به گزارش صد آنلاین ، واشنگتن در پیشبرد یک توافق صلح برای حل و فصل جنگ روسیه و اوکراین، باید یک توافق مشخص و دقیق را برای پایان دادن به این درگیری فاجعهبار در چارچوبی که منافع حیاتی و بلندمدت اوکراین، روسیه، اروپا و ایالات متحده را هماهنگ کند، در اولویت قرار دهد. آتشبس بعید است، مگر اینکه از قبل خطوط کلی چنین توافقی حاصل شود.
یک توافق صلح باید به ترس اوکراین از تجاوز آینده روسیه بپردازد و همزمان یک چارچوب سیاسی گستردهتر را ترسیم کند که ترس روسیه از محاصره استراتژیک و انزوای بینالمللی را تسکین دهد. اگرچه طرفین درگیری در اوکراین هنوز از دستیابی به یک توافق صلح جامع فاصله زیادی دارند، اما طرح کلی آنچه که یک توافق باید در بر داشته باشد، آشکار است.
سازش ژئوپلیتیکی : غرب و کیف توافق میکنند که اوکراین عضوی از ناتو یا میزبان نیروهای غربی نخواهد بود؛ در مقابل ، مسکو موافقت میکند که برای جلوگیری از پیوستن اوکراین به اتحادیه اروپا تلاش نکند. چنین مصالحهای مهمترین نگرانی امنیتی روسیه را برطرف میکند، اینکه اوکراین ممکن است به پایگاهی تبدیل شود که ارتشهای غربی بتوانند از آن علیه روسیه استفاده کنند. اما این امر همچنین به کیف اجازه میدهد تا مسیری عملی را به سمت هدف حیاتی خود برای تبدیل شدن به بخشی از غرب از نظر سیاسی و اقتصادی طی کند.
تضمینهای امنیتی متقابل : هیچ توافقی بدون پذیرش روسیه مبنی بر اینکه اوکراین باید ارتش قابل توجهی داشته باشد که قادر به بازدارندگی و دفاع در برابر هرگونه تهاجم جدید باشد، ممکن نخواهد بود. این امر تنها با کمک مداوم تسلیحاتی، آموزشی و نگهداری غرب امکانپذیر خواهد بود (البته دستههای خاصی از تسلیحات، مانند موشکهای دوربرد، میتوانند مستثنی شوند). اما چنین پذیرشی بعید است خارج از چارچوب گستردهتر کنترل تسلیحات اروپایی که به نگرانیهای مسکو در مورد تهدیدات ناشی از قابلیتهای متعارف و هستهای ناتو علیه روسیه میپردازد، صورت گیرد.
اصلاحات سیاسی با اتحادیه اروپا در اوکراین : چشمانداز سیاسی پذیرش خواستههای روسیه برای حفاظت از حقوق زبانی و فرهنگی اقلیت روس تبار اوکراین، مقابله با آنچه افراطگرایان ملیگرا مینامد و برگزاری انتخابات جدید، برای کی یف بسیار مشکلساز خواهد بود (اگرچه مسکو میتواند حمایتهای متقابلی را برای شهروندان اوکراینی روسیه ارائه دهد). با این حال، اوکراین باید این مسائل را به عنوان بخشی از روند عضویت در اتحادیه اروپا حل کند. تدوین این اصلاحات نه به عنوان امتیاز به روسیه، بلکه به عنوان پیامدهای الحاق به اتحادیه اروپا، ممکن است تنها راه عملی برای حل این مسائل حساس باشد.
کاهش تحریمها و بازسازی : اوکراین و روسیه به درجات مختلف به کمکهای اقتصادی نیاز دارند ، اوکراین از فشار شدید مالی و جمعیتی جنگ؛ روسیه از تحریمهای غرب که اگرچه اقتصاد آن را فلج نکردهاند، اما وابستگی نگرانکنندهای به تجارت با چین و کشورهای جنوب جهان ایجاد کردهاند. از آنجایی که اوکراین فاقد پدافند هوایی کافی برای جلوگیری از حملات موشکی و بمباران روسیه علیه پروژههای بازسازی نوپا است، بعید است که کییف بدون موافقت مسکو با یک توافق، کمکهای بازسازی گستردهای را جذب کند. و بسیاری از کشورهای غربی با هرگونه کاهش تحریمها علیه روسیه بدون توافق صلح مخالفت خواهند کرد.
