۰۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۲۶

اولین اعترافات متهم به قتل پدر در مشهد

اولین اعترافات متهم به قتل پدر در مشهد
بازدید:۱۵۰۱
صد آنلاین | روز شنبه گذشته، مرد ۴۲ساله ای که در جنایتی هولناک ، پدرش را به خاطر مشتی طلا به قتل رسانده بود، درحالی به سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد که مدعی بود به عقده های فروخورده از دوران کودکی شلیک کرده است!
کد خبر : ۱۷۷۷۹۷

 به گزارش صد آنلاین ،  روز شنبه گذشته، مرد ۴۲ساله‌ای که در جنایتی هولناک، پدرش را به خاطر مشتی طلا به قتل رسانده بود، درحالی به سوالات تخصصی قاضی ویژه قتل عمد مشهد پاسخ داد که مدعی بود به عقده‌های فروخورده از دوران کودکی شلیک کرده است!

این مرد بی رحم که خود را شکارچی گراز معرفی می‌کرد، درحالی به بازسازی صحنه جنایت در حضورمقام قضایی پرداخت که در ابتدای جلسه بازپرسی، اتهام قتل عمدی را قبول نداشت.

خودتان رامعرفی کنید؟ محسن-پ.

چندسال دارید؟ متولد ۱۳۶۲ هستم.

باسواد هستید؟ بله!

شغلتان چیست؟ قبلا راننده تریلر در یکی ازشرکت‌های تولیدی بودم، اما بعد از آن که تشنج کردم، در بخش نظافت مشغول کار شدم.

محکومیت کیفری هم دارید؟ خیر.

اتهام شما مباشرت در ارتکاب قتل عمدی مرد مسلمان از طریق تیراندازی با سلاح شکاری و شروع به قتل زن مسلمان (نامادری) و ایراد صدمات عمدی است، چه می‌گویید؟ قبول ندارم! عمدی نبود! من نمی‌خواستم پدرم را بزنم!

​​​​به چه دلیل با پدر خودتان اختلاف داشتید؟ ازهمان دوران کودکی، پدرم هیچ گاه به ما رسیدگی نمی‌کرد. هنوز در کلاس پنجم درس می‌خواندم که مرا از خانه بیرون می‌انداخت تا سرکار بروم! من در تراشکاری خودرو‌های سنگین کار می‌کردم و حتی کفش نداشتم. پدرم برایم کفش نمی‌خرید و من باید منتظرمی ماندم تا صاحبکارم پولی بدهد که برای خودم کفش و لوازم دیگر بخرم! یادم می‌آید یک روز سرد زمستانی که پاهایم یخ زده بود، یک جفت کفش از پنجراه مشهد خریدم. آن روز از خوشحالی تا بولوار امامت دویدم. پدرم خیلی به ما ظلم کرد و روی ما آبجوش می‌ریخت. من از متولدان دهه۶۰هستم. درواقع پدران همسن پدرمن مهربانی و محبت را بلد نبودند به طوری که همه این رفتار‌ها برایم عقده شده بود! وقتی دچار مشکلات مالی بودم با او تماس گرفتم و گفتم: بیا به وضعیت مالی ما رسیدگی کن! ولی اوتوجهی نمی‌کرد و مدعی بود پول هایش را مسجد ساخته و خرج مادرخدابیامرزم کرده است، ولی دروغ می‌گفت. زمانی که مادرم بیمار بود، او حتی به نیرو‌های اورژانس تاکید می‌کرد که همسرش را به بیمارستانی ببرند که پول نگیرد ...! پدرم راننده کامیون بود و دو دستگاه وانت نیسان داشت. او از وضعیت مالی خوبی برخوردار بود و نه تنها منزلی۳طبقه داشت بلکه اجاره مغازه هم می‌گرفت. باآن که ماهیانه حدود۱۰۰میلیون تومان درآمد داشت، اما به ما چیزی نمی‌داد و رسیدگی نمی‌کرد و به همین خاطرخیلی از پدرم ناراحت بودم؛ چرا که فشار زندگی اذیتم می‌کرد! روز حادثه (جمعه سوم مرداد) هم برای آن که پدرم با من حساب وکتاب کند و حق و حقوق مرا بدهد، به سوی منزل او حرکت کردم. قرص خورده بودم و حال خودم را نمی‌فهمیدم. مادرم حدود یک سال ونیم قبل از دنیا رفت؛ هنوز چهلم مادرم را برگزار نکرده بودیم که پدرم دوباره ازدواج کرد. مادرم خیلی طلا داشت. هرچه به پدرم می‌گفتم مقداری از طلا‌ها را به من بده تا به زخم زندگی‌ام بزنم، گوش نمی‌داد. هنگامی که به منزل او رسیدم فقط یک سوال پرسیدم. به او گفتم:پول مهم تراست یا جان تو؟! وقتی نام پول را بر زبان جاری می‌کرد، من هم بی درنگ شلیک کردم! و ...

آیا قبلا هم با یکدیگر درگیری داشتید؟ نه! اختلاف داشتیم ولی درگیرنشده بودیم. البته با برادرم درگیری داشتم!

سابقه بستری در بیمارستان روان‎پزشکی را دارید؟ یک بار که اقدام به خودکشی کردم اطرافیانم قصد داشتند مرا بستری کنند، ولی همسرم گفت خودش از من مراقبت می‌کند، اما قرص مصرف می‌کنم! / حادثه ۲۴

اشتراک گذاری:
گزارش خطا
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها