آخرین اخبار
۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
کشوری که می تواند به صحنه تازه نبرد تبدیل شود

تقابل ایران و اسراییل و مسئله امنیت افغانستان

بازدید:۷۳۹
عبدالناصر نورزاد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به هر حال درگیری و تقابل امنیتی میان اسراییل و ایران می تواند جغرافیای وسیعی از محور مقاومت مانند غزه، لبنان، عراق، سوریه و حتی افغانستان و آسیای مرکزی را به‌صورت بالقوه وارد این زنجیره تقابل کند. اما مشخصا افغانستان تحت کنترل طالبان چگونه می تواند قربانی این دور جدیدی از بازی های خطرناک امنیتی میان تهران و تل آویو شود؟ 
کد خبر : ۱۷۲۱۷۱

دیپلماسی ایرانی: در ابتدا لازم می دانم تا خاطر نشان کنم که افغانستان توسط چهار مجموعه یا منظومه امنیتی از طرف شمال، شرق، جنوب و غرب، احاطه شده که هرکدام این کمربندهای امنیتی، وضعیت خاص امنیتی را بر شرایط افغانستان، تحمیل می کنند. اما به صورت مختصر، باید گفته شود که بدون مدنظرداشت فاصله جغرافیایی، تقابل ایران و اسرائیل، پای بازیگران قدرتمند جهانی را به این بازی خطرناک امنیتی خواهند کشاند. به همین منظور افغانستان یکی از مساعدترین زمین ها، برای به چالش کشاندن هر یک از بازیگران است. شاید پرسشی مطرح شود که چگونه افغانستان، با وجود کنترل طالبان، حضور سنگین اطلاعاتی امریکا و متفقین آسیایی، باز هم میدان باز برای پیشبرد رقابت ها میان اسرائیل و ایران خواهد شد؟

در پاسخ باید گفته شود که از اینکه مسئله امنیت افغانستان با وجود شکنندگی آن، تعدد بازیگران متعدد با منافع متضاد، باز هم مسئله اصلی در دینامیک های جدید امنیتی در منطقه به‌خصوص در نزاع فعلی میان اسرائیل و تهران خواهد بود، بنابراین بحث روی نقش این کشور در این بحران تازه امنیتی مطرح شده است. چون در مسئله تقابل ایران و اسرائیل تنها یک موضوع  یا سوژه مطرح بحث نیست، بلکه بخشی اعظمی از جغرافیا، بازیگران، اهداف و قاعده های بازی، مطرح بحث است. از نقشه بزرگ‌تر بازدارندگی غیرمستقیم، تا نفوذ فرهنگی و هژمونیک، هر کدام به نوبه خود در تغییر ماهیت تقابل میان اسرائیل و ایران، نقش بازی خواهد کرد. هر گونه تشدید تنش میان این دو بازیگر، خطر افزایش رقابت‌های اطلاعاتی، فعال‌سازی گروه‌های نیابتی و تبدیل‌شدن افغانستان به میدان جنگ نیابتی پنهان را بالا می‌برد؛ و این دقیقاً همان سناریویی‌ست که در آن ملت افغانستان، در غیاب یک دولت مقتدر، هزینه‌ی بازی‌های ژئوپلیتیک دیگران را می‌پردازد. ما تجربه های تلخ چنین رویدادهای امنیتی را در گذشته داشته ایم که جغرافیای افغانستان، با بخت شور، میدان اصلی این زورآزمایی ها شده است.  

عین این مسئله در مجموعه امنیتی جنوب آسیا، در عرصه رقابت های شدید میان هند و پاکستان باعث شد تا پاکستان با حمایت قوی از طالبان و شورش گری مذهبی تندروانه، برای اینکه تمام زمینه ها را برای مانورهای هند در میدان افغانستان، محدود کند، طوری بازی امنیتی را با مشورت امریکا پیش برد که بالاخره، نظام جمهوریت سقوط کرد و طالبان، حاکم میدان شدند. 

حالا عین این سناریو در مورد اسرائیل و ایران، قابل بررسی است و احتمال آن نیز وجود دارد. به خصوص در شرایطی که این تصادم امنیتی می تواند تقابل ساختاری را نه به شکل مقطعی، بلکه جنگ نیابتی در بستر نظم شکننده منطقه‌ای، مسیر دهد. این تحول باعث می شود تا شرایط طوری پیش بیاید که بازیگران متعدد به اساس منافع حیاتی امنیتی خودشان، در دو طرف خط دفاع از تهران یا تل آویو قرار گیرند.