عملگرایی در مورد قلمرو : یک توافق سازش در مورد مسئله پرفراز و نشیب تعیین مرز بین روسیه و اوکراین باید بر اساس این شناخت باشد که هیچ یک از طرفین قلمرویی را که در زمان توافق اشغال کردهاند، واگذار نخواهند کرد و یا در میز مذاکره زمین جدیدی به دست نخواهند اما هر دو طرف باید بتوانند توافق کنند که مرز بالفعل با زور یا براندازی تغییر نخواهد کرد. مسئلهی وضعیت حقوقی مناطق مورد نظر باید برای مذاکرات آینده باقی بماند.
تفکیک پایدار نیروها : با فرض توافق بر مفاد اساسی یک توافقنامه صلح ، باید تمهیدات فنی برای برقراری، نظارت و صدور حکم آتشبس فراهم شود. با این حال، هرنیروی حافظ صلح و ناظر باید از کشورهای بیطرف و تحت نظارت سازمان ملل متحد انتخاب شود.
مسیر رویهای برای رسیدن به توافق
از آنجا که ادامه جنگ اهرم اصلی روسیه بر شرایط توافق است، این کشور بدون درک روشنی از مفاد کلیدی توافق صلح، با آتشبس موافقت نخواهد کرد. با این حال، اوکراین بدون تضمینهای قوی مبنی بر اینکه روسیه نمیتواند از آتشبس برای تجدید قوا و حمله مجدد سوءاستفاده کند، با مفاد کلی موافقت نخواهد کرد و روسیه نیز بدون تضمینهایی مبنی بر عدم استقرار «صلحبانان» از کشورهای ناتو در آینده، موافقت نخواهد کرد به همین دلایل، روند مذاکرهای که با تلاش برای برقراری آتشبس قبل از تأمین پارامترهای کلی یک توافق سیاسی آغاز شود، احتمالاً شکست خواهد خورد. اگرچه مذاکرات مستقیم روسیه و اوکراین میتواند در ترتیب دادن یک توافق نقش داشته باشد، اما تعداد بسیار کمی از سازشهای لازم را میتوان صرفاً از طریق مذاکرات دوجانبه به دست آورد بدون حمایت ایالات متحده و اروپا ، اوکراین فاقد اهرم لازم برای وادار کردن روسیه به سازش در مورد قابلیتهای دفاعی خود است و کی یف نمیتواند در مورد مسائلی مانند وضعیت نیروهای ایالات متحده و اروپا در ناتو، که برای مسکو از اهمیت حیاتی برخوردار است مذاکره کند. بخش عمدهای از قدرت انگیزشی و اجباری که میتواند منجر به امتیازدهی روسیه و اوکراین شود، در اختیار واشنگتن است.
برای دستیابی به توافق، دولت ایالات متحده باید نقش محوری در تدوین یک طرح صلح جامع ایفا کند، طرحی که همه طرفها باید با آن موافقت کنند.از آنجا که روسیه در میدان نبرد دست بالا را دارد و اهداف و تواناییهای ایالات متحده را به عنوان نگرانی اصلی امنیتی خود میداند، مهمترین کانال مذاکره بین مسکو و واشنگتن خواهد بود. روسها با قاطعیت بر امتناع خود از پذیرش آتشبس دائمی بدون یک توافق نسبتاً مشخص و جامع اصرار خواهند ورزید، زیرا پایان دادن به جنگ، توانایی آنها را برای اعمال فشار بر اوکراینیها و غرب برای پذیرش مصالحهای که شرایط اساسی روسیه را برآورده میکند، از بین میبرد.
آتشبس زودهنگام بدون دستیابی به یک توافق، به طور عینی مطلوب نیست، زیرا بسیاری از مسائلی را که از سال ۲۰۱۴ منجر به درگیری شدهاند، همچنان بیپاسخ میگذارد و بنابراین احتمال از سرگیری جنگ را افزایش میدهد.یک آتشبس ناپایدار و شکننده مانند آنچه در دونباس از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ وجود داشت ، ثبات و امنیت لازم را برای اوکراین جهت جذب سرمایهگذاری خارجی و اجرای اصلاحات لازم برای حرکت به سمت عضویت در اتحادیه اروپا فراهم نخواهد کرد.
