در خبرها آمده بود که دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه و رئیسجمهوری پیشین این کشور، در واکنش به حمایتهای تسلیحاتی جدید غرب از اوکراین، گفته است: «هر چه اوکراین سلاحهای مخرب بیشتری از غرب دریافت کند، خطر "آخرالزمان هستهای" بیشتر میشود.»
از آغاز تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، بویژه از زمانی که روسها ملتفت شدند که غرب پشت اوکراین را خالی نکرده، دیمیتری مدودف هر چند وقت یک بار جهان غرب را به جنگ هستهای تهدید میکند.
در یکی از سکانسهای سریال هوملند، اعضای سازمان سیا میخواستند کسی را تهدید کنند تا او تغییر موضع دهد. کری متیسون، شخصیت اصلی سریال، که یکی از جاسوسان کارکشتۀ سیا هم بود، به همکارانش گفت: وقتی کسی را تهدید میکنیم، باید آماده باشیم تهدیدمان را عملی کنیم.
حالا حکایت مدودف و روسیه است. مدودف مدام جهان غرب را به وقوع جنگ اتمی تهدید میکند، در حالی که کشور روسیه آمادگی ورود به چنین جنگی را ندارد. دلیلش هم روشن است: چنین جنگی قطعا نابودی خود روسیه را هم در پی خواهد داشت.
در جریان حملۀ آمریکا به عراق در سال 2003، در اواخر هفتۀ دوم پیشروی ارتش آمریکا در خاک عراق، آمریکاییها ارتش عراق را تهدید کردند که در صورت نیاز، ممکن است از بمب اتمی تاکتیکی هم استفاده کنند.
چنان تهدیدی، اگرچه زیادهروی بود ولی قابلیت عملی شدن داشت؛ چون ارتش عراق یارای تلافیِ حملۀ اتمی را نداشت؛ ولی تهدید اروپا و آمریکا به وقوع جنگ اتمی، تهدیدی دوسویه است که دامن خود روسیه را هم میگیرد.
اگر مقامات سیاسی آمریکا و اروپا هم مدام روسیه را به حملۀ اتمی تهدید میکردند، حرفشان توخالی یا بیفایده بود؛ چراکه حملۀ اتمی به روسیه، طبیعتا با پاسخ اتمی روسیه مواجه میشود. بنابراین چنین تهدیدی یا عملی نیست یا اینکه منجر به نابودی طرفین میشود و فایدهای برای تهدیدکننده ندارد.
به نظر میرسد پوتین که به خوبی میداند با حملۀ نظامی به اوکراین اعتبارش در جهان به شدت مخدوش شده، وظیفۀ شاخ و شانه کشیدن هستهای علیه حامیان اوکراین را به مدودف واگذار کرده است.
پوتین تا کنون دو یا سه بار غرب را به وقوع جنگ اتمی تهدید کرده، ولی در آن سو بایدن از چنین تهدیدی خودداری کرده است. بنابراین اگر پوتین تهدیدش را مدام تکرار کند و خبری از "جنگ اتمی" نشود، وزانت و وجاهتش به عنوان یک رهبر سیاسی، نزد ملت روسیه نیز زیر سؤال میرود.
بنابراین او ترجیح داده که عروسک خیمهشببازیاش را روانۀ میدان لافزنی کند. مدودف که در فاصلۀ سالهای 2008 تا 2012 رئیسجمهور صوری روسیه شد تا پوتین به عنوان نخستوزیر همچنان گردانندۀ اصلی کشور باشد، مظهر مجسم "تمسخر انتخابات" و برپایی "دموکراسی صوری" است.
مردم روسیه در قرن جدید، بیش از بیست سال است که در انتخابات شرکت میکنند ولی حضورشان در پای صندوقهای رای، هیچ تغییر مهمی در سیاست داخلی و خارجی روسیه ایجاد نمیکند. اقتدارگرایی در داخل و دموکراسیستیزی در خارج، مبنای عملکرد سیاسی دولت روسیه بوده است. اما نیاز به مشروعیت بینالمللی، دلیلی بوده برای حفظ ظاهری "انتخابات" در روسیه.
بنابراین مدودف در سال 2008 به فرموده رئیسجمهور شد، در سال 2012 به فرموده از شرکت مجدد در انتخابات ریاست جمهوری خودداری کرد و به پست نخستوزیریاش برگشت، در سال 2020 هم، در آستانۀ تغییرات اساسی در قانون اساسی روسیه، به فرموده از نخستوزیری استعفا کرد و همۀ وزرایش نیز همراه او از مقامشان کنارهگیری کردند.
چنین مهرۀ گوش به فرمانی، که حقیقتا یک عنصر بیاختیار در صحنۀ سیاسی روسیه است، قاعدتا فرسنگها از تصمیمگیری دربارۀ برپاییِ "آخرالزمان هستهای" به دور است. بنابراین لافزنیِ مداوم او دربارۀ نابودی بشریت با یک جنگ هستهایِ تمامعیار و فراگیر، مثل وزوز مگسی است که بین توری و پنجرۀ بسته گیر کرده. مگسی که نمیتواند وارد اتاق مطالعه شود و کتابها را به میکروب حضورش بیالاید، ولی صدای ناخوشایندش مدام به گوش میرسد.