آخرین اخبار
۰۴ آذر ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۲
آنچه بلاروسی‌ها واقعاً می‌خواهند

چگونه بلاروس به روسیه وابسته شد؟ (بخش آخر)

بازدید:۱۱۱
بیش از ۸۵ درصد از بلاروسی‌ها با اعزام نیرو برای جنگ در جنگ روسیه علیه اوکراین مخالفند و بیش از نیمی از آنها حملات موشکی انجام‌شده از خاک بلاروس را تأیید نمی‌کنند. این اعداد در طول زمان به طرز چشمگیری ثابت مانده‌اند و نشان دهنده احساسات ضد جنگ عمیق و مداومی است که فراتر از اختلافات سیاسی است. بلاروسی‌ها خواهان ثبات هستند، اما نه اگر به معنای تبدیل شدن به سکوی پرتابی برای تجاوز روسیه باشد.

نویسنده: هانا لوبیاکووا (Hanna Liubakova)، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی اهل بلاروس

 در حالی که کرملین کنترل خود را بر ارتش، اقتصاد و سیاست خارجی بلاروس تشدید می‌کند، افکار عمومی داستان بسیار متفاوتی را روایت می‌کنند. نظرسنجی‌های مستقل به طور مداوم نشان می‌دهند که مردم بلاروس جنگ را رد می‌کنند، با استقرار سلاح‌های هسته‌ای روسیه مخالفند و از وابستگی فزاینده کشورشان به مسکو نگران هستند.

بیش از ۸۵ درصد از بلاروسی‌ها با اعزام نیرو برای جنگ در جنگ روسیه علیه اوکراین مخالفند و بیش از نیمی از آنها حملات موشکی انجام‌شده از خاک بلاروس را تأیید نمی‌کنند. این اعداد در طول زمان به طرز چشمگیری ثابت مانده‌اند و نشان دهنده احساسات ضد جنگ عمیق و مداومی است که فراتر از اختلافات سیاسی است. بلاروسی‌ها خواهان ثبات هستند، اما نه اگر به معنای تبدیل شدن به سکوی پرتابی برای تجاوز روسیه باشد.


سلاح‌های هسته‌ای روسیه خط قرمز دیگری را نشان می‌دهند. دو سوم بلاروسی‌ها با استقرار آنها در خاک بلاروس مخالفند، اگرچه از زمانی که مسکو گزارش داد سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی را در سال ۲۰۲۳ به این کشور منتقل کرده، حمایت از آنها اندکی افزایش یافته است. این مقاومت در برابر نظامی‌سازی به ترتیبات امنیتی گسترده‌تر نیز گسترش می‌یابد. حمایت از ماندن در سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه از ۶۳ درصد در سال ۲۰۲۰ به ۵۴ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یافت. هنگامی که روسیه به اوکراین حمله کرد، بلاروسی‌های بیشتری برای مدت کوتاهی ترجیح دادند که خارج از هر بلوک نظامی باقی بمانند تا اینکه در سازمان پیمان امنیت جمعی باقی بمانند – که نشان‌دهنده بی‌اعتمادی فزاینده‌ای نسبت به اتحادهای تحت رهبری روسیه است. این روندها نشان می‌دهد که بلاروسی‌ها عمیقاً به چنین اتحادهایی وابسته نیستند و ممکن است پذیرای بی‌طرفی یا گزینه‌های امنیتی جایگزین باشند.

ترجیحات ژئوپلیتیکی تصویر پیچیده‌تری را نشان می‌دهد. در حالی که نیمی از بلاروسی‌ها هنوز از اتحاد با روسیه حمایت می‌کنند، ۱۶ درصد طرفدار هم‌سویی با اتحادیه اروپا و ۳۰ درصد از بی‌طرفی حمایت می‌کنند. گویاتر اینکه، ۵۷ درصد معتقدند که بلاروس باید روابط خود را با اتحادیه اروپا بهبود بخشد و ۳۷ درصد به طور خاص خواهان روابط تجاری قوی‌تر هستند.

حمایت از ناتو همچنان پایین است، معمولاً بین ۶ تا ۱۱ درصد، اما این نشان دهنده بی‌اعتمادی از همه طرف‌ها، دسترسی محدود به بحث آزاد و سال‌ها پیام‌رسانی ضد غربی رژیم‌محور به جای پذیرش کامل روسیه است. نکته مهم این است که حتی در میان کسانی که از ادغام با روسیه حمایت می‌کنند، تعداد کمی یک کشور واحد را تصور می‌کنند. بلاروسی‌ها ممکن است همکاری را بپذیرند، اما الحاق را نه.