توافق ایالات متحده و روسیه بر سر خطوط کلی یک توافق سیاسی میتواند با تعامل گسترده ایالات متحده با اوکراین برای جلب حمایت از یک توافق و برجسته کردن پیامدهای منفی که تقریباً ناگزیر از عدم حل و فصل جنگ ناشی میشود، دنبال شود. وادار کردن اوکراین به پذیرش عناصر کلیدی یک توافق سیاسی، مستلزم آن است که ایالات متحده از « نوش و نیش» با هم استفاده کند. یک کمپین فشرده دیپلماسی عمومی و تعامل مستقیم با رهبران سیاسی و تجاری اوکراین برای متقاعد کردن اوکراینیها ضروری است که طولانی شدن جنگ منجر به یک توافق دشوارتر میشود و اینکه سازش فعلی، استقلال اوکراین را تضمین کرده و آن را در غرب تثبیت میکند، حتی اگر عضویت در ناتو غیرقابل دستیابی باشد.
در نهایت، تهدیدهای علنی ایالات متحده مبنی بر قطع کمکهای نظامی و اطلاعاتی در صورت عدم سازش اوکراین ممکن است ضروری باشد. این رویکرد ممکن است خشن به نظر برسد، اما کاملاً محتمل است تنها با این ادعا که رئیسجمهور ولودیمیر زلنسکی تحت فشار شدید ایالات متحده مجبور به سازش شده است، او بتواند عناصر تندرو در اوکراین و در دولت خودش را وادار به توافق کند، حتی اگر جایگزین آن بسیار بدتر باشد: شکست. حمایت اروپا برای متقاعد کردن اوکراین به پذیرش توافق بسیار مهم خواهد بود.
اما کشورهای اتحادیه اروپا (و بریتانیا) چنان در مورد سیاست خود در قبال جنگ اوکراین دچار اختلاف نظر عمیقی هستند که به نظر میرسد تنها رهبری قاطع ایالات متحده میتواند آنها را به پذیرش جمعی توافق سوق دهد . چهرههای برجسته در بروکسل و جاهای دیگر نیز چنان قاطعانه خود را به رد مصالحه ملزم کردهاند که تغییر مسیر برای آنها بسیار دشوار خواهد بود، مگر اینکه واشنگتن به آنها نشان دهد که چاره دیگری ندارند. در این راستا، ایالات متحده باید فشار قابل توجهی بر اروپاییها وارد کند تا اهمیت حمایت از یک مسیر مناسب برای عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا را برجسته کنند، موضوعی که لابیگری شدید ایالات متحده با لهستان، مجارستان و دیگر کشورهای بدبین ضروری خواهد بود.
روابط ایالات متحده و روسیه به عنوان انگیزهای برای سازش
بزرگترین انگیزه برای روسیه جهت کنار گذاشتن یا تعدیل خواستههای حداکثری خود در مورد اوکراین و موافقت با طرح صلح ایالات متحده، فرصتی است که این طرح برای ایجاد یک رابطه کاملاً جدید با ایالات متحده فراهم میکند، رابطهای که در آن واشنگتن به آنچه مسکو منافع حیاتی روسیه میداند احترام میگذارد و در مورد مسائل مورد علاقه مشترک مشورت میکند. این چیزی است که دولتهای میخائیل گورباچف، بوریس یلتسین و ولادیمیر پوتین از پایان جنگ سرد تاکنون به دنبال آن بودهاند. بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱، این هدف اصلی رئیس جمهور دیمیتری مدودف نیز بود.
شروع با این مسائل بین ایالات متحده و روسیه این مزیت عظیم را دارد که میتوان آنها را به صورت دوجانبه بین واشنگتن و مسکو مذاکره کرد و نیازی به مشورت (و احتمالاً مانعتراشی از سوی) کی یف و سایر پایتختهای اروپایی نیست. البته، هرگونه موافقت ایالات متحده با خواستههای روسیه در این زمینه باید مشروط به تمایل روسیه به مصالحه در رویکرد خود در قبال اوکراین باشد.
