نویسنده: محمد علی قَنامی زاده فلاحی، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس
جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل که در ژوئن ۲۰۲۵ شعلهور شد، نشاندهنده تشدید چشمگیر ژئوپلیتیک خاورمیانه بود که به شکلی بنیادین پویاییهای منطقهای را دگرگون کرد و محاسبات راهبردی قدرتهای منطقه از جمله ترکیه را به چالش کشید. ترکیه به عنوان بازیگری محوری با شبکهای پیچیده از اتحادها، رقابتها و بلندپروازیها، واکنشش به این منازعه، دریچهای منحصر بهفرد برای فهم سیاست خارجی در حال تحول این کشور ارائه میکند.
ترکیه نبرد 12 روزه ایران و اسرائیل را به چشم یک آزمون و آمایش توان هر دو طرف در پی جنگ مستقیم و نیز قابلیتهای وسیع تر و وضاح تر توان موشکی و اطلاعاتی ایران میدید. همچنین مسئله افکار عمومی و پایگاههای اجتماعی داخلی که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه در جهان اسلام و ترک دارد از جمله متغییرهای دیگر برای سنجش نوع و میزان اقدام دستگاه سیاست خارجی ترکیه علیه اسرائیل و در حمایت از ایران بود.
چارچوببندی دیدگاه راهبردی ترکیه
برداشت ترکیه از جنگ ۱۲ روزه باید در چارچوب گستردهتر سیاست خارجی این کشور فهمیده شود که ترکیبی از بلندپروازیهای نئوعثمانیگری، واقعگرایی عملگرا و جستوجوی خودمختاری راهبردی است. ترکیه تحت رهبری رجب طیب اردوغان، سیاست خارجی چندوجهی را دنبال کرده که هدف آن حداکثرسازی نفوذ در خاورمیانه، قفقاز و فراتر از آن است، ضمن اینکه عضویت در ناتو و روابط پیچیده با قدرتهای غربی و غیرغربی را مدیریت میکند.
جنگ ایران و اسرائیل که به عنوان درگیری ناگهانی و شدید ناشی از حملات پیشدستانه اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران توصیف شد، هم ریسکها و هم فرصتهایی برای آنکارا ایجاد کرد. برخلاف بحرانهای پیشین منطقه، این منازعه مستقیماً نگرانیهای امنیتی، بلندپروازیهای انرژی و بازی ظریف ترکیه در موازنه بین قدرتهای رقیب منطقه را تحت تأثیر قرار داد.
روابط تاریخی ترکیه با ایران و اسرائیل، زمینه مهمی برای فهم این موضوع فراهم میکند. ترکیه با ایران یک همزیستی عملگرایانه دارد که ریشه در توافق مرزی قرن هفدهم دارد و علیرغم تفاوتهای ایدئولوژیک، ثبات نسبی را حفظ کرده است. ترکیه با برنامه هستهای ایران مخالف بوده اما از رویارویی مستقیم پرهیز کرده و بر پیوندهای اقتصادی و ثبات منطقهای تأکید داشته است. در مقابل، روابط ترکیه با اسرائیل از اوایل دهه ۲۰۰۰ به شدت تیره شده که نمونه آن حادثه کشتی مروی مرمره در ۲۰۱۰ و حمایت صریح اردوغان از آرمانهای فلسطینی از جمله حماس است. با این حال، روابط اقتصادی با اسرائیل تداوم یافته که نشاندهنده رویکرد عملگرایانه ترکیه برای حفظ اهرم نفوذ است.
جنگ ۱۲ روزه در شرایطی رخ داد که ایران تضعیف شده و اسرائیل تقویت شده ترکیه را مجبور کرد در محاسبات راهبردی خود بازبینی کند. برداشت آنکارا تحت تأثیر سه نگرانی اصلی شکل گرفت: خطر بیثباتی منطقهای، فرصت نقشآفرینی ترکیه به عنوان میانجی و پیامدهای داخلی این منازعه بر پیکره سیاست داخلی ترکیه. این نگرانیها صرفاً واکنشی نبود، بلکه بازتاب تلاش فعالانه ترکیه برای بازتعریف جایگاه خود به عنوان بازیگری محوری در نظم منطقهای به سرعت در حال تغییر بود.