دسترسی به رسانه‌ها بخش زیادی از این پیچیدگی را توضیح می‌دهد. در میان کسانی که به رسانه‌های تحت کنترل دولت متکی هستند، ۶۳ درصد از روابط نزدیک‌تر با روسیه و تنها ۲ درصد از ادغام در اتحادیه اروپا حمایت می‌کنند. با این حال، در میان مصرف‌کنندگان رسانه‌های مستقل، اعداد برعکس می‌شوند: ۴۴ درصد از حرکت به سمت اروپا حمایت می‌کنند، در حالی که تنها ۱۱ درصد از ادغام بیشتر با روسیه حمایت می‌کنند.

این داده‌ها پیامدهای عمیقی برای استراتژی غرب دارد. تبلیغات مؤثر است، اما تنها زمانی که گفت‌وگو را در انحصار خود درآورد. جایی که روزنامه‌نگاری مستقل زنده می‌ماند، حتی زیرزمینی یا در تبعید، نظرات را شکل می‌دهد و فضا را برای آینده‌های جایگزین حفظ می‌کند. بلاروسی‌هایی که به اطلاعات مستقل دسترسی دارند، بیشتر احتمال دارد با جنگ مخالفت کنند، از اوکراین حمایت کنند و یک مسیر توسعه مستقل را تصور کنند.

رژیم ممکن است اعتراضات خیابانی را سرکوب کرده باشد، اما مقاومت از طریق خرابکاری‌های زیرزمینی، نشت سایبری و مخالفت دیجیتال ادامه دارد. اینها اقدامات نافرمانی جداگانه نیستند؛ آنها نشان دهنده جامعه‌ای هستند که از تسلیم شدن در برابر عاملیت خود امتناع می‌کند.

بلاروسی‌ها ایدئولوگ نیستند. آنها عملگرا هستند. در حالی که دیدگاه‌های ژئوپلیتیکی پراکنده هستند، حمایت عمومی از اصلاحات اقتصادی قوی است. تقریباً ۸۰ درصد از رقابت عادلانه بین بخش‌های دولتی و خصوصی حمایت می‌کنند. اکثر آنها همچنین توسعه بازار سهام، کاهش مالیات برای مشاغل کوچک و دخالت کمتر دولت را خواهانند.

با این اوصاف، نگرانی‌هایی وجود دارد. تورم، کوچک شدن شبکه‌های تأمین اجتماعی و خطر شوک اقتصادی نگرانی‌های واقعی هستند. نگرش‌ها متنوع هستند: مردم از مکانیسم‌های بازار حمایت می‌کنند اما از درد کوتاه‌مدت می‌ترسند. اعتماد به نخبگان تجاری محدود است، اما حمایت از کارآفرینی بالاست.

انتخاب‌های رژیم منعکس‌کننده اراده مردم بلاروس نیست. اکثر بلاروسی‌ها با جنگ مخالفند، استقرار سلاح‌های هسته‌ای را رد می‌کنند و بی‌طرفی را به وابستگی به مسکو ترجیح می‌دهند. علی‌رغم سرکوب و تبلیغات، مقاومت آرام همچنان ادامه دارد: در نگرش‌ها، عادات رسانه‌ای و اعمال روزانه مخالفت. این شکاف بین دولت و جامعه استراتژیک است. رژیم شکننده است؛ مردم شکننده نیستند. سیاست غرب باید از اینجا شروع شود: بلاروس از دست نرفته و آینده آن هنوز در حال رقم خوردن است.

نتیجه‌گیری

بلاروس رسماً ضمیمه روسیه نشده، اما جذب آن شده است. از نظر نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به پایگاه روسیه تبدیل شده است: سکوی پرتابی برای تجاوز و سرکوب. با این حال، این تحول کامل و برگشت‌ناپذیر نیست. رژیم بلاروس از طریق اجبار و وابستگی، نه مشروعیت، به حیات خود ادامه می‌دهد. در زیر سطح، جامعه‌ای نهفته است که هنوز آرزوی حاکمیت، ثبات و ارتباط با جهان دموکراتیک را دارد.

این گزارش نشان داده که چگونه جذب، بخش به بخش اتفاق افتاده است، و همچنین چرا اهمیت دارد. بلاروسِ دربند، جناح ناتو را تهدید می‌کند، تجاوز کرملین را ممکن می‌سازد و الگویی برای تثبیت اقتدارگرایی در جاهای دیگر ارائه می‌دهد. برای ایالات متحده و متحدانش، زمان اقدام اکنون است. مهار روسیه، دفاع از اروپا و حمایت از دموکراسی، همگی از مینسک می‌گذرد. مسیر امنیت منطقه‌ای بلندمدت نه تنها از کیف، بلکه از طریق یک بلاروس آزاد و مستقل نیز می‌گذرد.