بنابراین، مسکو به عنوان بخشی از توافق صلح، خواستار «خلع سلاح» اوکراین شده است و اظهارات قبلی روسیه حاکی از آن است که این امر باید شامل کاهش نیروهای مسلح اوکراین به سطحی باشد که نتوانند از کشور دفاع کنند. این کاملاً غیرقابل قبول است و ضروری است که در هر توافقی، ایالات متحده و ناتو بتوانند به مسلح کردن اوکراین برای دفاع از خود ادامه دهند. این امر همچنین فشار بر اروپاییها برای مشارکت در یک برنامه تجدید تسلیحاتی سریع و فشار بر آمریکاییها برای حفظ نیروهای نظامی بزرگ در اروپا را کاهش خواهد داد.
مذاکرهکنندگان آمریکایی باید به دولت روسیه یک انتخاب روشن بدهند: یا روسیه با مسلح کردن اوکراین توسط غرب برای دفاع (احتمالاً با حذف دستههای خاصی از تسلیحات ، مانند موشکهای دوربرد) موافقت میکند یا ایالات متحده استقرار نظامی خود را در اروپا افزایش خواهد داد و به مسلح کردن اعضای اروپایی ناتو کمک میکند. این امر روسیه را در یک رقابت نظامی بلندمدت با غرب، مشابه آن چه به فروپاشی اقتصاد شوروی کمک کرد، گرفتار میکند.
اقتصاد روسیه، جنگ در اوکراین را به طرز چشمگیری تحمل کرده است، اما با این وجود، فشارها (به ویژه تهدید تورم) زیاد است، و بعید است که بتواند در مقابل آنها به طور دائمی مقاومت کند. در ازای موافقت دولت روسیه با کمک بلندمدت ناتو در تقویت نیروهای مسلح اوکراین، دولت ترامپ باید فوراً وارد مذاکرات برای بهروزرسانی پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک جدید ( New START) شود.
پیمان فعلی در سال ۲۰۲۶ منقضی میشود و مگر اینکه چیزی جایگزین آن شود، هیچ محدودیت قانونی برای رقابت تسلیحات هستهای بین ایالات متحده و روسیه وجود نخواهد داشت. تا زمان امضای پیمان جدید، ایالات متحده و روسیه باید موافقت کنند که تمایل خود را برای رعایت مفاد استارت جدید اعلام کنند هر دو کشور همچنین باید رسماً خود را متعهد به مذاکره بر سر نسخه جدیدی از پیمان قبلی نیروهای هستهای میانبرد(INF) کنند. بر اساس چنین توافقی، ایالات متحده میتواند تضمین کند که در ازای خروج موشکهای روسیه از کالینینگراد و بلاروس، طرح خود را برای استقرار موشکهای میانبرد (غیرهستهای اما با قابلیت حمل کلاهک هستهای) در آلمان ، اجرا نخواهد کرد.
در دسامبر ۲۰۲۱، روسیه در اولتیماتوم خود قبل از حمله به اوکراین، خواستار خروج نیروها و تسلیحات ناتو شد که از زمان پایان جنگ سرد در کشورهای عضو جدید در شرق اروپا مستقر شده بودند.احتمالاً متقاعد کردن بسیاری از کشورهای اروپایی برای موافقت با این امر غیرممکن خواهد بود، اما تصمیمگیری در مورد عدم استقرار نیروهای آمریکایی در آنجا یا در صورت استقرار، خروج آنها در ازای محدودیتهای متقابل بر نیروهای روسیه (به ویژه در کشورها و مناطق هممرز با کشورهای ناتو مورد نظر: کالینینگراد، بلاروس و ترانسنیستریا) کاملاً در حیطه حقوق و صلاحیت دولت ایالات متحده است.
این نوع محدودیتها یا خروج نیروهای آمریکایی با تمایل دولت ترامپ برای کاهش تعهدات ایالات متحده در اروپا و افزایش نقش اعضای اروپایی ناتو در دفاع از خودشان، کاملاً همسو خواهد بود. توافق ایالات متحده و روسیه در این راستا، روسیه را کاملاً راضی نخواهد کرد، زیرا اعضای اروپایی ناتو همچنان در استقرار نیروهای خود آزاد خواهند بود اما ترس روسیه از ناتو در مرزهایش، همواره بیش از هر چیز بر نیروهای آمریکایی متمرکز بوده است.
