مادامی که جامعه ای در معرض انواع مشکلات و آسیب ها قرار می گیرد، دعوت به تاب آوری، به عنوان یک مکانیزیم دفاعی و راهی برای نجات از وضعیت موجود، رونق می یابد؛ اما پرسش محوری این نوشتار آن است که: آیا تاب آوری اجتماعی میتواند به بازتولید ساختارهای ناکارآمد منجر شود؟
برای مثال محل هایی را تصور کنید که در آن، انواع آسیبهای اجتماعی در بالاترین سطوح و به عریان ترین شکل ممکن، جلوه گری میکند.
شب هایش جولانگاه انواع آسیبهاست و عرصه ای است برای نمایش زندگی شبانه مردان و زنان معتاد و بزهکاران.
همچنین، تن فروشی و آزار جنسی به امری هنجاری بدل شده به نحوی که تردد در ساعاتی خاص از شبانه روز، به منزله ی پذیرش رابطه یا در بهترین حالت یک بی احتیاطی آشکار و چراغی سبز برای تجربه آزار قلمداد می شود.
در این محله سایر گروههای آسیب پذیر – نظیر کودکان و سالمندان- نیز اوضاع نابسامانی دارند، کودکان ابزار انتقال انواع مواد مخدر هستند و روز به روز بر تعداد دانش آموزانی که ترک تحصیل میکنند افزوده می شود.
می توان توصیفات طولانی دیگری در توصیف این محله ی فرضی افزود که هدف نوشتار حاضر نیست، حال تصور کنید تشکل های مردم نهاد _که در زمینه آسیبهای اجتماعی فعالیت می کنند_ متوجه این محله و شدت آسیب پذیری آن شدند و فعالیتهای معمول خود را در ارائه ی مداخلات مثبت اجتماعی، آغاز کردند:
اجرای دوره های آموزشی و آگاهی بخشی، راهکارهای بهبود مهارتهای زندگی و ارتقای تاب آوری اجتماعی گوشه ای از چنین اقدامات متداول است.
در ارائه این نوع آموزش های تخصصی و کاربردی ضمن تمرکز بر پتانسیل های محله، بر راههای موثر بر تاب آوری، زمان زیادی صرف می شود.
تشکل های پیشروتر اما به آموزشهای نظری بسنده نکرده و گام به گام در خط مقدم مبارزه با آسیب ها کار میدانی و عملیاتی کرده اند.
در این میان، موفقیت هایی نیز حاصل شده که به مثابه ی تاثیر مسکن های قوی در کنترل دردهای جانکاه، عمل کرده اند:
مثلا کودکان در معرض آسیب در نوبت های کمتری کتک میخورند و زنان آسیب دیده راههای استفاده از تجهیزات ضدبارداری را آموزش می بینند، محل تجمع “معتادان متجاهر” با اندکی قفسه و بوته های فضای سبز آراسته و آسیب زدایی می شوند.تاب آوری اجتماعی و ساختارهای ناکارآمد
حال به پرسش آغازین این نوشتار برمیگردیم و رد پای تاب آوری را در بازتولید ساختارهای ناکارآمد اجتماعی رصد میکنیم.
فرایندهای تکرار شونده ای که ریشه های جدی اجتماعی دارند و ایجاد کننده ی فقر، اعتیاد و انواع آسیبها هستند.
تورم های فزاینده که ماحصل حکمرانی ناکارآمد و نابخردانه است موجی از گرسنگی و بی عدالتی را دامن میزنند و میلیون ها انسان در باتلاق فقر مطلق، فرو می افتند.
گویی تاب آوری اجتماعی تسهیلگری برای فقرا در جهت تحمل ضربات سهمگین تر است و این سوال جدی را به ذهن متبادر می کند چرا باید تاب بیاوریم در حالیکه زیر شوک های پی در پی اقتصادی و اجتماعی در حال از دست دادن اندک امید بقا هستیم؟
تاب آوری دعوت به ماندن و تاب آوردن در میدانی است که از اساس در خدمت حفظ وضع موجود می باشد.
در دفاع از “مفهوم تاب آوری اجتماعی” این مفهوم را ضد مقاومت و مترداف با محافظه کاری در مقابل پیامدهای ناکارآمد ساختاری نمی بینند بلکه مقدمه ای برای زنده ماندن تا تسلط بر شرایط ایجادکننده ی تغییرات اساسی تعبیر می کنند اما در عمل، تاب آوری دعوت به ماندن و تاب آوردن در میدانی است که از اساس در خدمت حفظ وضع موجود می باشد.
تفکر درباره ی ابعاد این همدستی پنهان به معنای نادیده گرفتن فداکاری ها و رد مسئولیت اجتماعی در برابر انسانهای دیگر نیست بلکه تلنگری است در جهت بازاندیشی در معنای تاب آوری اجتماعی و تامل در این سوال مهم که تا کجا باید هر آنچه را که می توانیم تاب آوریم، تاب بیاوریم؟”