نویسنده: حامد دانایی یوسف آباد، دکتری روابط بین الملل و عضو اندیشه ورز اندیشکده ترند
با پایان جنگ سرد و محو قدرت های دو قطبی سیاست گذاری ها، محلی شده و در این چارچوب روابط امنیتی برحسب جغرافیای قدرت شکل گرفت. در این بین منطقه غرب آسیا در سال های اخیر با پیدایش چالش های امنیتی و سیاسی فروان پیوسته در حال بازآفرینی پدیده ها و ایجاد نظم های مختلف منطقه ای بوده است.
تغییرات ژئوپلیتیک موازنه قدرت در غرب آسیا، کاهش نفوذ نسبی ایالات متحده و اروپا و متعاقب آن افزایش نقش های بازیگران منطقه ای بازخیزش رقابت ژئوپلیتیک بین ایران و عربستان سعودی و ترکیه، پیدایش واحدهای نیمه مستقل و تضعیف ساختار (دولت اقلیم کردی) و در نهایت افزایش چشمگیر و فزآینده نقش بازیگران غیردولتی در شکل دادن به ترتیبات موجود عاملی برای منطقه ای شدن و تعریف نظم منطقه ای بوده است.
در این بین دولت ها همواره در تلاش بوده اند تا با «تروریسم» رویارویی کنند ولی نه تنها موفق به سرکوب این پدیده نشده اند، بلکه خود نیز برای رسیدن به هدف های خاص با آن همراه شده اند. اساسی ترین مسئله موجود در زمینه تروریسم عدم وجود تعریفی مورد قبول همه طرف ها و جامعه بین الملل است. در ایالات متحده آمریکا، تروریسم در فصل ۲۲ بند ۳۸۶ قانون اساسی ایالات متحده آمریکا تروریسم "ارتکاب خشونتِ از پیش اندیشیده با انگیزه سیاسی علیه اهداف غیررزمی توسط گروه های فرعیِ ملی یا عوامل زیرزمینی" تعریف شده است. شاید این تعریف به صورت جامع در بر گیرنده همه جوانب تروریسم نباشد ولی در اکثر تعاریف رویکردی از خشونت محوری همراه با ایجاد رعب و وحشت افکنی سایه گسترانیده که امروزه در قالب گروه هایی همچون داعش مصداق بارز یافته است.
رویکرد کشورهای قدرتمند در ایجاد نظم بین المللی عاملی در شکل گیری نظم منطقه ای و ترتیبات منطقه ای بوده و فرایند منطقه ای شدن واکنشی به عملکرد گزینشی در دستیابی به نتایج مطلوب است. از آنجایی که مناطق جهان متفاوت هستند بنابراین روش های نظم بخشی و مدیریت مناقشات منطقه ای نیز متفاوت خواهد بود بنا بر این اگر قرار است سیاست ها در شرایط متفاوت جهان پس از جنگ سرد موفق باشند؛ باید این تفاوت و اختلافات در نظر گرفته شود.
باری بوزان گفته است "خاورمیانه ساختاری همواره کشمکش زا" دارد، این ساختار شکل گیری دیدگاهی را باعث شده تا دینامیک موجود در خاورماینه را پیوسته در حال تغییر بدانیم و در این میان آنچه برایمان مسلم است نظم کلاسیک در غرب آسیا فروپاشیده و هنوز نظم تازه ای ایجاد نشده است. ولی همگرایی کشورهای منطقه برای مبارزه علیه تروریسم در حال شکل گیری است. هرچند منافع راهبردی و تاکتیکی کشورها در این بین نقش بارزی داراست ولی می توان گفت نظم ایجاد شده علیه تروریسم رویکردی است که اتخاذ شده است.
شکست داعش در منطقه، به عنوان پیچیده ترین، قویترین و در عین حال، غیرانسانی ترین گروه تروریستی در عراق و سوریه، نوید بخش کارکرد دیدگاه کشورها برای ایجاد سرنوشت مشترک در منطقه بود. در این میان قربانی کردن منافع تاکتیکی در ازای کسب منافع راهبردی برای تبدیل شدن به یک هژمون منطقه ای برای تعیین، تحمیل نظام حاکم بر منطقه در کشورهای دخیل در ساحه عراق و سوریه موج می زند. ترکیه ای که سال ها با سوریه در ارتباط حسنه قرار داشت با چرخشی سیاسی علیه سوریه عمل کرد تا خود به ایجاد نظم در منطقه دست یازد و این خود در دامن زدن به ایجاد منطقه گرایی موجود افزود.