توافق بر سر این مسائل میتواند با احیای همکاریهای قبلی ایالات متحده و روسیه در سایر زمینهها همراه باشد یا پس از آن صورت گیرد: در زمینه مبارزه با تروریسم در پاسخ به آنچه که همچنان تهدیدی جدی برای غرب و روسیه است؛ در مورد حفظ ثبات در خاورمیانه و کمک روسیه به توافق هستهای جدید ایران، در صورتی که دولت ترامپ واقعاً خواهان آن باشد؛ و در مورد محدود کردن استقرار و رویارویی نظامی در قطب شمال. ایالات متحده همچنین باید احیای کامل نقش روسیه در شورای قطب شمال و احیای آنچه «استثناگرایی قطب شمال» نامیده میشد ، کمک کند.
مسئله بسیار پیچیدهتر، تقاضای روسیه برای یک معماری امنیتی جدید اروپایی یا مکانیسم مشورتی است که به تلاش ناتو و اتحادیه اروپا برای انحصار امنیت در قاره اروپا پایان دهد و نقش و حق نظارت روسیه را به رسمیت بشناسد.
این چیزی بود که قرار بود از طریق سازمان امنیت و همکاری اروپا( OSCE) ، یا شورای ناتو-روسیه ایجاد شود.اما از دیدگاه مسکو، هر دو نهاد به طرز ناامیدکنندهای به دلیل تمایل همه اعضای غربی به تصمیمگیری مستقل و سپس ارائه مطالب به روسیه نه برای بحث، بلکه قرار دادن روسیه در مقابل عمل انجامشده، در معرض خطر قرار گرفتهاند .با این حال، هرگونه سازوکار مشورتی صرفاً اروپایی، ناگزیر به این معنی خواهد بود که روسیه از نظر تعداد، از کشورها و نهادهای غربی پیشی خواهد گرفت.
بنابراین، اگر توافق نهایی صلح اوکراین تحت نظارت سازمان ملل متحد امضا شود و شامل گشتزنی نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در خط آتشبس و هرگونه منطقه غیرنظامی باشد (و واضح است که فقط نیروهای بیطرف سازمان ملل در این نقش برای روسیه قابل قبول خواهند بود)، در آن صورت، شاید ارزش داشته باشد که امکان ایجاد کمیتهای از شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد امنیت اوکراین و اروپا را در نظر بگیریم، با عضویت قانونی اضافی هر یک از اعضای غیردائم شورای امنیت که تعداد قابل توجهی نیرو به یک نیروی حافظ صلح یا بودجه برای بازسازی اوکراین اختصاص میدهند.
مسائل سرزمینی
اگر واقعبینانه نگاه کنیم، و همانطور که رئیسجمهور زلنسکی خودش اعلام کرده است، ارتش اوکراین در موقعیتی نیست که بتواند مناطق از دست رفته به روسیه را بازپس گیرد.همچنین هیچ شانسی در آینده نزدیک برای بازپسگیری آنها از طریق مذاکرات وجود ندارد.
اگر جنگ ادامه یابد، ارتش روسیه به احتمال زیاد پیشرویهای بیشتری خواهد داشت، اما میزان و سرعت آن اصلاً مشخص نیست. از یک سو، مزیت تسلیحات مدرن برای دفاع باعث شده است که در یک سال گذشته، ارتش روسیه بسیار کند و با تلفات سنگین پیشروی کند. از سوی دیگر، گزارشهای گستردهای در رسانههای غربی درباره تلفات سنگین اوکراین، خستگی و تضعیف روحیه در میان نیروهای خط مقدم اوکراین و مقاومت مردم اوکراین در برابر خدمت سربازی اجباری منتشر شده است.بنابراین، خطر واقعی وجود دارد که جبهه اوکراین در مقطعی از هم بپاشد. در آن صورت، روسیه قادر خواهد بود دستاوردهای بسیار بیشتری کسب کند و شرایط صلح را دیکته کند، اوکراین را تحت سلطه خود درآورد و باعث شرمساری قابل توجهی برای ایالات متحده شود.
