به گزارش صد آنلاین، این دختر گفت: پدرم تبعه یک کشور دیگر بود که در عراق کار می کرد.
مدتی بعد او از طریق یکی از بستگانمان به خواستگاری مادرم آمده بود که آن زمان ۲۸سال داشت. خانوادهام خیلی تلاش کردند تا شناسنامه ایرانی برای پدرم بگیرند ولی موفق نشدند با وجود این پدرم به درخواست مادربزرگم در ایران ماند و کارگری در عراق را رها کرد ولی تیره روزیها و نابسامانی زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم پدر و مادرم به یکدیگر خیانت میکنند. زمانی که ۷ سال بیشتر نداشتم پدرم دست مرا میگرفت و با خودش نزد زنان غریبهای میبرد که با آنها در ارتباط بود.
ما هم، چون ماهواره در خانه داشتیم و من فیلمهایی از خیانتهای زوجها را میدیدم خیلی زود فهمیدم که پدرم به مادرم خیانت میکند ولی از ترس چیزی نمیگفتم، چون پدرم مردی خشن و پرخاشگر بود که به راحتی مرا کتک میزد. حدود ۲ سال بعد هم با دیدن یک فیلم در گوشی تلفن مادرم، متوجه ارتباط او نیز با یک مرد غریبه شدم و در همان سن وسال سعی میکردم پیامهای او و آن مرد غریبه را بخوانم. چندبار خواستم این ماجرا را به دیگران و نزدیکانم بگویم ولی کسی حرف مرا باور نمیکرد. حتی یک بار وقتی در ۱۲سالگی راننده یک دستگاه پراید، مزاحمم شد و مرا به داخل خودرواش کشاند، مادرم گفت:این موضوع را به کسی نگو! چون بعد پدرت دیگر نمیگذارد بیرون از خانه بروی! در واقع من بهانهای برای انتقام گیری پدرومادرم از یکدیگر بودم.
خلاصه رفتارهای خیانت آمیز آنها در حالی برای من به یک کابوس وحشتناک تبدیل شده بود که حتی وقتی به قیافه ظاهری برادر کوچکترم نگاه می کنم!تصورات زشت و زننده ای وجودم را آزار می دهد و مدام به این نکته می اندیشم که نکند او حاصل یک خیانت باشد؛ چرا که این ماجراها را در فیلم های ماهواره ای دیده ام و بر ذهن و افکارم تاثیر گذاشته است. بالاخره در میان همین آشفتگی های خانوادگی ،حدود ۵سال قبل مادرم به طور ناگهانی ما را رها کرد و به مکان نامعلومی رفت،البته من می دانستم او با همان مرد خارجی به دنبال سرنوشت خودش رفته است و یک سال قبل هم این موضوع را برای پدرم بازگو کردم اما اکنون با خانواده مادریام ارتباطی نداریم چرا که آن ها به پدرم بی احترامی می کنند و او هم مرا مقصر رفتارهای مادرم می داند! از طرف دیگر هم پدرم همچنان با زنان غریبه ارتباط دارد و من از این صحنه های تلخ بسیار ناراحتم! پدر و مادرم اختلافات زیادی با هم داشتند اما رفتارهای خیانت آلود آن ها زندگی مرا نیز به تباهی کشاند و اکنون من برای دل خودم موهایم را رنگ می کنم اما موتورسواری مدام مزاحمم می شود به همین خاطر به کلانتری آمدم تا از او شکایت کنم ولی ای کاش …
اقدامات مشاوره ای و مهارت آموزی های رفتاری و همچنین پیگیری شکایت این دختر نوجوان با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهرمشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد./روزنامه خراسان