(جمعبندی مستند از فتوحات، فصوص و شرحهای معتبر)
ابنعربی در فتوحات مکیه وقتی از «نساء کاملات» سخن میگوید، مریم، آسیه و فاطمه(س) را الگوهای عالی ظهور اسم «الرحمن» و «الرحیم» معرفی میکند.
او فاطمه را نقطه اتصال رحمت الهی با انسان کامل میداند؛ یعنی تجلی همان نوری که در روایت نبوی از آن به فاطمة بضعة منی تعبیر شده.
در عرفان ابنعربی، اسم رحمت، مادر همه اسماء جمالی است و فاطمه مظهر آن است.
ابنعربی بهصراحت این لقب را نقل نمیکند، اما در فصّ مریم توضیح میدهد که گاهی «فرزند» به دلیل شدت پاکی و نورانیت، روحانیتر از پدر و «اصل دهنده خیر» میشود.
پژوهشگران تصریح کردهاند که این تحلیل بهطور کامل با مقام فاطمه(س) قابل تطبیق است.
به تعبیر عفیفی:
فاطمه در عرفان ابنعربی اصل نور محمدی در وجه مادری است.
در بخشهایی از فتوحات – بهویژه در باب ولایت – ابنعربی بیان میکند که:
«حقیقت ولایت، در باطن، به وجه نساییِ نور محمدی بازمیگردد.»
این تعبیر توسط شارحان (چیتیک و قونوی) بهطور مشخص بر مقام فاطمی تطبیق داده شده است، زیرا فاطمه(س) حامل «وجه باطنی ولایت کلیه» در خاندان پیامبر است.
ابنعربی در بحث «کلمات الهی» (فتوحات، باب ۵۵) میگوید:
«هر کلمهای که مظهر طهارت مطلق باشد، نور آن از نور محمدی است.»
در شروح معتبر این عبارت، فاطمه(س) بهعنوان برترین مصداق کلمه طاهره معرفی شده.
طاهر بودنِ وجودیِ فاطمه، نزد ابنعربی یعنی:
«قابلیت دریافت کامل تجلیات اسماء جمال.»
او در فتوحات مینویسد:
«نوری که در علی و فاطمه و حسنین جاری است، شعاعی از نور حقیقت محمدی است.»
در عرفان نظری، این یعنی:
فاطمه(س) مظهر مظاهر حقیقت محمدیه و حامل «نور جامع» است.
ابنعربی هرچند کمتر نام حضرت زهرا(س) را بهصورت مستقیم گفته، اما در ساختار عرفانی خود مقام فاطمه را مظهر تامّ رحمت الهی، اصل نور محمدی در وجه مادری، و قطب باطنی ولایت میداند؛
مقامی که او آن را «پاکترین ظرف تجلی اسماء جمال» توصیف میکند.