اگر جنگ به طور نامحدود ادامه یابد و از شکست کامل اوکراین جلوگیری شود، آنگاه سطوح فعلی کمکهای نظامی و تبادل اطلاعات ایالات متحده نیز باید به طور نامحدود ادامه یابد. این امر بار سنگینی را بر ذخایر محدود تسلیحات ایالات متحده تحمیل میکند و برای دولت فعلی ایالات متحده و بسیاری از شهروندان آمریکایی بسیار ناخوشایند خواهد بود.
از نظر جلوگیری از شکست اوکراین، اطلاعات ایالات متحده حتی از تسلیحات نیز مهمتر است. اطلاعات ماهوارهای موقعیت نیروهای روسی را مشخص میکند. نقشهبرداری از عوارض زمین به موشکهای اوکراینی اجازه میدهد تا به اهداف خود برسند. استارلینک برای ارتباط بین واحدهای اوکراینی ضروری است.
در مورد مسئله قلمرو، در زمان نگارش این متن، موضع رسمی روسیه همچنان این است که در ازای آتشبس دائمی، اوکراین باید از تمام سرزمینی که در استانهای مورد ادعای روسیه اشغال کرده است، از جمله شهرهای خرسون و زاپوریژیا، عقبنشینی کند (اگرچه نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه روسیه آماده است از این خواسته به عنوان بخشی از توافق صلح صرف نظر کند).پذیرش این امر برای هر دولت اوکراینی کاملاً غیرممکن خواهد بود، و دولت ترامپ به درستی در پیشنویس شرایط صلح خود از این امر حمایت کرده است که خط آتشبس باید در جایی که خط نبرد نهایی قرار دارد، باشد .همچنین، به جز در صورت شکست کامل اوکراین، هیچ دولت اوکراینی نمیتواند از نظر قانونی با به رسمیت شناختن حاکمیت روسیه بر سرزمینهای اشغالی موافقت کند.
با این حال همانطور که در پیشنویس پیشنهادهای صلح صادر شده توسط دولت ترامپ پیشنهاد شده است ، این امکان وجود دارد که ایالات متحده بتواند این کار را انجام دهد، حداقل در مورد کریمه، که یک مورد خاص است، زیرا در سال ۱۹۵۴ با فرمان شوروی از جمهوری سوسیالیستی روسیه به جمهوری سوسیالیستی اوکراین منتقل شد. بنابراین، روسیه و اوکراین باید توافق کنند که وضعیت حقوقی سرزمینهای اشغالی به مذاکرات آینده موکول شود و هیچکدام سعی نکنند از طریق زور، خرابکاری یا فشار اقتصادی خط آتشبس را تغییر دهند. در این مورد، این احتمال وجود دارد که، مانند مورد تقسیم عملی قبرس، مذاکرات برای دههها یا نسلها بدون نتیجه ادامه یابد ، اما امیدواریم که این روند بدون بازگشت به جنگ باشد.
بیطرفی، دفاع از خود اوکراین و جستجوی تضمینهای امنیتی
در عمل، غرب از قبل مانع عضویت اوکراین در ناتو شده است، زیرا هر دولت پیشرو در ناتو (از جمله دولت بایدن) به روشنی اعلام کرده است که برای دفاع از اوکراین نخواهد جنگید.این، به خودی خود ، تضمین ماده ۵ ناتو برای اوکراین را منتفی میکند. همانطور که رئیس جمهور زلنسکی در مارس ۲۰۲۲ علناً اعلام کرد، تمام دولتهای ناتو که او قبل از جنگ با آنها صحبت کرده بود، از قول دادن مبنی بر پذیرش اوکراین در عرض پنج سال در این سازمان خودداری کرده بودند.
