او ادامه داد: بدبختیهایم با مصرف مواد آغاز شد. المیرا در حال کشیدن مواد از من عکس و فیلم گرفته بود و مرا تهدید کرد که اگر به او پول ندهم تصاویرم را برای خانوادهام ارسال میکند. من فرد تحصیلکردهای هستم و اگر زنم از این ماجرا با خبر میشد زندگیام را نابود میکرد. از طرفی معتاد به شیشه شده بودم و مجبور بودم به خانه المیرا بروم به همین دلیل تصمیم گرفتم پولی که میخواهد برایش فراهم کنم، اما چنین پولی نداشتم که خود المیرا پیشنهاد سرقت داد. او گفت اگر بین دوست و فامیل کسی را میشناسم که وضع مالیاش خوب است از خانهاش سرقت کنم. پسر عمویم بهترین سوژه بود و با آموزشهایی که المیرا داد، زمانی که فهمیدم او در خانه پدرم میهمان است، با کمکهای المیرا سرقت از خانهاش را اجرا کردم.
با اعتراف مرد جوان، المیرا نیز بازداشت شد. در تحقیقات صورت گرفته از او مشخص شد آرش تنها قربانی المیرا نبوده و او با این شیوه و شگرد افرادی را به دام انداخته و از آنها اخاذی کرده است.
گفتگو با زن متهم
المیرا ۲۸ ساله، لیسانس حسابداری دارد و صندوقدار یک مغازه است. دختری که مدعی است به خاطر کینه عمیقی که از مردها به دل داشته، از آنها اخاذی میکرده است.
چه شد که تصمیم به اخاذی گرفتی؟
از مردها متنفرم. ۵ سالم بود که پدرم عاشق زنی شد و ما را رها کرد. وضع مالیمان بد نبود، اما نبود پدر درد بزرگی برایم به جا گذاشت. بزرگتر که شدم درس خواندم و بهعنوان حسابدار و صندوقدار در شرکتها و مراکز فروش مشغول به کار شدم و پسانداز خوبی داشتم. یکی از برادرهایم به بهانه سرمایهگذاری تمام پساندازم را گرفت و از ایران خارج شد. برادر دیگرم هم پس از ازدواج، فراموش کرد مادر و خواهری داشته است. وقتی میدیدم مردان زندگی خودم با من چنین رفتاری کردهاند از همه مردها متنفر شدم و دنبال انتقام بودم.
شگردت برای اخاذی چه بود؟
کنار خیابان بهعنوان مسافر میایستادم و سوار خودرو مردان میشدم. گاهی اوقات هم در میهمانیها با آنان آشنا میشدم. بعد از چند بار صحبت تلفنی با آنها در خانهای که برای این کار اجاره کرده بودم قرار میگذاشتم. به محض ورود بساط مصرف شیشه را به پا میکردم و آنها وسوسه میشدند با من شیشه بکشند. من از تمام این جلسات فیلم و عکس تهیه میکردم و چند باری که بهعنوان تفریح به آنها شیشه میدادم، کمکم معتاد و وابسته میشدند و حالا نوبت من بود که نقشهام را عملی کنم. آنها یا باید پول میدادند یا عکس و فیلمهایشان را به دست خانوادههایشان میرساندم. کسانی که پولدار بودند خودشان به حسابم پول واریز میکردند، اما اگر وضع مالیشان در حد درخواست من نبود، وادارشان میکردم که از خانه دوست و آشنا و فامیل پولدارشان سرقت کنند.
نمیترسیدی گرفتار شوند و تو را لو بدهند؟
در این سالها آنقدر با افراد خلافکار گشتهام که کلی شگرد و شیوه سرقت یاد گرفتهام. به افرادی که در دام من گرفتار شده بودند آموزش سرقت میدادم و آنها هم به خاطر حفظ آبرویشان و از طرفی تهیه مواد مخدر سرقتها را اجرا میکردند. ضمن اینکه از ترس آبرویشان مطمئن بودم مرا لو نمیدهند.
منبع : منیبان