برداشت ترکیه: موازنهای ظریف
واکنش ترکیه به جنگ ۱۲ روزه با موازنهای حساب شده بین محکومیت اقدامات اسرائیل و عدم تمایل به قطع کامل روابط با آمریکا، حامی اصلی اسرائیل، همراه بود. برخلاف گفتمان تند گذشته در منازعاتی مانند عملیات اسرائیل در غزه، وزارت امور خارجه ترکیه بیانیهای نسبتاً ملایم صادر کرد و «نگرانی عمیق» خود را از حملات اسرائیل با حمایت آمریکا ابراز داشت، در حالی که آمادگی آنکارا برای میانجیگری را تأکید میکرد. این لحن محتاطانه، که در تحلیلهای مؤسسه واشنگتن نیز به آن اشاره شده، نشاندهنده تغییر راهبردی تحت تأثیر رابطه شخصی اردوغان با رئیسجمهوری آمریکا، دونالد ترامپ و هدف گستردهتر ترکیه برای حفظ نفوذ در خاورمیانه پساجنگ است.
با این حال، برداشت ترکیه از جنگ یکدست نبود. در سطح نخبگان، تصمیمگیرندگان ترک این منازعه را شمشیری دو لبه میدیدند. از یک سو، حملات قاطع اسرائیل به برنامه هستهای ایران با مخالفت دیرینه ترکیه با ایران هستهای همسو بود، زیرا این امر توازن قدرت منطقهای را که آنکارا همواره به دنبال حفظ آن بوده است، برهم میزد. ایران هستهای میتوانست وزن راهبردی ترکیه را به چالش بکشد، بهویژه با توجه به موازنه چندصدساله بین دو کشور. از سوی دیگر، افزایش نفوذ منطقهای اسرائیل که با موفقیتهای نظامی و حمایت آمریکا تقویت شد، نگرانیهایی در آنکارا ایجاد کرد که مبادا اسرائیل به هژمون منطقه تبدیل شود و بلندپروازیهای ترکیه را به حاشیه براند. این تنش با نگرانیهای ترکیه درباره نفوذ اسرائیل در سوریه، جایی که آنکارا به دنبال شکلدهی به نظم پسااسد است، تشدید شد.
احساسات عمومی در ترکیه که تحت تأثیر روایتهای طرفدار فلسطین و گفتمان پوپولیستی اردوغان شکل گرفته بود، به شکل آشکارتری ضداسرائیلی بود. افکار عمومی ترکیه، همانطور که میدل ایست آی گزارش داده، نگران بود که ترکیه هدف بعدی تجاوز اسرائیل باشد، بهویژه با توجه به تشبیهات اردوغان از بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به آدولف هیتلر. این برداشت عمومی توسط رسانههای ترکیه تقویت شد که جنگ را بخشی از «کمپین بیثباتسازی» اسرائیل در منطقه قلمداد میکردند، روایتی که در بین هواداران ملیگرا و اسلامگرا طنینانداز بود. با این حال، دولت اردوغان مراقب بود که اجازه ندهد این احساسات داخلی سیاست خارجی را دیکته کند، که نشاندهنده درک عملگرایانه از محدودیتهای اقتصادی و راهبردی ترکیه است.
عوامل شکلدهی به واکنش دو قطبی آنکارا در قبال جنگ 12 روزه
پیوند امنیت انرژی
یکی از نگرانیهای اصلی ترکیه در طول جنگ، احتمال اختلال در ژئوپلیتیک انرژی منطقه بود. ترکیه خود را به عنوان یک قطب انرژی آیندهدار معرفی کرده و از موقعیت جغرافیایی خود برای تسهیل خطوط لوله گاز و نفت از دریای خزر، آسیای مرکزی و خاورمیانه به اروپا استفاده میکند. ایران در این چشمانداز نقشی حیاتی دارد، هم به عنوان تأمینکننده و هم به عنوان کشور ترانزیت. تأثیر جنگ بر زیرساختهای انرژی ایران، از جمله حملات اسرائیل به تأسیسات گاز طبیعی میدان پارس جنوبی، امنیت انرژی و بلندپروازیهای ترکیه برای تبدیل شدن به واسطه انرژی منطقه را تهدید میکرد.
برخلاف تحلیلهای سنتی که صرفاً بر واکنشهای نظامی یا دیپلماتیک ترکیه متمرکزند، بعد انرژی نشاندهنده اضطرابی راهبردی و عمیقتر است. ایران تضعیفشده میتواند زنجیرههای تأمین انرژی ترکیه را مختل کند، در حالی که اسرائیل تقویتشده میتواند نفوذ بیشتری بر بازارهای انرژی منطقه داشته باشد، بهویژه از طریق پیوندهای فزاینده با دولتهای خلیج فارس و پیمان احتمالی ابراهیم. واکنش ترکیه ــ تقویت صنایع دفاعی داخلی و تولید موشکی ــ را میتوان به عنوان اقدامی احتیاطی برای کاهش این آسیبپذیری دید تا آنکارا در مذاکرات انرژی و پویاییهای امنیتی منطقه اهرم فشار خود را حفظ کند. این دیدگاه نشان میدهد که ترکیه جنگ را صرفاً به عنوان یک درگیری نظامی نمیبیند، بلکه آن را تهدیدی برای بلندپروازیهای اقتصادی و ژئوپلیتیک بلندمدت خود میداند.