بنابراین، او گفت که بیطرفی اوکراین (که تا سال ۲۰۱۴ بخشی از قانون اساسی اوکراین بود) میتواند توسط کی یف پذیرفته شود، در صورتی که در یک همهپرسی تصویب شود و با تضمینهای دیگری به اوکراین همراه باشد.به همین ترتیب، ایجاد یک «نیروی اطمینانبخش» اروپایی برای اوکراین غیرممکن است.روسیه قاطعانه با هرگونه نیروی نظامی از سوی اعضای ناتو در اوکراین مخالف است و احتمال زیادی وجود دارد که در صورت استقرار آنها ، حتی در مناطقی دور از خط مقدم ،مورد حمله قرار گیرند.ارزیابیهای تحلیلگران نظامی اروپایی و افسران بازنشسته نشان داده است که بریتانیا و فرانسه تنها میتوانند بخش کوچکی از نیروهای لازم برای ایجاد نیرویی که در صورت لزوم قادر به نبرد با روسیه در اوکراین باشد، فراهم کنند. بنابراین، اکثر کشورهای اروپایی (از جمله لهستان) از اعزام نیرو به چنین نیرویی خودداری کردهاند.
دولت بریتانیا ، یکی از حامیان اصلی این پیشنهاد و یکی از معدود کشورهای اروپایی با نیروهای مسلح جدی گفته است که این امر تنها در صورت وجود "حمایت" ایالات متحده میتواند شکل گیرد. این نشاندهنده تعهد ایالات متحده به جنگ با روسیه بر سر اوکراین است، که کاملاً مغایر با سیاست دولت ترامپ، منافع حیاتی ایالات متحده و خواستههای اکثریت شهروندان آمریکایی است.
استقرار چنین نیرویی همچنین این خطر واقعی را ایجاد میکند که در مقطعی از آینده، دولت اوکراین ، یا نیروهای افراطی اوکراینی ، عمداً جنگی را با روسیه از سر بگیرند تا ایالات متحده را به درگیری بکشانند؛ زیرا هرگونه توافق صلح واقعبینانهای در بین بسیاری از اوکراینیها به شدت منفور خواهد بود و تهدیدها برای یک توافق صلح بلندمدت تنها از جانب روسیه نیست. بنابراین، دولت ترامپ در ارائه کمک به چنین نیروی اروپایی بسیار محتاط بوده است. هنگام بررسی «تضمینهای» امنیتی جایگزین برای اوکراین، بسیار مهم است که صادقانه تشخیص دهیم که در امور بینالملل و در بلندمدت، چنین تضمینهای مطلقی نمیتوانند وجود داشته باشند. تا زمانی که روسیه به عنوان یک دولت وجود دارد، تهدید بالقوهای برای اوکراین نیز وجود خواهد داشت (و تا زمانی که اوکراین به عنوان یک دولت وجود دارد، احتمالاً آرزو خواهد کرد که سرزمینهای از دست رفته خود را بازپس گیرد)؛ اما نابود کردن روسیه به عنوان یک دولت حتی از راه دور هم ، در توان غرب نیست و در هر صورت، خطر هولناک نابودی هستهای متقابل و پایان تمدن را در پی خواهد داشت.
هیچ گونه اتحاد ژئوپلیتیکی نیز ثابت نیست. در سال ۱۸۱۴، بریتانیای کبیر متحد کشورهای آلمان (و روسیه) علیه فرانسه بود. صد سال بعد، متحد فرانسه (و روسیه) علیه آلمان بود. صد و پنجاه سال بعد، متحد فرانسه (و آلمان) علیه روسیه بود. بنابراین، عبارت «پیمان ۱۰۰ ساله» دولت بریتانیا بین بریتانیا و اوکراین بیمعنی است.در نتیجه، وظیفه دولت ایالات متحده و متحدان اروپایی آن نباید خیالپردازی در مورد تضمینهای مطلق یا دائمی به اوکراین باشد.
در عوض، آنها باید یک توافق صلح تدوین کنند که هم مسکو و هم کی یف بتوانند با آن کنار بیایند (هرچند ناخوشایند)، با ترکیبی مناسب از مشوقها و بازدارندهها برای اینکه از سرگیری جنگ توسط هر دو طرف تا حد امکان بعید باشد. بنابراین، در هرگونه توافق صلح، اوکراین باید حق حفظ نیروهای مسلح قدرتمند به اندازه کافی ، را برای خود محفوظ بدارد، نیروهایی که در صورت تجاوز جدید روسیه، بتوانند دفاع جدی انجام دهند، تلفات سنگینی وارد کنند و برای تأمین گسترده تسلیحات غربی، زمان بخرند (همانطور که در ماههای پس از تهاجم روسیه در فوریه ۲۰۲۲ این کار را کردند).
