۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۰
پایان فرار قاتل مو طلایی
بازدید:۳۷۶
صد آنلاین | مردی با موهای طلایی که دوستش را به‌دلیل اختلاف مالی به قتل رسانده بود، برای فرار از دستگیری موهایش را رنگ کرده و گریم می‌کرد تا شناسایی نشود اما فرار او 3‌ماه بیشتر طول نکشید. عامل جنایت حتی بعد از دستگیری سعی داشت یکی از دوستانش که شباهت زیادی به او داشت را به‌عنوان قاتل معرفی کند اما دستش رو شد.
کد خبر : ۱۸۰۸۹

به‌گزارش صد آنلاین ، هجدهم اسفند سال گذشته به قاضی محمد مهدی براعه، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی در آپارتمانش به قتل رسیده است. محل حادثه ساختمانی در غرب پایتخت بود و تیم جنایی پس از ورود به آنجا با پیکر بی‌جان مقتول در حمام خانه مواجه شد. ظاهرا همسایه‌ها وقتی دیده بودند در واحد باز بوده وارد آپارتمان شده و پس از دیدن جسد مقتول پلیس را خبر کرده بودند.

 


مقتول 42ساله و 4روزی می‌شد که در آنجا ساکن شده بود. شواهد نشان می‌داد که او بر اثر خفگی به قتل رسیده است و همسایه‌ها در روز حادثه مردی را دیده بودند که هراسان از خانه مقتول خارج شده بود. آنطور که همسایه‌ها می‌گفتند عامل جنایت مردی جوان بود که موهای طلایی داشت. در ادامه تحقیقات مأموران متوجه کیسه‌ زباله‌ای شدند که مقابل آپارتمان مقتول قرار داشت. در بررسی داخل آن، یک فیش کشف شد که متعلق به جگرکی بود.

 

 

مأموران در گام بعدی به سراغ جگرکی رفتند و پس از بررسی دوربین مداربسته مشخص شد که مردی با موهای طلایی شب قبل یعنی چهارشنبه شب به آنجا رفته و چند سیخ جگر خریده است. او همان مظنون جنایت بود که از شب قبل مهمان خانه مقتول بوده است.با به‌دست آمدن چهره قاتل، ‌تصویر وی به خانواده مقتول نشان داده شد و آنها او را شناسایی کردند. قاتل از دوستان مقتول بود که چند روز قبل از حادثه مقداری دلار از مقتول گرفته و به او قول داده بود که برایش موتوری گران‌قیمت می‌خرد. اما پس از آن به قولش عمل نکرده و به همین دلیل با مقتول دچار اختلاف شده بود. با به‌دست آمدن این سرنخ‌ها، تیم جنایی راهی محل زندگی مرد موطلایی شد اما وی ناپدید شده و گریخته بود.



شباهت ظاهری

 


پلیس در تعقیب قاتلی با موهای طلایی بود تا اینکه مخفیگاه وی بعد از گذشت 3‌ماه شناسایی و او در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. اما مرد جوان بعد از دستگیری موهای مشکی داشت و می‌گفت او را به اشتباه دستگیر کرده‌اند. مرد جوان مدعی بود که عامل اصلی قتل یکی از دوستان مشترک او و مقتول به نام سجاد است. او گفت: من و سجاد از لحاظ ظاهری خیلی به هم شبیه هستیم و او مدتی قبل از جنایت موهایش را رنگ طلایی کرده بود.


ماموران به سراغ سجاد رفتند و او را دستگیر کردند اما وی اصرارداشت که بی‌گناه است و نقشی در قتل ندارد. با این حال دستور بازداشت او صادر شد و تحقیقات از سجاد و مظنون اصلی پرونده ادامه داشت تا اینکه عصر یکشنبه، ناصر، مظنون اصلی پرونده درخواست کرد تا با افسر پرونده‌اش ملاقاتی داشته باشد. او وقتی مقابل وی نشست به جنایت اعتراف کرد و گفت سجاد بی‌گناه است. او گفت به‌خاطر اختلافاتی که با مقتول داشته جان او را گرفته است و چون سجاد شباهت زیادی به او دارد، به دروغ وی را به‌عنوان قاتل معرفی کرده تا از مجازات فرار کند. با اقرار وی، سجاد آزاد شد و تحقیقات تکمیلی از متهم به قتل ادامه دارد.

 



ادعای عجیب قاتل موطلایی

 


ناصر متولد سال68 است و می‌گوید تحت‌تأثیر توهمات عجیب شیشه جان دوستش را گرفته است.

 


انگیزه‌ات از قتل چه بود؟

 


بنویسید یک توهم عجیب و غریب. این جمله را فقط یک معتاد متوهم درک می‌کند! هر وقت هروئین و شیشه می‌کشم، تصاویر عجیب می‌بینم. مثلا ممکن است شما روبه‌روی من روی صندلی نشسته باشید اما من شما را در خیابان می‌بینم. این را خوب می‌دانم که نمی‌خواستم این کار را انجام بدهم، یعنی جان دوستم را بگیرم، حتی تا چند روز فکر می‌کردم او زنده است تا اینکه اعلامیه‌اش را روی دیوار و حجله‌اش را در محل دیدم.


شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟

 


شب حادثه مقتول به سراغم آمد که با هم رفتیم جگرکی. بعد از آن رفتیم خانه مقتول. من هم مواد کشیدم و هم قرص روانگردان مصرف کردم. بعد دچار توهمات عجیبی شدم. فکر می‌کردم دوستم از جایش بلند شده و در حال گشتن کیفم است تا پول‌هایم را سرقت کند. درصورتی‌که اینطور نبود. در حالت توهم با او درگیر شدم.

می‌گفت من بی‌حرکتم اما احساس من این بود که او در حال تفتیش کیفم است. او از آشپزخانه چاقویی برداشت، حتی ضربه‌ای هم به کتف من زد. بعد هلم داد که روی زمین افتادم. همانجا چشمم به یک سنگ افتاد که گوشه آشپزخانه افتاده بود، آن را برداشتم و جانش را گرفتم. حدود 4ساعت هم بالای سرش نشستم اما به هوش نیامد.


اما برادر مقتول در تحقیقات گفته که او به تو دلار داده تا برایش موتور بخری؟

 


من دلارهایش را برگردانده بودم؛ اختلاف ما به‌خاطر دلار نبود!


بعد از قتل، به کجا فرار کردی؟

 


به حاشیه تهران رفتم اما باور کنید لحظه‌ای عذاب وجدان رهایم نمی‌کرد. هر شب کابوس لحظه حادثه را می‌دیدم. جرأت نمی‌کردم به خیابان بروم و هر وقت می‌رفتم با شنیدن صدای آژیر پلیس تمام بدنم می‌لرزید تا اینکه درنهایت دستگیر شدم.


ظاهرا بعد از قتل، موهایت را رنگ کردی؟

 


چون موهایم بور بود و همسایه‌ها هم مرا دیده بودند، تصمیم گرفتم گریم کنم.


چرا به دروغ دوستت را به‌عنوان قاتل معرفی کردی؟


او خیلی به من شباهت داشت؛ حتی به تقلید از من موهایش را طلایی کرده بود. با هم اختلاف داشتیم، چون کتانی گران‌قیمت دامادمان را دزدیده بود. بعد از دستگیری برای انتقام از سجاد، او را به‌عنوان قاتل معرفی کردم اما در مدتی که در بازداشت بودم با دیدن سجاد که بی‌گناه بود دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم حقایق را بگویم.

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها