به گزارش صد آنلاین، مرد۵۰ساله تبعه کشور افغانستان که مدعی است از سال۱۳۵۸ در ایران زندگی می کند و مدرک تحصیلی دیپلم دارد با بیان این که خلافکاری و رفتارهای ناشایست دخترم مرا به تنگ آورده است ،درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت:از سال ها قبل کارگاه خیاطی در مشهد راه اندازی کردم اما زندگی بسیار پیچیده ای دارم چراکه در همه ازدواج هایم شکست خورده ام.
همسر اولم در حالی به خاطر دخالت های خانواده اش از زندگی مشترک با من بیرون رفت که صاحب یک پسر شده بودیم. آن پسرم به دانمارک مهاجرت کرد وامسال در رشته پزشکی تحصیلاتش به پایان رسید. آن زمان پسرم در کلاس اول ابتدایی درس می خواند که من با دختر یک مرد میلیاردر افغانستانی ازدواج کردم ولی او بعد از مدتی سرناسازگاری گذاشت و مدعی شد که نمی تواند از پسر من مراقبت کند. به همین خاطر و در حالی که دختری زیبا به نام«نوشین»داشتیم از من طلاق گرفت و به همراه پدرو مادرش به آلمان مهاجرت کرد اما من سرپرستی دخترم را به او ندادم و دوباره ازدواج کردم.
با وجود این ،زندگی من در مسیر آشفتگی و نابسامانی قرارگرفته بود به طوری که همه ازدواج هایم به شکست می انجامید تا این که برای پنجمین بار به خواستگاری زنی رفتم که او نیز دختری به سن وسال «نوشین»داشت. او اخلاق بهتری دارد واهل نیرنگ بازی و دوز و کلک نیست ولی بازهم به خاطر رفتارهای نسنجیده و زشت دخترم و همچنین مشکلات خانوادگی دیگر در کشاکش طلاق هستیم. اما نمی دانم با خلافکاری های دخترم چه کنم! چرا که او اکنون تاپاسی از شب در بیرون از منزل به سر می برد و با پسری رابطه نامتعارف دارد که آن پسر جوانی بی شخصیت و لات است. حتی یک بار به تنهایی نزد من آمد و مدعی شد که قصد ازدواج با دخترم را دارد! من هم تهدیدش کردم اگر آسیبی به دخترم برسد او را مقصر می دانم و به طور قانونی موضوع را پیگیری می کنم! چراکه دخترم فقط۱۶سال دارد و در اوج هیجانات بلوغ و عشق های هوس آلود به سر می برد. از سوی دیگر مادر دخترم که در آلمان با شوهرش زندگی می کند به کمک پدر میلیاردرش نه تنها هزینه های او را می پردازد، بلکه با گفتارش دخترم را تحریک می کند تا مقابل من و نامادری اش قدعلم کند! به همین دلیل هم دخترم به نصیحت های دلسوزانه من توجهی ندارد به گونه ای که چندبار گوشی تلفن او را گرفته ام تا نتواند با پسری ارتباط بگیرد! ولی اکنون متوجه شده ام که «نوشین»به مصرف گل وشیشه هم اعتیاد دارد و طلاهای نامادری اش را سرقت کرده است. با وجود این می ترسم رفتارهای من انگیزه او را برای فرار از خانه نیز بیشتر کند چراکه به شدت به آن پسرلات وابسته شده است!چند روز قبل هم همسرم نزد من آمد وادعا کرد بخشی از گردنبند طلایش سرقت شده و او تکه ای از آن را مقابل کمد لباس های دخترم پیدا کرده است. وقتی موضوع را بررسی کردم تازه متوجه شدم که او هربار قطعه ای از طلاها را می شکند وآن را به سرقت می برد به گونه ای که در نگاه اول کسی متوجه کم شدن بخش ظریفی از گوشواره یا گردنبند نمی شود.
حالا هم در تنگنای وحشتناکی قرارگرفته ام که نمی دانم با این مشکل چه کنم! از سویی دلم به حال دخترم می سوزد و از طرف دیگر خیلی خوب آینده سیاه او مقابل دیدگانم قراردارد اما ای کاش …
با توجه به اهمیت وحساسیت این ماجرا ،اقدامات کارشناسی و روان شناختی با راهنمایی های تجربی سرهنگ ابراهیم عربخانی (رئیس کلانتری گلشهر مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد./ روزنامه خراسان