به گزارش صد آنلاین ، لیلا از دلیل این جدایی را میگوید.
*چطور یا همسرت آشنا شدی؟
ما در شهرستان همسایه بودیم. ازدواج کردیم و به تهران آمدیم و زندگی مشترک را اینجا شروع کردیم.
*زندگی چطور بود؟
من واقعا شوهرم، محسن را خیلی دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم. ما زندگی خوبی داشتیم
*پس چرا میخواهید جدا شوید؟
چون دیگر توان اداره خانه را نداریم. ما دوسال مستاجر بودیم پول پیش داده بودیم و خرجی خانه را هم دوتایی درمیآوردیم ولی حالا دیگر نمیتوانیم.
*یعنی به خاطر اینکه خرج خانه تامین نمیشود میخواهید جدا شوید؟
البته یکسری اختلافات دیگر هم هست
*چرا به شهر خودتان بر نمیگردید؟
شوهرم حاضر نیست برگردد. به من میگوید تو برو. من پولدار میشوم و برمیگردی ولی من قبول نکردم.
*شغل شوهرت چیست؟
کارگر است. من خودم هم کار میکنم.
*پس فقط مسأله فقر نیست.
ما پول نداریم. شوهرم به من میگوید به خاطر پدرت برگرد تا وضعم خوب شود ولی من قبول نکردم. شوهرم بیشتر از مشکل مالی مسئله دیگری دارد و نمیخواهد من کنارش باشم. گفتم اگر میخواهی من را به خانه پدرم بفرستی طلاق میگیرم. او هم قبول کرد.
*بعد از طلاقچه میکنی؟
میخواهم زندگی خودم را بسازم. به پانسیون میروم .
*نمیشود قبل از طلاق این کار را بکنید؟
شوهرم قبول نکرد. گفت اگر قبل از طلاق هر جایی بمانی پدرت از من شکایت میکند.من هم طلاق میخواهم که خودم برای خودم تصمیم بگیرم./اعتماد آنلاین