در یک تحلیل امنیتی در سایه تقابل میان ایران و اسرائیل، می توان گفت که این تصادم نه یک بحران و برخورد مقطعی یا حادثه‌محور، بلکه یک تقابل ساختاری با ریشه‌های ژئواستراتژیک و ایدئولوژیک است. این دو بازیگر در دو سوی هندسه نظم خاورمیانه‌ای قرار دارند. هر دو تلاش می کنند با استفاده از وضعیت موجود از تمام زمینه ها و بسترهای موجود برای یارگیری امنیتی، استفاده کنند. هم ایران و هم اسرائیل دارای نقاط قوت و ضعفی هستند که می توانند علیه همدیگر از آن استفاده کنند. ایران در گذشته اتکای بیشتر به محور مقاومت مبتنی بر ژئوپولیتیک شیعه داشت. با آغاز بحران غزه و تشدید فشارها بر حماس و حذف رهبران آن ها، سقوط اسد در سوریه، تشدید فشارهای نظامی بر حزب الله لبنان و بمباران شدید حوثی های یمن، این حلقه استراتژیک بازدارنده ایران قسما تضعیف شده است. ایران از این حلقه بازدارندگی و تشدید فشارها بر اسرائیل و متحدان غربی اش، برای امتیازگیری و تحمیل فشارها در معادلات بزرگ بین المللی به نفع خودش بهره می برد. در حالی که متفقین آسیایی مانند روسیه و چین، علی رغم موضع متضاد در خصوص جایگاه نفتی ایران در بازارهای جهانی، از این حلقه استفاده می بردند و غرب را در بسیاری موارد به چالش می کشیدند.

ایران از محور مقاومت در دو جهت بازدارندگی و تحمیل نفوذ هژمونیک خود در تقابل با غرب، عرب ها و ترکیه، بهره می برد. این ظرفیت در افغانستان نیز دارای هسته هایی بود که چالش هایی را هم‌زمان فراراه دینامیک امنیتی غرب محور، ایجاد کرده بود. 

از سوی دیگر، اسرائیل با اتکا به متحدین غربی، به‌ویژه آمریکا، در پی خنثی‌سازی این نفوذ بوده است. بحران غزه از سال گذشته تا سقوط اسد در سوریه و تلاش برای سرکوب حزب الله در لبنان، اعمال فشار بر عراق مبنی بر به حاشیه بردن گروه های طرفدار تهران، از دستور کار های اسراییل در همراستایی نزدیک با امریکا و متحدان اروپایی اش بوده است. اسراییل با سیاست مهار ساختاری نفوذ ایدیولوژیک ایران، نه تنها جنگ را محتمل می بیند و دست به آغاز آن می زند؛ بلکه تلاش می کند از محورهای مختلف، ایران را با چالش های جدید امنیتی وسیاسی مواجه کند. ائتلاف با سازمان های اطلاعاتی منطقه از جمله سازمان امنیت هند "راو"، آی اس آی پاکستان، سازمان امنیت آذربایجان و حتی سازمان اطلاعات ترکیه "میت" نیز ایجاد کرده بود تا تهران را در چندین محور و راستا، با محدودیت های عملکردی و مانوری، مواجه کند.

به هر حال درگیری و تقابل امنیتی میان اسراییل و ایران می تواند جغرافیای وسیعی از محور مقاومت مانند غزه، لبنان، عراق، سوریه و حتی افغانستان و آسیای مرکزی را به‌صورت بالقوه وارد این زنجیره تقابل کند. اما مشخصا افغانستان تحت کنترل طالبان چگونه می تواند قربانی این دور جدیدی از بازی های خطرناک امنیتی میان تهران و تل آویو شود؟ 

عجالتا، می توان از عواملی نام برد که به صورت بالقوه بر وضعیت افغانستان تحت کنترل طالبان، تاثیر منفی بر جا خواهد گذاشت. تحریکات تعارضات قومی و فرقه ای، تحریک گروه های افراطی سلفی که ضد منافع تهران، فعالیت دارند، نزدیکی و همراستایی بیشتر با هند، ترکیه، آذربایجان، امریکا و حتی پاکستان در امر کاهش و مهار نفوذ فرهنگی، سیاسی، زبانی و ژیوپولیتیک تهران در افغانستان، می توانند از جمله این تحریکات خصمانه و مقابله جویانه ضد تهران در افغانستان باشد. 

ایران نیز دارای توانمندی های بالقوه در میدان افغانستان است. استفاده از گروه های ضد طالبان، فاطمیون، زینبیون و گروه های هزاره در میدان افغانستان ضد اسراییل از جانب تهران همزمان با دور جدیدی از مانورهای امنیتی و اطلاعاتی اسراییل در منطقه، وضعیت را پیچیده می کند. حتی خود امارت طالبانی، در این گیرو دار و تلاش قدرت های دخیل در قضیه افغانستان، شکاف و درزهایی خواهد برداشت. 

