به گزارش صد آنلاین ، این عملیات، نه تنها قوانین نانوشته روابط بینالملل را زیر پا گذاشت، بلکه پرده از انگیزههای عمیق، آسیبپذیریهای امنیتی و پیامدهای گستردهای برداشت که آینده دیپلماسی در خاورمیانه را به کلی دگرگون ساخت.
*انگیزهها: فراتر از انتقام و تلافی
در ظاهر، توجیه رسمی اسرائیل برای این عملیات، تلافی کشتار شش غیرنظامی در اورشلیم و نابودی رهبران حماس بود. اما تحلیل عمیقتر نشان میدهد که این حمله یک اقدام راهبردی حسابشده بود که چندین هدف را به صورت همزمان دنبال میکرد:
*نابودی فرآیند دیپلماتیک: اصلیترین انگیزه این عملیات، خنثیسازی روند دیپلماتیک و برهم زدن مذاکرات آتشبس بود. حمله دقیقاً در لحظهای حیاتی انجام شد که تیم مذاکرهکننده حماس در حال بررسی آخرین پیشنهاد آمریکا برای پایان دادن به جنگ بودند. این اقدام، به مثابه برگرداندن میز مذاکره بود. برای دولتی که هدف خود را نابودی کامل حماس اعلام کرده است، هرگونه توافق که به بقای این گروه منجر شود، یک شکست بزرگ محسوب میگردد. نتانیاهو با این حمله، عملاً به مذاکرات خاتمه داد و بر عزم خود برای ادامه جنگ تأکید کرد .
* ارسال پیام قاطع به متحدان و دشمنان: حمله در خاک قطر، که میزبان بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه است، حاوی یک پیام صریح و بیپرده به بازیگران کلیدی بود. این اقدام، به مثابه نمایش قدرت و استقلال اسرائیل عمل کرد و نشان داد که تلآویو حاضر است برای تأمین امنیت خود، حتی در تقابل با منافع نزدیکترین متحدانش، دست به عمل بزند. این عملیات همچنین به حماس و محور مقاومت پیام داد که هیچ پناهگاهی در جهان برای رهبران آنها امن نیست، و به کشورهای خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی، هشدار داد که برای عادیسازی روابط، باید خطوط قرمز اسرائیل را کاملاً بپذیرند. حمایت مالی ۱.۸میلیارد دلاری قطر از حماس، پسزمینه محکمی برای توجیه اخلاقی و سیاسی این حمله از سوی اسرائیل فراهم کرد.
* تناقض در نقشآفرینی آمریکا: در حالی که بسیاری از منابع از نارضایتی ترامپ از این حمله گزارش دادند، برخی منابع اسرائیلی مدعی شدند که رئیسجمهور آمریکا پیش از حمله چراغ سبز آن را صادر کرده است. این تناقض، ابهام در نقش آمریکا را افزایش داد. اگر ترامپ واقعاً مجوز داده باشد، این به معنای آن است که واشنگتن نیز به دنبال فروپاشی مذاکرات بوده؛وگرنه، به معنای ناتوانی آمریکا در مهار متحد خود است. در هر دو حالت، اعتبار آمریکا به شدت مخدوش شد.
*پیامدهای ژئوپلیتیکی؛ فرسایش اعتبار و احیای همبستگی
پیامدهای این حمله نه تنها به صحنه داخلی فلسطین محدود نشد، بلکه لرزههای آن در سراسر منطقه و جهان احساس شد.
* فرسایش اعتبار آمریکا: این عملیات، ناتوانی ایالات متحده را در مهار متحد نزدیک خود به نمایش گذاشت. واکنشهای دونالد ترامپ و مقامات دیگر، که حمله را «عاقلانه نبود» و «اهداف آمریکا را پیش نمیبرد» توصیف کردند، این واقعیت تلخ را آشکارتر ساخت. شرکای عرب آمریکا، به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس، به این نتیجه رسیدند که تضمینهای امنیتی واشنگتن در برابر اقدامات غیرقابل پیشبینی اسرائیل، اعتبار چندانی ندارد.
* احیای همبستگی منطقهای: در یک چرخش ژئوپلیتیکی نادر، این حمله به جای تفرقه، همبستگی کشورهای عربی را احیا کرد. سفر رئیس امارات متحده عربی و ولیعهد عربستان سعودی به دوحه، نشانهای از اتحاد در برابر آنچه که «تجاوز وحشیانه اسرائیل» خوانده شد، بود. این واکنشها، که به مراتب شدیدتر از محکومیتهای رسمی بودند، نشان از یک اجماع منطقهای در برابر یکجانبهگرایی اسرائیل داشت و عملاً روند عادیسازی روابط با این رژیم را به بنبست کشاند.