مسئله کردها و ثبات منطقه
پتانسیل جنگ برای بیثبات کردن ایران، نگرانیهای مهمی در آنکارا درباره احیای فعالیتهای کردی ایجاد کرد، بهویژه از طریق حزب زندگی آزاد کردستان (پژاک)، شاخه ایرانی حزب کارگران کردستان (پ ک ک). ترکیه نگران است که خلأ قدرت در ایران بتواند به پژاک مجال اقدامات مسلحانه داخلی در ایران دهد، مشابه بهرهبرداری گروههای غیردولتی مانند پ ک ک و داعش از بیثباتی در عراق و سوریه و باعث تهییج جمعیت کرد داخل ترکیه شود. این نگرانی به ویژه با توجه به روند خلع سلاح پ ک ک که هدف آن خنثیسازی تهدیدات کردی داخلی است، تشدید میشود.
بنابراین برداشت ترکیه از جنگ به شدت تحت تأثیر ضرورتهای امنیتی داخلی آن بود. به جای نگاه به این درگیری صرفاً از منظر رقابت ایران و اسرائیل، آنکارا آن را محرکی بالقوه برای احیای فعالیتهای کردی در مرزهای خود میدید. این دیدگاه، دیپلماسی فعال ترکیه از جمله تماس با مقامات سوری و عراقی برای جلوگیری از استفاده گروههای کرد از قلمرو آنها را توضیح میدهد. همچنین، تمایل نداشتن ترکیه برای همسویی کامل با ایران یا اسرائیل را روشن میکند، زیرا هر دو میتوانند از گروههای کردی به عنوان نماینده برای تضعیف منافع آنکارا استفاده کنند.
نقشآفرینی به عنوان میانجی
پیشنهاد ترکیه برای میانجیگری بین ایران و آمریکا، و همچنین میزبانی از عباس عراقچی، وزیر أمور خارجه ایران در استانبول، نشاندهنده راهبردی جسورانه اما کمتر تحلیلشده برای بازتعریف خود به عنوان واسطهای بیطرف در منطقه است. برخلاف تلاشهای قبلی ترکیه برای میانجیگری، مانند توافق مبادله سوخت هستهای با برزیل در ۲۰۱۰، رویکرد آن در ۲۰۲۵ با هدف مقابله با نفوذ فزاینده اسرائیل و حفظ ارتباط خود در دیپلماسی تحت رهبری آمریکا شکل گرفت. این اقدام صرفاً فرصتطلبانه نبود، بلکه بخشی از راهبرد گستردهتر برای تعریف نقش خود به عنوان قدرتی منطقهای بود که میتواند شکاف بین بازیگران غربی و غیرغربی را پر کند.
این نقشآفرینی به عنوان میانجی با توجه به روابط تیره ترکیه با اسرائیل و پیوندهای پیچیده با ایران، ریسکهایی داشت. با این حال، به اردوغان امکان داد تصویری از دولتمردی را در داخل کشور ارائه دهد، ضمن اینکه به آمریکا و ناتو نشان دهد ترکیه همچنان شریکی حیاتی است. جنگ فرصتی منحصر بهفرد برای آزمودن این راهبرد فراهم کرد و ترکیه با استفاده از عضویت در ناتو و رابطه شخصی اردوغان با ترامپ، آنکارا را به عنوان تسهیلگری بالقوه برای کاهش تنشها مطرح کرد. این رویکرد در تقابل با دیدگاههای مرسوم از ترکیه به عنوان بازیگری واکنشی است و بر تلاشهای فعالانه آن برای شکلدهی به نظم منطقهای پساجنگ تأکید دارد.
پیامدهای داخلی و راهبرد سیاسی
جنگ ۱۲ روزه پیامدهای داخلی مهمی در ترکیه داشت، جایی که اردوغان به طور فزایندهای بر موفقیتهای سیاست خارجی برای تقویت مشروعیت خود در مواجهه با چالشهای اقتصادی و مخالفت سیاسی تکیه کرده است. این جنگ فرصتی برای جلب حمایت هواداران ملیگرا و اسلامگرا با محکومیت اقدامات اسرائیل فراهم کرد، همانطور که در گفتمان آتشین اردوغان و تشبیه نتانیاهو به هیتلر مشاهده شد. با این حال، این گفتمان با اقدامات عملگرایانه مانند امتناع ترکیه از تعطیلی پایگاه راداری کورچیک تحت مدیریت ناتو که برای امنیت اسرائیل حیاتی است، تعدیل شد.
