جنگ یمن «تقریباً» پایان یافت و جنگ دیگری بلافاصله در سودان شعلهور شد. در میان کشورهای عربی کدام طرف از البرهان و کدام طرف از حمیدتی حمایت میکند؟ چرا آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا با همتایان خود در عربستان سعودی و امارات متحده عربی تماس گرفت تا آنها را به آرامش تشویق کند و مصر را کنار گذاشت؟ تنها راه خروج این کشور از این بن بست خطرناک چیست و چگونه؟ چرا مردم بیطرف و دشمن هر دو هستند؟
صحنه کنونی جهان عرب را میتوان در چند کلمه خلاصه کرد: جنگ خونین در یمن به پایان رسیده یا در شرف پایان است و جنگ در سودان آغاز شده است. وجه مشترک این دو جنگ این است که هر دو جنگ نیابتی است که مداخلات منطقهای (از سوی خلیج فارس) و بینالمللی بیشترین نقش را در آنها دارند.
شاخصهایی وجود دارد که میتواند نقشه و هویت طرفهای داخلی درگیر بر سر قدرت و طرفهای خارجی حامی آنها اعم از طرفهای منطقهای، عربی یا بین المللی را مشخص کند:
نخست: یورش نیروهای پشتیبانی سریع به یک پایگاه نظامی که در آن نیروهای مصری حضور دارند (پایگاه مروی) و حمله به سربازان مصری و به اسارت بردن تعداد زیادی از آنها نشان میدهد که مقامات مصری به حمایت از رئیس جمهور عبدالفتاح البرهان و ارتش سودان متهم هستند.
دوم: روابط قوی تیم حمیدتی که بر تجارت طلا و معادن آن در سودان سیطره دارد با گروه روسی واگنر و اعمال فشار از سوی آمریکا بر رئیس جمهور البرهان برای اخراج این گروه از سودان به این بهانه که این گروه که در استخراج و تجارت طلا در سودان و کشورهای مجاور آفریقایی شریک است، از این طریق جنگ در اوکراین را تامین مالی میکند و نوک پیکان نفوذ روسیه در آفریقا است و زمینه را برای برپایی پایگاهی روسی در دریای سرخ فراهم میکند.
سوم: امارات بزرگترین نقش سرمایه گذاری را در سودان ایفا میکند و چند روز پیش طلای سودان (تحت کنترل ژنرال حمیدتی) را به ارزش یک و نیم میلیارد دلار خریداری کرد. حمیدتی همچنین بر میلیونها هکتار زمین کشاورزی سیطره دارد. این مسئله وجود رابطه محکم میان دو طرف را تأیید میکند. چه بسا یادآوری این نکته مفید باشد که نیروهای پشتیبانی سریع «به رهبری حمیدتی» با اعزام هزاران نفر از جنگجویان خود تنها نیروهایی بودند که در کنار امارات و عربستان سعودی در جنگ یمن مبارزه کردند.
چهارم: موضع عربستان تا کنون با ابهام و نوساناتی میان دو اردوگاه متخاصم همراه بوده و آنچه بر این ابهام میافزاید این است که روابط عربستان با مصر و امارات که حامیان اصلی هر دو طرف درگیری هستند، «خوب» نیست.
این جنگ جز با پیروزی یک طرف بر طرف دیگر و درهم شکستن آن طرف و نه با میانجی گری و بیانیههای شفاهی در راستای توقف فوری آن پایان مییابد و همه نشانهها حاکی از آن است که ممکن است این جنگ طول بکشد و به جنگ داخلی یا منطقهای تبدیل شود.
تنها پدیده مثبتی که در میان انبوه اخبار متناقض در مورد روند جنگ قابل رصد است این است که مردم سودان از هیچ یک از طرفها حمایت نمیکنند؛ زیرا آنها را مسئول وضعیت فروپاشی اقتصادی، ناامنی وتشدید گرسنگی در کشور و مهمتر از میان بردن توافق انتقال قدرت به نیروهای غیرنظامی میدانند.
با حسرت میگوییم که سودان قربانی یک توطئه بزرگ شده است که هر نتیجهای میتوان برای آن محتمل بود؛ از تجزیه گرفته تا جنگ داخلی و در این میان تردیدی در متهم کردن ارتش به ایفای نقش در وقوع این فاجعه به علت درگیری ژنرالهایش بر سر قدرت به خود راه نمیدهیم.
چیزی که از آن میترسیم این است که هدف از این جنگ ژنرالهای سودانی مصر، ارتش، مردم و امنیت آبی این کشور و کشاندنش به جنگی فرسایشی باشد تا حواسش از آبگیری چهارم سد النهضت اتیوپی و نتیجه آن یعنی گرسنگی پنج میلیون کشاورز این کشور پرت شود.
خلاصه این که فاجعهای بزرگ و جدید پیش روی ما قرار دارد و در این راستا در متهم کردن آمریکا، اسرائیل و هم دستی حکومتهای عربی (با قصد یا بدون قصد) تردید نمیکنیم.
منبع: رای الیوم