دولتهای غربی باید تسلیحات را برای تأمین اوکراین در صورت تجاوز مجدد روسیه ذخیره کنند و مسکو را از این موضوع مطلع سازند.هرگونه محدودیتی بر تعداد نیروهای اوکراینی فقط باید به عنوان بخشی از یک فرآیند جداگانه در نظر گرفته شود که محدودیتهای کلی و متقابل نیروهای مسلح در کل اروپا را معرفی میکند، که مبتنی بر پیمان قبلی نیروهای متعارف تطبیق یافته در اروپا( CFE) است.ب
نابراین، درخواست روسیه برای «غیرنظامیسازی» اوکراین در حال حاضر باید کاملاً غیرقابل قبول باشد. با این حال، دولت ایالات متحده میتواند ممنوعیت تحویل یا کمک به تولید برخی دستههای خاصی از تسلیحات به اوکراین، به ویژه موشکهای دوربرد که قادر به حمله به عمق خاک روسیه هستند را در نظر بگیرد. به عنوان مثال ، ماده ۱۳ پیمان دولتی اتریش در سال ۱۹۵۵، که به موجب آن اتحاد جماهیر شوروی و ناتو توافق کردند نیروهای اشغالگر خود را از اتریش خارج کرده و بیطرفی اتریش را برقرار کنند، اتریش را از داشتن موشکها و توپخانههایی با برد بیش از ۳۰ کیلومتر منع میکرد.
خوشبختانه، پیشرفتهای اخیر در فناوری نظامی (بهویژه پهپادها) به شدت به نفع دفاع است و به این معنی است که اوکراین با کمک غرب میتواند نیروهای دفاعی را ایجاد کند که قادر به جلوگیری از تجاوز آینده روسیه و تضمین تلفات سنگین روسیه باشند. عرضه چنین سلاحهایی به اوکراین باید در هر توافقی آزاد باقی بماند و باید به صورت رسمی تضمین شود که در صورت تجاوز آینده روسیه، عرضه همه نوع سلاحهای غربی به طور خودکار از سر گرفته خواهد شد. با این حال، باید به اوکراین نیز هشدار داده شود که اگر شرایط توافق صلح را نقض کند، تسلیحات و پشتیبانی اطلاعاتی ارائه نخواهد شد که منجر به شکستش خواهد شد.
برای مثال، اگر دولت آینده اوکراین به گروههای مستقر در اوکراین اجازه فعالیت تروریستی علیه اهداف روسی را بدهد یا آنها را تشویق کند، این امر باید اعمال شود.در مورد نیروهای حافظ صلح، تنها نیروهایی که هم برای روسیه و هم برای اوکراین قابل قبول باشند، باید تحت نظر سازمان ملل متحد سازماندهی شده و از کشورهایی انتخاب شوند که در جنگ اوکراین بیطرف ماندهاند.در حالت ایدهآل، اینها باید کشورهای مهم جنوب جهان باشند.چنین نیروهایی نمیتوانستند و نمیخواستند که حمله جدید روسیه (یا اوکراین) را شکست دهند.
با این حال، قبل و به ویژه در طول جنگ، مسکو تلاشهای دیپلماتیک گستردهای را برای جلب نظر اعضای آنچه که «اکثریت جهانی» مینامد، اختصاص داده است.علاوه بر این، اگرچه این کشورها از پیوستن به تحریمهای غرب علیه روسیه خودداری کردهاند، اما مطمئناً خواهان جنگ نبودند و نمیخواهند شاهد از سرگیری آن باشند.
بنابراین، منطقی است که فرض کنیم روسیه در انجام حملهای که در آن حافظان صلح در معرض خطر کشته شدن قرار گیرند، تردید خواهد داشت، چرا که این امر دولتهای آنها را به شدت بیگانه خواهد کرد با توجه به اهمیتی که روسیه برای سازمان ملل متحد و کرسی دائم خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد قائل است، یک پیمان صلح اوکراین که تحت نظارت سازمان ملل امضا شود و حافظان صلح سازمان ملل را موظف به انجام آن کند، وزن اخلاقی و سیاسی بیشتری در مسکو خواهد داشت تا پیمانی که صرفاً بین روسیه، اوکراین و کشورهای غربی امضا شود./ تسنیم