آخرین اخبار
۲۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۴

ماجرای قتل دو برادر نوجوان روستایی چه بود؟

ماجرای قتل دو برادر نوجوان روستایی چه بود؟
بازدید:۴۳۶
صد آنلاین | یکی از پرونده‌های هولناک و تکان‌دهنده در تاریخ جنایی ایران مربوط به قتل دو برادر ۱۳ و ۱۶ ساله است که در مرداد سال ۱۳۸۴ به وقوع پیوست.
کد خبر : ۱۷۹۸۳۲

 به گزارش صد آنلاین ، روز 12 مردادماه سال ۱۳۸۴ مردی در مراجعه به پلیس ادعا کرد دو پسر 13 و 16 ساله اش وقتی شب را در گاوداری می گذراندند، به طرز مرموزی ناپدید شده اند.

 

 

 وقتی ماموران به گاوداری پدر این دو پسر در روستای مهدی آباد رفتند و به بازرسی از آن پرداختند، در پشت بام پیکر خون آلود پسر 13 ساله با نام «نادر» را دیدند که در بستر خواب با وارد آمدن ضربات میله آهنی و چاقو به قتل رسیده بود. با فاش شدن این جنایت خاموش، کارآگاهان به قطرات خون در باغ برخوردند که تا چاه عمیقی ادامه داشت. با اعزام آتش نشانان به سر چاه مرگ، پیکر بی جان برادر 16 ساله که «ناصر» بود نیز بیرون کشیده شد و تحقیقات نشان داد موتوسیکلت و کبوتران دو برادر به سرقت رفته اند.

 

 

هنوز چند روزی از افشای این جنایت نگذشته بود و درحالی که پلیس هیچ سرنخی در دست نداشت، مردی در تماس با تیم تحقیق ادعا کرد قاتل دو برادر روستایی پسر جوان او به نام «محمدحسن» است و با سرقت موتوسیکلت قربانیان آن را اوراق کرده و می خواهد بفروشد. کارآگاهان با این رد پا وقتی پی بردند «محمدحسن» یک تعمیرکار موتوسیکلت است و به خاطر دوستی با دو برادر شبها نزد آنان در گاوداری می رفت، وی را بازداشت کردند و از او شنیدند به خاطر سرقت موتوسیکلت و کبوتران قربانیان ساعت 6 صبح وقتی آن دو در خواب بوده اند، سراغشان رفته است. این تجسس ها نشان داد قاتل با لباسی خون آلود هنوز دقایقی از جنایت نگذشته بود که نزد خواهرش به قتل دو برادر اعتراف کرده و خودش لباسهای خون آلود خود را شسته است. با وجود این «محمدحسن» ابتدا قتل را به گردن یکی از دوستانش انداخت، اما در مواجهه حضوری این ادعای خود را پس گرفت و گفت در زندان به او یاد داده اند خودش را بی گناه نشان دهد.

ساعت 11 صبح روز 15 بهمن همان سال – قاضی عزیز محمدی – رئیس دادگاه – و چهار قاضی مستشار – رحیمی، شهرابی فراهانی، افتخاری و شریفی – به جلسه شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران رسمیت داد. در ابتدای جلسه، دادیار خاکی در مقام نماینده دادستان با قاطعیت «محمدحسن» را قاتل شناخت و به همراه پدر و مادر دو پسر نوجوان خواستار مجازات قصاص نفس – اعدام – عامل جنایت شد.

وقتی «محمدحسن» پشت تریبون ایستاد، با آسودگی گفت: «من قاتل نیستم و در حمایت از دوستم قتل را به گردن گرفته ام، من هر شب نزد آن دو که دوستانم بودند، می رفتم و ساعتها با هم تفریح می کردیم، صبح روز جنایت وقتی صدای رفت وآمد موتوسیکلت را شنیدم، به بیرون رفتم، یکی از دوستانم به نام «مهدی» بود، گفت که پلیس در تعقیبش است و خواست به او پناه بدهم. با هم داخل گاوداری رفتیم، «نادر» بیدار بود، به خاطر خواهر «مهدی» آن دو با همدیگر درگیر شدند که دوستم با میله آهنی داربست ضربات محکمی به سر «نادر» کوبید، در همین حین «ناصر» از خواب پرید، من خواستم فرار کنم، اما «مهدی» تهدید کرد قتل را به گردنم می اندازد، بعد با چاقو به جان «ناصر» افتاد.»

وی افزود: «تنها کاری که من کردم، میله خون آلود و چاقو را در چاه انداختم، سپس برای نماندن اثر انگشتی از من در گاوداری با یک دستمال همه جا را پاک کردم، چند باری نیز به محل جنایت برگشتم تا ببینم چه کاری می توانم انجام بدهم، از اینکه در صحنه جنایت بودم و کاری نکرده ام، پشیمان بودم، حتی چند باری تاکنون خواسته ام خودکشی کنم.» این متهم به قتل وقتی رئیس دادگاه اعلام کرد پدر، مادر و خواهر وی در بازجویی ها گفته اند که تو نزد آنان به قتل اعتراف کرده ای، با ناسزاگویی به خانواده اش گفت: «من قاتل نیستم، آنها آرزو دارند من زنده نباشم، وقتی هنوز به زندان نیفتاده بودم، اصلا دوست نداشتند در خانه باشم، من را از خود طرد می کردند. این عاقبت من بود. اعدامم کنید، چون هیچ دلخوشی ای ندارم.»/سایت جنایی

 
 
اشتراک گذاری:
گزارش خطا
برچسب ها :
ارسال نظر