منافع راهبردی کشورهای حاضر در عرصه میدانی نبرد و عمق راهبردی ایجاد شده در عراق و سوریه حسب سیاست خارجی و از رویکرد واقع گرایی آنها نسبت به پدیده تروریسم حاکی بوده است. دیدگاه امنیتی ایجاد شده براساس تهدیدات داعش و به طور کلی تروریسم و تلاش برای ایجاد ثبات در اوج بی ثباتی تبدیل به نقطه بحرانی برای ایجاد نظم منطقه ای در دوران جنگ با تروریسم شد.
پس از گذار از داعش و حضور نظامی مبتنی بر دیدگاه های امنیتی در این کشورها مسائلی چند در رابطه با تعیین هدایت کننده و ایجاد کننده نظم جدید مطرح شد که حسب دیدگاه های مطرح شده بارویکرد امنیت محور می توان نظم موجود را در قالب های ذیل تعریف کرد:
- نظم هژمونیک : قدرت برتر به تنهایی نقش اصلی را ایفا و روابط و مناسبات منطقه ای را اداره می کند.
- نظم موازنه ای: قدرتهای منطقه ای یکدیگر را متوازن و متعادل می کنند.
- نظم کنسرتی: دو یا چند قدرت در ایجاد نظم و امنیت منطقهای با یکدیگر همکاری می کنند.
- نظم امنیت دسته جمعی: در نظم منطقه ای علاوه بر قدرتهای برتر منطقه ای، قدرت های کوچکتر نیز مشارکت دارند.
الگوهای فوق اغلب از دیدگاه امنیتی کشورها و متاثر از ایدئولوژی و برتری جویی در قالب الگوی نظم منطقه ای برای حفظ منافع راهبردی ناشی بوده و به شدت تحت تاثیر رقابت های منطقه ای است حال آنکه بیشتر تیره گی در روابط میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی و ترکیه در زمینه افزایش نفوذ در منطقه و تبدیل شدن به ام القری جهان اسلام است تا توجه به عدالت گرایی در عرصه تقسیم نظم منطقه ای.
در دنیای جدید نظم های منطقه ای، تلاش برای دست یافتن به اصول جهان شمول و کلی برای کشورهای بزرگ هزینه بر و خطرناک است. تعارض مسلحانه با نظم سازگار نیست پس برای ایجاد آن نیاز به رفع این تعارض در قالب امنیتی نظامی وجود دارد در ادامه با ایجاد این نظم مسائلی چون تقسیم عادلانه، خروج نیروهای مسلح ثالث از کشورهای تحت تاثیر و حمایت در زمینه تعیین حق سرنوشت مورد امعان نظر خواهد بود هرچند که الگوی عدالت علیه تروریسم با نابود تروریسم همراه بوده تروریسم موجود را در قالب تضعیف شده و در راستای منافع کشورها به ابزاری برای ایجاد تنش و امتیازگیری بدل خواهد کرد. در ادامه عدالت در سهم خواهی های کشور های دخیل در مبارزه علیه تروریسم خواهد بود که ایجاد احساسات جدایی طلبانه و عقیم ماندن تقسیم منطقه جغرافیایی به علت تاثیرپذیری در منافع مشترک آورده آن خواهد بود؛ همان گونه که در مورد سوریه پس از شکست داعش، فضایی ایجاد شده که مدیریت آن بس مشکلتر از دوره جنگ علیه داعش است. در حال حاضر مدیریت وضع سیاسی سوریه تقسیم قدرت یا Power Sharing در این کشور از جمله مسائلی است که در نظم نوین منطقه ای تاثیر خواهد داشت همه کسانی که در جنگ علیه داعش نقش داشتند، اکنون در پی سهم خواهی هستند.
با این اوصاف عدالت اعلامی در قالب مبارزه علیه تروریسم و تضعیف تروریسم در کنار تاکید بر حق تعیین سرنوشت مورد مداقه خواهد بود و در کنار آن عدالت اقدامی نیز بهصورت عدالت در تقسیم و توزیع قدرت به منصه ظهور خواهد رسید؛ هرچند که در هر دو منافع کشورها نقش اصلی را داراست. ما حصل این نوع از عدالت در نظم منطقه ای بازگشت تروریسم به مکان و خاستگاه اصلی خود در قرن حاضر در افغانستان و... خواهد بود. در کنار آن عاملی در بازگشت قدرت به وارثان منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران در قالب عمق راهبردی و ترکیه درقالب امپراتوری عثمانی همراه با رقابت های منطقه ای خواهد بود.
در مجموع باید گفت که راهبرد منطقه ای موجود علاوه بر حفظ ثبات و حذف تروریسم در قالب ابتکار عمل از سوی کشورهای منطقه نیاز به عدالتی اعلامی در قالب بیان شده و در قالب اقدامی برای تعیین جایگاه همه بازیگران در عرصه مبارزه با تروریسم و امنیت دارد.