در یک سال گذشته، متوسط عمر مدیران شهرداری تهران به کمتر از شش ماه رسیده است؛ حلقهای بسته از منصوبان غیرتخصصی در حال بلعیدن سرمایه اجتماعی پایتخت است.
شهرداری تهران دوباره وارد دور تازهای از زلزلههای مدیریتی شده است؛ پدیدهای که حالا در افکار عمومی به «نشانگان زاکانی» معروف شده:
جابجایی سریع، تصمیمهای هیجانی، و بیاعتمادی به کارشناسان درونسازمانی.
بررسی آخرین انتصابات نشان میدهد که طی کمتر از هشت ماه گذشته، بیش از ۱۰ مدیرکل و معاونت کلیدی تغییر کردهاند — از معاون مالی و توسعه منابع انسانی گرفته تا مدیرکل روابط عمومی، خدمات شهری و حراست. در نگاه نخست این تحرکات شاید نشانهی پویایی مدیریت تلقی شود؛ اما واقعیت این است که شهر تهران به آزمایشگاه مدیران تازهکار و بیریشه تبدیل شده است.
منابع درون شهرداری میگویند که بسیاری از تصمیمها بدون شورا و تحلیل کارشناسی اتخاذ میشود. ارتباط میان معاونتها تقریباً از بین رفته و بخشهایی که باید هماهنگ باشند (مانند برنامهریزی و حملونقل)، عملاً در دو مسیر متقاطع حرکت میکنند.
به تعبیر یکی از مدیران سابق: «هر تصمیم جدید، تصمیم قبلی را بیاثر میکند.»
زاکانی برخلاف وعدههای اولیه مبنی بر «اصلاح ساختار و جوانگرایی»، عملاً فضای شهرداری را به سنگر سیاسیون غیرشهری بدل کرده است.
بخش عمدهای از منصوبان جدید، سابقهای در حوزههای مدیریت شهری ندارند و از نهادهای بیرون سازمانی یا ستادهای انتخاباتی آمدهاند. نتیجه: افزایش خطاهای اجرایی، نارضایتی بدنه کارشناسی و توقف پروژههای عمرانی اولویتدار.
تهران نیاز به ثبات دارد نه شتابزدگی.
وقتی مدیریت شهری ماهیت کوتاهمدت پیدا کند، پروژهها قربانی رقابت میان معاونتها میشوند — درست همان اتفاقی که در پروژههای حملونقل عمومی، بازآفرینی شهری و مدیریت پسماند رخ داده است.
در چنین فضایی، هیچ چشمانداز راهبردی شکل نمیگیرد و شهر، میدان آزمون و خطای سیاسیون باقی میماند.
نهادهای درونسازمانی گزارش میدهند که حلقه نزدیک به زاکانی، به جای تقویت تصمیمسازی کارشناسی، به حلقهای از «توصیهکنندگان غیرمسئول» تبدیل شدهاند.
در این میان، مدیران باسابقه یکییکی کنار گذاشته یا منزوی شدهاند. نتیجه روشن است: تصمیمات تبلیغاتی جایگزین تصمیمات مدیریتی شده است.
شهرداری تهران امروز نه از کمبود پروژه رنج میبرد، نه از کمبود منابع؛ بلکه از فرسایش اعتماد عمومی و تضعیف نظام تصمیمسازی رنج میکشد.
آنچه میتواند خطرناکتر باشد، تداوم همین روند و تبدیل شهرداری به نهاد سیاسی ناکارآمد است.
اگر در زمستان جاری زاکانی سیاست «انتصاب برای نمایش» را ادامه دهد، تهران در بهار آینده با بحران مشروعیت مدیریتی و نارضایتی درونی بیسابقهای روبهرو خواهد شد.