن پیروزی جمهوریخواهان تلقی خواهد شد. 

در نهایت دیپلمات‌های آمریکایی و چینی دور یک میز خواهند نشست و اجازه نخواهند داد در پرونده بالن ساقط شده، سطح تنش بیش از این افزایش یابد، چرا که ریختن بنزین بر آتش اختلافات پکن و واشینگتن ترسناک‌تر از هجوم بیگانگان خواهد بود و دیدن جنگی بزرگ بین دو کشور، عجیب‌تر از دیدن یوفو بر فراز شهرهاست. 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها