همراهی دو کشور چین و روسیه با موضع کشورهای عرب خلیج فارس در ارتباط با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه بیش از هر چیز نشان دهنده وضعیتی است که ایران در سیاست خارجی خود به آن دچار شده است. وضعیتی که مشخصه اصلی آن را باید ضعف ابزارها و اهرم های چانه زنی ایران در روابط خارجی عنوان کرد. واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران به دلایلی که مستقیما متاثر از نوع سیاست خارجی انتخابی خود است از کارت های چانه زنی قدرتمندی برای بازی با دیگران برخوردار نیست و به همین خاطر نیز در نبود چنین کارت هایی اتخاذ این گونه مواضع از سوی دیگر دولت ها در قبال ایران خیلی دور از ذهن نیست.
مهمترین ابزارهایی که کشورها برای اقناع، چانه زنی و اعمال فشار بر دیگران در اختیار دارند را امروزه علاوه بر قدرت نظامی باید در حوزه های اقتصاد و سیاست جست وجو کرد. در نظام بین الملل کنونی، قدرت اقتصادی اهرم و انگیزه اصلی کشورها در پیشبرد منافع خود به حساب می آید و به همین خاطر نیز راهبردهای سیاست خارجی کشورها عمدتا بر اساس چشم انداز قدرت اقتصادی و تاثیری که بر اقتصاد آنها می گذارد، تدوین می شود.
متاسفانه ایران در شرایط کنونی نه از اهرم های اقتصادی مناسب برخوردار است و نه از اهرم های سیاسی قدرتمندی که بتواند آن را در جایگاه یک بازیگر تعیین کننده قرار دهد. مقایسه اجمالی اقتصاد ایران با کشورهای منطقه به خوبی نمایانگر این وضعیت خاص خواهد بود. به همین خاطر وقتی پای انتخاب میان ایران و کشورهای عربی منطقه در میان باشد اینکه انتخاب کشورهایی مثل چین و روسیه، به جای ایران، کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس باشد قاعدتا نباید خیلی امر غیرطبیعی به نظر برسد چرا که کشورهای ثروتمند عربی از اهرم های بیشتری برای ارائه به روسیه ای که در جنگ اوکراین و تنش فزاینده با غرب قرار گرفته است برخوردار هستند. به خصوص وقتی پای رقابت و تعامل روسیه با آمریکا در سطح جهانی را به میان آوریم نزدیکی به کشورهایی که بطور سنتی متحد آمریکا در منطقه محسوب می شوند برای روسیه بسیار وسوسه انگیز خواهد بود. نمونه واضح این مساله همکاری هایی است که در موضوع تولید نفت میان روسیه و کشوری مثل عربستان در جریان است.
برای چین هم که تشنه سرمایه گذاری است ثبات سیاسی و بازار بزرگ کشورهای عرب خلیج فارس و مهمتر از همه نبود عوامل مزاحمی مثل تحریم های آمریکا از مهمترین دلایلی است که این کشورها را نزد چین جذاب تر از ایران جلوه داده است. اما اینکه چرا کشورهای عربی توانسته اند چنین جذابیتی را ایجاد کنند علاوه بر عامل اقتصاد به عامل مهم دیگری نیز مرتبط است و آن توانایی این کشورها در ایجاد نوعی تعادل و توازن در روابط خارجی خود است. مولفه اقتصاد و توانایی ایجاد تعادل در سیاست خارجی البته کاملا در هم تنیده هستند و متقابلا بر هم اثرگذار هستند. اقتصاد قدرتمند به این کشورها توانایی بازی بهتر در عرصه خارجی داده و متقابلا توازن در سیاست خارجی نیز به نوبه خود به تقویت اقتصاد این کشورها یاری رسانده است. در مقابل، عدم توانایی یا فقدان اراده جمهوری اسلامی ایران برای برقراری یک سیاست خارجی متوازن با تاثیرگذاری منفی بر اقتصاد باعث شده است تا دیگران در روابط خود با ایران همواره دست بالاتر را داشته باشند.
در چنین شرایطی است که روسیه به راحتی قادر است ایران را در جنگ علیه اوکراین با خود همراه کند و همزمان با خیالی آسوده بر یکی از حساس ترین موضوعات ژئوپلیتیکی ایران یعنی مالکیت بر جزایر سه گانه دست بگذارد. اینکه چرا شاهد چنین رفتاری از سوی روسیه در برابر ایران هستیم که از قضا موضع همراه جویانه ای هم با روسیه در جنگ اوکراین داشته به همان دو عاملی که اشاره شد یعنی جذابیت و توان اقتصادی و راهبردهای حاکم بر سیاست خارجی برمی گردد. بنابراین تا زمانی که شاهد تغییری در الگوی سیاست خارجی خود و به دنبال آن تغییر جایگاه اقتصادی کشور نباشیم پاسخ به این سوال که آیا ایران قادر خواهد بود که مانع از تکرار چنین مواضع و رفتارهایی از سوی چین و روسیه شود پاسخی منفی خواهد بود. ایران در حال حاضر نه از آن چنان اقتصاد حائز اهمیتی برخوردار است که بر رفتار کشورهایی مثل روسیه و چین اثرگذار باشد و نه از امتیازهای لازم در سیاست خارجی برای تحت فشار گذاشتن آنها. بنابراین اگرچه اقداماتی مثل اعتراض رسمی ایران و احضار سفیر روسیه یا چین از نظر سیاسی و حقوقی لازم است اما بعید است در تغییر موضع واقعی روسیه و چین اثرگذار باشد. البته برخی در این میان بر لزوم ارائه پالس هایی از جانب ایران در تجدیدنظر در همراهی با روسیه در جنگ اوکراین و یا حتی مساله تایوان تاکید می کنند و آن را عاملی تاثیرگذار بر عدم تکرار موضع روسیه و چین راجع به جزایر سه گانه عنوان می کنند که به نظر می رسد این مساله هم با توجه به راهبرد حاکم بر روابط خارجی ایران و فقدان توازن در سیاست خارجی ایران قابل انتظار نیست و حتی بعضا می تواند نتایج معکوسی نیز در بر داشته باشد.
بنابراین با توجه به شرایط موجود و بعید بودن تغییر در سیاست خارجی ایران و تاریک بودن دورنمای اقتصاد کشور، باید منتظر رفتارهای مشابه در آینده باشیم.