این جاست که با در نظر گرفتن خلأ حاکمیتی و ضعف کنترل اطلاعاتی در أفغانستان القاعده یا حتی داعش شاخه خراسان می‌توانند از افغانستان به عنوان پناهگاه یا پایگاه عملیات علیه منافع ایران یا اسرائیل در منطقه استفاده کنند. از این که ایران نگاه ویژه نسبت به موقعیت افغانستان از لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ژیوپولیتیک دارد، بنابراین اسرائیل و متحدانش ممکن است درصدد اخلال یا تضعیف نفوذ اقتصادی ایران از مسیر افغانستان برآیند. این می‌تواند از طریق جنگ نیابتی اقتصادی، خرابکاری زیرساختی یا تحریک ناامنی‌های محلی انجام شود. از اینکه ایران بارها امریکا را به هدف گیری از طریق هدف قرار دادن پایگاه هایش در منطقه تهدید کرده است، در صورت چنین اتفاقی، پای قدرت های بزرگ در میدان کشاکش میان اسراییل و ایران، بیش از پیش، کشانده خواهد شد. 

روسیه و چین نیز با نگاه های فرصت طلبانه از یک طرف، خواستار به چالش کشیدن امریکا در منطقه به واسطه ایران و گروه های همراستای آن در عرصه های نبردهای اطلاعاتی هستند و از سوی دیگر، نمی گذارند این برنامه به صورت حتمی با احتمال کمی که هم دارد، موفق شود. چون نفت ایران برای چین مهم است که در صورت تداوم تحریم ها و وضعیت موجود، این امکان برای پکن برقرار می ماند. از سوی دیگر، ورود تهران به بازارهای جهانی نفت، در صورت توافق احتمالی با غرب، روسیه را در یک موقعیت دشوار قرار می دهد. اما میدان افغانستان، برای اعمال فشار بیشتر بر ایران از جانب شرق، تحریک و تهییح گروه های تندروی مخالف ایران در خاک افغانستان، تقویت بلوچ ها، تقویت داعش، کشاندن طالبان به سوی غرب با انجام توافقات جدید در عرصه های به رسمیت شناسی این گروه، تهران را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد. در این حالت، تهران مجبور است با استفاده از کارت شیعه، نفوذ فرهنگی و زبانی، حمایت از مقاومت های پراکنده در افغانستان که ضد طالبان فعالیت دارند، نزدیکی زیان آور با محور شرق و تسلیمی بدون قید و شرط به خواسته های آزمندانه ی آنها، میدان اصلی رقابت را افغانستان، انتخاب کند. 

همچنین، تهران یک کارت برنده ی دیگری هم دارد. حضور سنگین نظامیان پیشین ارتش، پلیس و سازمان اطلاعات افغانستان که پس از سقوط جمهوریت به این کشور پناه برده اند، خود به یک نیروی پیش مرگه در خدمت منافع امنیتی، رقابت های ژیوپولیتیک و ایجاد سد در برابر برنامه های غرب، اسراییل و ترکیه، مبدل خواهد شد.

به هرصورت، هرگونه ناهنجاری امنیتی در منظومه های امنیتی پیرامونی افغانستان، بر وضعیت این کشور، تاثیر منفی و جنگ افروزانه خواهد داشت. طالبان در صورت اعمال بیشتر فشار از جانب امریکا، تسلیم معادله امنیتی اسراییل و امریکا در منطقه خواهند شد. در این طرح نظر ترکیه، هند و عرب ها نیز، قابل درک و مراعت از جانب امریکا ست. در حالی که تهران در سه سال گذشته کوشیده اسن تا این گروه را در تار خام تعامل و زدوبندهای امنیتی و اطلاعاتی، نگه دارد و خطرات ناشی از سرکشی های غیرمترقبه این گروه را از قبل مهار کند. اما همانطوری که از نامش پیداست، باج دهی برای طالبان، تنها بنیادهای این گروه را تقویت می کند و این گروه را بیشتر تقویت خواهد کرد. 

به هر حال، افغانستان قربانی غیبت دولت مقتدر و میدان زورآزمایی بازیگران فرامنطقه‌ای در یک نظم شکننده‌ی در حال فروریزی‌ست. اگر طالبان در فشار میان بازیگران بزرگ تسلیم شوند، زمینه برای استفاده از افغانستان به عنوان پایگاه فشار بر ایران توسط اسرائیل و غرب فراهم می‌شود. در برابر، اگر ایران در این بازی نیابتی دست بالا بگیرد، می‌کوشد با محور شیعی، طالبان را به چالش بکشد. 

اشتراک گذاری:
گزارش خطا
ارسال نظر
تازه‌ها