یادداشت سردبیر
0 پسندیدم
پیش به سوی مدیریت نمایشی: زنگ خطر «بلاگر شدن شهرداران» برای آینده سیاسی و اجرایی شهرداری تهران
بازدید:۳۲۸
صد آنلاین | هدف از حضور مسئولین در فضای مجازی، شفافیت، دسترسیپذیری و ایجاد پل ارتباطی با شهروندان است. اما هنگامی که این شیوه اطلاعرسانی به پدیدهای چون «بلاگر شدن» تبدیل میشود، نشاندهنده نقص جدی در تفکر انتقادی و راهبرد محتوایی سازمان است. بلاگر شدن شهرداران، یک راهکار سریعالاثر و کمهزینه برای کسب محبوبیت لحظهای است، اما یک تهدید جدی برای ساختار اعتماد عمومی و حکمرانی سیستمی در بلندمدت محسوب میشود. راهکار سازنده، بازگشت به اصول اطلاعرسانی حرفهای، شفافیت مبتنی بر آمار و تقویت تفکر انتقادی در فرآیند تولید محتوا است.
به گزارش خبرنگار شهری صد آنلاین، هدف از حضور مسئولین در فضای مجازی، شفافیت، دسترسیپذیری و ایجاد پل ارتباطی با شهروندان است. اما هنگامی که این شیوه اطلاعرسانی به پدیدهای چون «بلاگر شدن» تبدیل میشود، نشاندهنده نقص جدی در تفکر انتقادی و راهبرد محتوایی سازمان است.
نقد علمی این پدیده را میتوان در سه محور اصلی بررسی کرد:
۱. تمرکز بر «شخص» به جای «خدمت» (نقد ساختاری)
ماهیت محتوای بلاگری (Influencer Content) بر محوریت شخصیت تولیدکننده، کاریزما و زندگی روزمره او میچرخد. وقتی یک شهردار منطقه این الگو را تکرار میکند:
-
تضعیف اعتبار سازمانی: ارتباط بین شهروند و شهرداری از یک تعامل حقوقی و سازمانی (حق شهروندی) به یک تعامل شخصی و منّتآمیز (لطف شخص شهردار) تنزل مییابد. این امر در بلندمدت، اعتماد به نهاد شهرداری را کاهش میدهد و شهروندان موفقیت در حل مشکل خود را وابسته به حضور و پیگیری شخص میبینند، نه کارآمدی سیستم.
-
غیبت تفکر سیستمی: محتواها اغلب بر «مشکلات کوچک و حل سریع» (مانند پیگیری یک چاله یا دیدار با یک شهروند) تمرکز میکنند. این کار باعث میشود فرآیندهای پیچیده، بودجهریزیها، طرحهای بلندمدت و مشکلات ساختاری (که نیازمند تفکر انتقادی هستند) به حاشیه بروند.
۲. اولویتدهی به «نمایش» بر «اثربخشی» (نقد ماهوی)
ابزار بلاگری (مانند ریلزهای اینستاگرام) برای جلب توجه سریع طراحی شده است و بر هیجان، سرعت و سادگی تأکید دارد.
-
سطحیسازی مسائل عمیق: مسائل حکمرانی شهری (مانند ترافیک، آلودگی، یا مدیریت پسماند) ماهیت چندلایه و پیچیدهای دارند. وقتی این مسائل در قالب یک ویدیوی ۹۰ ثانیهای خلاصه میشوند، عمق مسئله، تلاشهای پنهان مدیریتی و محدودیتهای موجود به طور کامل نادیده گرفته میشوند.
-
سنجش موفقیت با معیارهای غلط: در این مدل، «موفقیت» نه با حل پایدار مشکلات شهری (اثربخشی)، بلکه با تعداد «لایک»، «کامنت» و «بازدید» (محبوبیت) سنجیده میشود. این رویکرد، شهرداران را به تولید محتوای محبوب و نه محتوای ضروری و انتقادی سوق میدهد.
۳. فقدان بازخورد انتقادی و هدفگذاری محتوایی (نقد راهبردی)
محتوایی که فاقد تفکر انتقادی باشد، معمولاً یکطرفه و مبتنی بر «سوگیری تأییدی» (Confirmation Bias) است؛ یعنی تنها مواردی به نمایش گذاشته میشود که عملکرد شهردار را تأیید کنند.