بلاروس در موازنه: توصیه‌های استراتژیک برای سیاست ایالات متحده و متحدان

غرب دیگر نمی‌تواند با بلاروس به عنوان یک موضوع فرعی رفتار کند. از زمان تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین، بلاروس به بستری حیاتی برای تجاوز کرملین تبدیل شده است: از نظر نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک. احیای حاکمیت بلاروس اکنون یک ضرورت استراتژیک برای امنیت شرقی ناتو و دفاع گسترده‌تر از ارزش‌های دموکراتیک است.

برای مقابله با هم‌سویی عمیق‌تر بلاروس با روسیه، سیاست‌گذاران غربی باید یک استراتژی چهار بخشی را اتخاذ کنند: تغییر شکل بلاروس به عنوان یک مسئله خط مقدم، اعمال فشار هماهنگ، ایجاد تاب‌آوری دموکراتیک و آماده شدن برای فروپاشی رژیم.

اول، ایالات متحده باید بلاروس را به عنوان یک اولویت امنیت ملی ارتقا دهد. این کشور باید به طور کامل در ارزیابی‌های تهدید ناتو و اتحادیه اروپا ادغام شود و در برنامه‌ریزی استراتژیک در کنار اوکراین و کشورهای بالتیک در نظر گرفته شود. پایگاه‌های روسی، استقرار سلاح‌های هسته‌ای و تهدیدات ترکیبی از جانب بلاروس تئوری نیستند: آنها در حال حاضر چشم‌انداز امنیتی اروپا را تغییر می‌دهند.

دوم، بلاروس یک مرکز اصلی برای فرار از تحریم‌ها و لجستیک جنگ، بهره‌برداری از شبکه‌های قاچاق، تغییر مسیر تجارت و حمایت روسیه است. ایالات متحده، اتحادیه اروپا و گروه هفت باید اقدامات علیه مجتمع نظامی – صنعتی، مؤسسات مالی و بخش‌های دوگانه بلاروس را هماهنگ کنند.

سوم، فشار باید با سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های دموکراتیک بلاروس همراه باشد. این موضوع رسانه‌های مستقل، ابزارهای دیجیتال امن، آموزش تبعیدی‌ها و حفظ فرهنگ را نیز شامل می‌شود. اینها نمادین نیستند؛ آنها ظرفیت خودگردانی دموکراتیک را حفظ می‌کنند و جایگزین معتبری برای سلطه کرملین ارائه می‌دهند.

انتصاب یک فرستاده ویژه ایالات متحده برای نیروهای دموکراتیک بلاروس، هماهنگی سیاست‌ها را متمرکز می‌کند و تضمین می‌کند که بلاروس در دستور کار فراآتلانتیک باقی بماند. رهبران دموکراتیک بلاروس نیز باید در هر فرآیند دیپلماتیک آینده در مورد امنیت منطقه‌ای پس از جنگ حضور داشته باشند. هیچ تعامل سطح بالایی با لوکاشنکا نباید از سر گرفته شود تا زمانی که بیش از هزار زندانی سیاسی آزاد شوند.

به لطف میانجیگری ایالات متحده، تعدادی از زندانیان سیاسی بلاروس و اتباع خارجی امسال آزاد شده‌اند. این مسیر بشردوستانه باید ادامه یابد. ایالات متحده باید تفکر استراتژیک بلندمدتی در مورد بلاروس اتخاذ کند. در نهایت، سیاست غرب باید با این درک هدایت شود که تنها یک بلاروس دموکراتیک می‌تواند ثبات پایدار را برای کل منطقه تضمین کند.

در نهایت، برنامه‌ریزی احتمالی ضروری است. رژیم لوکاشنکا شکننده است. غرب باید برای سناریوهایی از فروپاشی داخلی گرفته تا بی‌ثباتی روسیه آماده باشد. برنامه‌ریزی باید گذار سیاسی، کمک‌های بشردوستانه و امنیت زیرساخت‌ها را شامل شود. تضمین‌های عمومی روشن برای حمایت پس از لوکاشنکو – از کمک‌های اقتصادی گرفته تا همکاری‌های امنیتی – می‌تواند فرسایش رژیم را تسریع کند و انگیزه‌ای برای جدایی نخبگان باشد.

آینده بلاروس باید در استراتژی وسیع‌تر برای پایان دادن به جنگ در اوکراین و کاهش نفوذ استبدادی گنجانده شود. یک بلاروس آزاد، مسکو را از یک سکوی پرتاب کلیدی محروم می‌کند، حضور ناتو را کاهش می‌دهد و اهرم روسیه و چین را در منطقه تضعیف می‌کند.

فرصت اقدام رو به کاهش است. یک استراتژی منسجم غربی که فشار را با آمادگی ترکیب کند، هنوز می‌تواند موازنه را تغییر دهد.

منبع: شورای آتلانتیک / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها