به گزارش صد آنلاین، هرچند طلاق آنها در ظاهر توافقی است اما این خواست پریسا است که از شوهرش جدا شود. او درباره دلایل این جدایی توضیح میدهد.
*چند سال است با همسرت ازدواج کردهای؟
13 سال پیش با هم ازدواج کردیم و تا همین چند وقت قبل هم زندگی خوبی داشتیم.
*چطور با هم آشنا شدید؟
ما سنتی ازدواج کردیم. یکی از دوستان پسرخالهام بود. در خانه خالهام من را دید و بعد هم خواستگاری کرد.
*خوشبخت بودید؟
بله. بسیار خوشحال و خوشبخت بودیم. شوهرم کارمند یک شرکت خصوصی بود. زندگی خوبی هم داشتیم. از وقتی زندگی ما خراب شد که پرهام تصمیم گرفت پولدار شود. او شغلش را رها کرد و تا ماشین و خانه معامله کند. من به این کار راضی نبودم.
*چرا این کار را کرد؟
میخواستیم بچهدار شویم. پرهام میگفت با پول کارمندی نمیشود زندگی اداره کرد. رفت دلال شد و بعد برای اینکه پول بیشتری به دست بیاورد صداقتی را که قبلا داشت کنار گذاشت. از آن به بعد دیگر آدم سابق نشد. هرچند ما بچهدار شدیم ولی شوهرم رفتار و شخصیتش کاملا عوض شد. حتی طرز حرف زدنش عوض شد. در حالی که من پرهان سابق را دوست داشتم.
*شغل خودت چیست؟
من کارمند بانک هستم.
*بچه دارید؟
بله یک دختر داریم.
*تکلیف بچه چیست؟
با من زندگی میکند. قرارمان همین است.
*خودت کجا زندگی میکنی؟
نزدیک خانه پدرم خانهای اجاره کردم. به آنجا میرویم تا بعد ببینم چه میشود.
*شوهرت حاضر نیست شغلش را عوض کند؟
نه. او وضع مالیاش خوب شده اما خیلی چیزها را از دست داده، رفتار و حرف زدنش عوض شده است. دو خانه دارد و به من گفت یکی از خانهها را به من میدهد آنجا زندگی کنم اما قبول نکردم. دوست ندارم دخترم کارهای پدرش را یاد بگیرد به همین خاطر جدا میشوم./ اعتماد آنلاین