-
فرار از پاسخگویی واقعی: بلاگر شدن، عملاً امکان نمایش شکستها، اشتباهات و مسائلی که حل نشده باقی ماندهاند را از بین میبرد. حال آنکه یک نهاد حکمرانی باید از طریق شفافیت و نقدپذیری، اعتماد میسازد.
-
تأثیر موقت: این نوع ارتباطات صرفاً یک حس «خوب» موقت ایجاد میکند، اما به دلیل عدم پاسخگویی به چالشهای بنیادین، در بلندمدت منجر به سرخوردگی عمومی و بیاعتمادی بیشتر میشود.
راهحلهای پیشنهادی: گذار از «بلاگر» به «مسئول شفاف»
برای بازگرداندن این شیوه ارتباطی به مسیر درست و استفاده از شبکههای اجتماعی به عنوان ابزاری برای حکمرانی شفاف و کارآمد، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
۱. تغییر روایت محتوایی: از «من» به «دستاورد»
محتوای تولیدی باید حول نتیجه، آمار و فرآیند سازمانی شکل بگیرد، نه شخص شهردار.
-
تمرکز بر شاخصها (Metrics-Based Communication): به جای نشان دادن حضور شهردار در یک محله، بر روی مقیاس و تأثیر پروژه تمرکز شود.
-
مثال جایگزین: “طی ۶۰ روز گذشته، ۴۰ درصد از معضلات آسفالت منطقه ۲ حل شد. اینفوگرافیک زیر جزئیات بودجه و مناطق تحت پوشش را نشان میدهد.”
-
محتوای «قبل و بعد» (Before & After): شهروند باید شاهد نتیجه نهایی و ماندگار کار باشد، نه صرفاً لحظه بازدید مسئول. این کار اعتبار کار اجرایی را بالا میبرد.
۲. استقرار «نقشهراهبرد محتوایی انتقادی»
باید محتوا را به صورت راهبردی مدیریت کرد و جایگاه انتقاد را در آن تثبیت نمود.
-
کانالهای تخصصی (Platform Segmentation): از هر پلتفرم بر اساس ماهیتش استفاده شود:
-
اینستاگرام: برای اعلامهای کوتاه، فراخوانها و روایتهای انسانی (با حداقل حضور بلاگری).
-
وبسایت رسمی/گزارشهای ماهانه: برای ارائه گزارشهای مالی، فرآیندهای پیچیده و آمار انتقادی.
-
بخش «چالشها و پاسخها»: به صورت هفتگی، یک یا دو ویدیو به طور رسمی به سختترین و پرانتقادترین مسائل شهروندان اختصاص داده شود و پاسخها با حضور کارشناسان، نه صرفاً شهردار، ارائه گردد.
۳. تقویت بازوی «ارتباطات حرفهای»
تولید محتوای حکمرانی باید توسط تیمهای حرفهای ارتباطات سازمانی انجام شود، نه تیمهای رسانهای که صرفاً به دنبال جلب فالوور هستند.
-
آموزش رسانهای تیمهای شهرداری: تیمهای محتوایی باید آموزش ببینند که چگونه محتوایی تولید کنند که ضمن جذابیت، اقتدار سازمانی و تفکر سیستمی را منعکس کند.
-
استفاده از صدای شهروندان متخصص: به جای نمایش شهروندان ناراضی که شهردار مشکلشان را حل میکند، از شهروندان متخصص و نخبگان محلی برای ارائه دیدگاهها و نقدها استفاده شود تا فرآیند تصمیمگیری دوسویهتر و انتقادیتر باشد.
بلاگر شدن شهرداران، یک راهکار سریعالاثر و کمهزینه برای کسب محبوبیت لحظهای است، اما یک تهدید جدی برای ساختار اعتماد عمومی و حکمرانی سیستمی در بلندمدت محسوب میشود. راهکار سازنده، بازگشت به اصول اطلاعرسانی حرفهای، شفافیت مبتنی بر آمار و تقویت تفکر انتقادی در فرآیند تولید محتوا است.