پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
برادر محمد در این رابطه گفت: برادرم مدال طلای المپیاد ریاضی را داشت و قرار بود برای ادامه تحصیل به آلمان برود.
او شب حادثه از خانه خارج شد تا برای عزاداری به هیأت برود.
او از مغازه نزدیک خانه مقداری لواشک خریده بود اما نمیدانیم چه اتفاقی افتاد که ساعتی بعد به ما زنگ زدند و گفتند حال برادرم وخیم است.
زمانی که به او رسیدیم، به سختی حرف میزد و پیراهن تنش خیس بود. او با دست اشاره کرد و گفت دو قرص ضددرد خوردهام.
مرد جوانی در آنجا بود که به ما پوکه قرصی را نشان داد و گفت، برادرت این قرصها را خورده است.
اما بعد از آن وقتی سراغ پوکه قرص را گرفتیم، گفت آن را دور انداخته است.
این مرد در تمام مراحل با ما بود و چهره نگران و پریشانی داشت.
ما تصور میکنیم که او در مرگ برادرم نقش داشته و قرص برنج را هم او به برادرم داده است.
211111