به گزارش صد آنلاین؛ نباید شیعه را در اسلام، اقلیتى فرض کرد که با اکثریتى که در مقابل خود داشته در اصول و مبادى دین مقدس اسلام که محتویات کتاب (قرآن کریم) و سنت قطعیه بوده باشد، اختلاف نظر داشته و پارهاى از آنها را نمىپذیرفتهاند، لذا با اکثریت به مقام مخاصمه و مشاجره درآمده و مذهب نوبنیادى تأسیس نموده است.
و یا به عللى سیاسى یا تعصبات قومى یا ملى یا انتقامهاى دینى، دستخوشِ امیال دیگران و بازیچه دست بیگانگان قرار گرفته و در نتیجه، گروه قابل توجهى را از جماعت مسلمین جدا کرده و وحدتاسلامى را به هم زده و اختلاف کلمه به وجود آورده است. بلکه شیعه طایفهاى است از مسلمین که بهواسطه مخالفتهایى که از اکثریت نسبت به مُسلمات کتاب و سنت مشاهده کرده، در مقام اعتراض و انتقاد برآمده و به ملازمت مسلمات کتاب و سنت برخاسته و دعوت کرده است. و البته طایفهاى را که در راه چنین منظور مقدسى در طول تاریخ و قرنهاى متمادى، هر بلا و مصیبت و هر آزار و شکنجه قابل تصور را از دست مخالفین خود کشیده است. نباید مخالف اصول مسلمه دیانت و هدم کننده سنت و جماعت مسلمین نامید.
نظریات مخالفین درباره پیدایش شیعه
بنابر روایت مجمع جهانی شیعه شناسی، مخالفین شیعه مىگویند: مذهب تشیع مولود افکار ابنسبأ یهودى است که در ظاهر به لباس اسلام متلبّس شده و در زمان خلیفه سوم، عثمان بن عفان، در «عراق» و «شامات» مردم را علیه خلافت شورانیده و به قتل خلیفه تحریص و ترغیب مىنمود!
وى یک سلسله عقاید یهودیت را با مشتى از معارف اسلامى آمیخته و در شعاع غلوّ در حق امیرالمؤمنین، علىبنابىطالب علیه السلام، در میان جمعى رواج داد که بعداً به نام شیعه علوى معروف شدند.
مخالفین مىگویند: مذهب تشیع روى اساس سیاست انتقام گذاشته شده و در اثر داغ دلى است که ایرانىها از خلیفه دوم عمربن خطاب- که ایران را فتح کرده و تاج و تخت کهنسال کیان و اکاسره را به باده داده، و مجوسیت و آتشپرستى را ریشهکن نمود- داشتند.
و از سوى دیگر به پاس خویشاوندى که امام دوم و سوم شیعه از راه مصاهرت با «کسرى» داشتند، مجوس مذهب تشیع را در لباس اتباع اهلبیت پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله به وجود آورده و اختلاف کلمه در میان مسلمین انداختند.
همچنین مىگویند: مذهب تشیع نتیجه مساعى ائمه اهلبیت، و به ویژه امام پنجم و ششم شیعه امامیه مىباشد که به منظور اشغال مقام روحانیت عمومى، مردم را به غلوّ در حق خودشان رهبرى کرده، و احادیثى علیه خلفاى راشدین و صحابه گرامى و خلفاى بنىامیه و بنىعباس که زمامداران اسلام بودند، وضع کرده و شیعهگرى را به وجود آوردند.
باز مىگویند: مذهب تشیع ساخته ملوک آلبویه بوده که در قرن چهارم هجرى چندى حکمرانى کردند.
و یا مىگویند: مذهب تشیع آفریده سیاست سلاطین صفویه مىباشد که در اوایل قرن دهم هجرى به هواى سلطنت به دستیارى عدهاى از دراویش صفوى، قیام کرده و سالهاى متمادى با خلفاى عثمانى و اوزبکها جنگیدند؛ و همین صفویه بودند که عقایدى درویشانه و غلوّآمیز با ماسک تشیع به هم بافته، و سر و صورت یک مذهب اسلامى را به آن دادند.
اینها و نظایر اینها تهمتهایى است که به مذهب تشیع مىزنند در صورتى که حقیقت مطلب غیر از این است.
معرفى واقعى شیعه و مذهب تشیع
به شهادت تاریخ، طریقه تشیع از روز رحلت پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله طلوع کرده و جماعتى با این روش تعیّن و تمیز پیدا کردهاند.
یعنى در همان موقعى که هنوز جسد مقدس پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله دفن نشده بود ۸ و اهلبیت علیهم السلام و عدهاى از اخیار صحابه، سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیز جنازه شریفش بودند، عده دیگرى- که بعداً اکثریت را بردند- با کمال دستپاچگى در «سقیفه بنىساعده» تجمع کرده و براى عامه مسلمین در قیافه مصلحتجویى و خیرخواهى، خلیفه و جانشین پیغمبر تعیین مىکردند.
و در خلال این جریان، حتى کمترین اطلاعى به اهلبیت و خانواده پیغمبر اسلام و به ویژه به امیرالمؤمنین على علیه السلام که در فضایل اسلامى و انواع فداکارى، در تمام دوره بعثت، پیشتاز همه مسلمین بوده و به نص ولایت ۹ اختصاص یافته بود، ندادند.
امیرالمؤمنین على علیه السلام و جمعى از یاران او مانند سلمان، ابوذر، مقداد و غیر آنها، پس از اطلاع از جریان انتخاب خلیفه، در مقام اعتراض و انتقاد برآمده و با استناد به نص ولایت، به طریقه انتخاب خلیفه اعتراض کرده و به احتجاج پرداختند ۱۰. البته جوابى که شنیدند همین بود که مصلحت در این بود و مسلمین چنین صلاح دیدند!
معترضین که اولین افراد شیعه و پایهگذاران این طریقه بودند، جمعى از صحابه کرام رسولاکرم صلى الله علیه و آله و از مسلمین دوره اول و از یاران امیرالمؤمنین على علیه السلام بودند که در ملازمت پیغمبر اسلام و اتباع کتاب و سنت و پیروى از سیرت نبى اکرم و فداکارى و مجاهده در راه دعوت دینى، کمترین مخالفتى به خرج نداده، و هیچگونه فروگذارى نکرده بودند؛ و در تمام دوره بعثت در صف مسلمین و جزو جمع آنها بودند، و با این اعتراض و انتقاد نمىخواستند هدف جدید دیگرى را جایگزین این آیین نوبنیاد نمایند.
بلکه غرضشان از این انتقاد، دفاع از یک رشته نصوص مسلمهاى بود که به موجب آنها، ولایت عموم مسلمین به دست امیرالمؤمنین على علیه السلام سپرده شده بود، نصوصى ۱۲ که به موجب آنها اهل بیت پیغمبر، پیشوایان دین و مرجع جمیع شئون علمى و عملى اسلام معرفى شده بودند و همین نصوص، هماکنون نیز به نحو تواتر در دست فریقین- اهل سنت و شیعه- موجود مىباشد.