این دوگانگی نشاندهنده راهبرد داخلی پیچیدهای است. اردوغان با تقویت احساسات ضداسرائیلی، پایگاه محافظهکار خود را هدف گرفت که آرمان فلسطین را بخشی اساسی از هویت ترک میداند. همزمان، واکنش محتاطانه دیپلماتیک دولت او تضمین کرد که ترکیه روابط در حال بهبود با آمریکا یا پیوندهای اقتصادی با اسرائیل را به خطر نیندازد. این موازنه بعد کلیدی از برداشت ترکیه از جنگ را روشن میکند: این منازعه هم فرصتی سیاسی داخلی و هم چالشی منطقهای بود. توانایی اردوغان در مدیریت این فشارهای دوگانه، هوش سیاسی پایدار او را نشان میدهد، حتی اگر خطر دامن زدن به قطبیسازی داخلی را داشته باشد.
پیامدها برای سیاست خارجی ترکیه
جنگ ۱۲ روزه پیامدهای عمیقی برای مسیر سیاست خارجی ترکیه دارد. نخست، این جنگ تسریع در گسترش توان نظامی ترکیه را موجب شده، بهویژه در حوزه دفاع هوایی و تولید موشکی، که در اعلام اردوغان برای افزایش ذخایر موشکی میانبرد و بلندبرد مشهود است. این اقدام صرفاً واکنشی به جنگ نیست، بلکه بخشی از راهبرد گستردهتر برای کاهش شکاف تکنولوژیک با اسرائیل و تقویت توان بازدارندگی ترکیه در منطقهای به طور فزاینده بیثبات است.
دوم، جنگ شکنندگی بلندپروازیهای منطقهای ترکیه را برجسته کرده است. در حالی که آنکارا به دنبال شکلدهی به نظم پسا اسد در سوریه و گسترش نفوذ در عراق است، این منازعه خطرات گسترش بیش از حد را آشکار کرده است. رقابت ترکیه با اسرائیل، همراه با رقابت با ایران تضعیفشده اما مقاوم، میتواند منابع آن را تحت فشار قرار دهد و روابط آن با آمریکا و روسیه را پیچیدهتر کند.
در نهایت، جنگ تعهد ترکیه به خودمختاری راهبردی را تقویت کرده است. ترکیه با معرفی خود به عنوان میانجی بالقوه و حفظ روابط با قدرتهای غربی و غیرغربی، میکوشد از حاشیهنشینی در منطقهای که به طور فزاینده تحت سلطه پویاییهای آمریکا و اسرائیل است، جلوگیری کند.
با این حال، این راهبرد ریسکهایی دارد، زیرا حمایت ترکیه از گروههایی مانند حماس و بلندپروازیهای هستهای آن ممکن است موجب واکنش غرب شود و به شکستهای دیپلماتیکی مشابه پیش از جنگ ایران و اسرائیل بینجامد.
برداشت ترکیه از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بازتابی از کنش متقابل پیچیده عملگرایی راهبردی، ژستهای ایدئولوژیک و محاسبات سیاسی داخلی است. ترکیه نه ناظری منفعل، بلکه بازیگری فعال بود که میکوشید نتایج جنگ را شکل دهد و از عضویت در ناتو، نفوذ منطقهای و دیپلماسی عمومی برای تثبیت خود به عنوان بازیگری کلیدی استفاده کند. این جنگ نگرانیهای ترکیه درباره امنیت انرژی، مسئله کردها و افزایش نفوذ اسرائیل را برجسته کرد، در حالی که فرصتهایی برای نمایش تواناییهای میانجیگری و بسیج حمایت داخلی فراهم آورد.
در حالی که خاورمیانه با پیامدهای جنگ دست و پنجه نرم میکند، سیاست خارجی ترکیه احتمالاً به موازنه بین عملگرایی و بلندپروازی ادامه خواهد داد و میکوشد از تغییرات منطقهای بهرهبرداری کند و همزمان ریسکهای تشدید تنشها را کاهش دهد. جنگ ۱۲ روزه، اگرچه کوتاه بود، صحنهای برای فصل جدیدی در جاهطلبی ترکیه برای رهبری منطقه فراهم کرد که پیامدهای آن برای سالهای آینده تداوم خواهد یافت.
2111/ش