* فروپاشی سازوکارهای میانجیگری: مهمترین پیامد این حمله، نابودی نقش حیاتی قطر به عنوان میانجی بود. با به خطر افتادن امنیت ملی قطر، این کشور مذاکرات را «غیرقابل ادامه» خواند. این امر خلأیی بزرگ در دیپلماسی خاورمیانه ایجاد کرد؛ زیرا در حال حاضر هیچ کشور دیگری قادر یا مایل به پذیرش این نقش پرخطر نیست. این عملیات، به طور مؤثر به دیپلماسی پنهان پایان داد و نشان داد که در شرایط کنونی، مذاکره با برخی از بازیگران، یک ریسک وجودی محسوب میشود.
* هزینه-فایده برای اسرائیل: اگرچه اسرائیل به طور بالقوه توانست زمان بیشتری برای عملیات نظامی در غزه به دست آورد، اما هزینههای دیپلماتیک این اقدام بیشمار بود. این حمله نه تنها انزوای اسرائیل را افزایش داد، بلکه به واکنشهای عملی از سوی جامعه بینالملل مانند طرح تحریمهای اتحادیه اروپا منجر شد. از منظر عملیاتی نیز، با وجود تلفات، ناکامی در ترور هدف اصلی، یعنی خلیل الحیه، موفقیت راهبردی عملیات را زیر سؤال برد.
*تحلیل اطلاعاتی و حقوقی
اجرای این عملیات در پایتختی که دارای سیستم امنیتی قوی و پیشرفته است، خود حاوی درسهای مهم اطلاعاتی و حقوقی می باشد:
* دلیل عدم اقدام پدافند قطر: به گفته نخستوزیر قطر، پدافند هوایی آنها به دلیل غافلگیری کامل نتوانست واکنشی نشان دهد. این حمله دقیقاً در ساعات بعدازظهر صورت گرفت و رهبران سیاسی و نظامی قطر را کاملاً دستپاچه کرد. این امر نشان میدهد که اسرائیل برای انتخاب زمان و مکان عملیات، به طور دقیق از اطلاعات لحظهای و حساس بهره برده است. همچنین، هواپیماهای مهاجم اسرائیلی از «فناوریهای گریز از رادار» استفاده کردند تا از دید سیستمهای پدافندی قطر و حتی رادارهای پیشرفته آمریکایی در پایگاه هوایی العدید پنهان بمانند. این امر، نشاندهنده یک برتری فناورانه قاطع است که امکان اجرای عملیاتهای مخفیانه با دقت بالا را فراهم میکند.
* درسهای حقوقی :عملیات دوحه به عنوان نمونهای از استفاده فزاینده از «تروریسم دولتی» و عملیاتهای مخفیانه برای رسیدن به اهداف سیاسی، بدون پاسخگویی بینالمللی، ثبت شد. این امر نشان میدهد که چارچوبهای سنتی حقوق بینالملل در برابر بازیگران قدرتمند، ممکن است ناکارآمد باشند.
*نتیجهگیری
عملیات دوحه، بیش از یک حادثه نظامی بود؛ این یک بیانیه راهبردی از سوی اسرائیل و نمادی از افول نظم موجود در خاورمیانه است. این حمله نه تنها روند دیپلماسی را متوقف کرد، بلکه با فرسایش اعتبار آمریکا و احیای همبستگی عربی، چشمانداز ژئوپلیتیکی منطقه را تغییر داد.
در حالی که اسرائیل با این عملیات، عزم خود برای ادامه جنگ را به نمایش گذاشت، هزینه سنگین دیپلماتیک و سیاسی آن، آیندهای ناپایدار و پرمخاطره را برای تمامی بازیگران منطقهای نوید میدهد.
اما در کنار این ضربه، این حمله یک نیروی متقابل را نیز بیدار کرد. این عملیات یکجانبه، نه تنها منطقه را متفرق نکرد، بلکه به صورت ناخواسته به سوی یک همبستگی نادر سوق داد. البته این عملیات به کشورهای منطقه که در زمان حمله اسرائیل به ایران صرفا به بیانیه های دیپلماتیک بسنده کردند ثابت نمود که همگی در صف حملات اسرائیل به نوبت ایستاده اند./خبر آنلاین