آخرین اخبار
۰۵ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۲
مادری که از فرزندش فراری است
بازدید:۵۰۱۳
صد آنلاین | زندگی پر از چالش‌ها و تلخکامی‌هایی است که انسان را در مسیر رشد و پیشرفت آزمایش می‌کند. در این میان، داستان یک جوان که با وجود از دست دادن پدر و مادر و مواجهه با مشکلات مختلف، توانست خود را بازسازی کرده و به سوی آینده‌ای روشن حرکت کند، نمونه‌ای از تلاش و اراده برای غلبه بر سختی‌هاست.
کد خبر : ۱۳۴۹۱۹

به گزارش صد آنلاین، ۵ ساله بودم که مادرم مرا از آغوش گرم مادرانه خود محروم کرد و از پدرم طلاق گرفت، چون پدرم اعتیاد داشت و از هیچ مواد مخدری نمی‌گذشت. در این شرایط، من و پدرم به منزل پدربزرگم رفتیم که شرایط اقتصادی چندان خوبی نداشت. وقتی به ۱۵ سالگی رسیدم، مادربزرگم نیز از دنیا رفت و من از نعمت محبت و دست‌های گرمش محروم شدم.

 

 

 

 

خلاصه اینکه، اعتیاد بهای سنگینی برای پدرم داشت، چرا که در ۴۵ سالگی دچار سکته شد و من در ۱۷ سالگی پدرم را هم از دست دادم. اگرچه به معنای واقعی نه پدری داشتم که از او به عنوان قهرمان زندگی‌ام یاد کنم و نه مادری که در روزهای سخت زندگی برایم مادری کند، تمام زخم‌های روزگار بر دلم نشسته بود، اما به خودم قول دادم با تمام سختی‌های دنیا خواهم جنگید و با تلخکامی‌ها جدال می‌کنم.

وقتی نوجوانی ۱۷ ساله بودم، به دنبال کار رفتم. میان تمام خلأهای عاطفی و سختی‌هایی که داشتم، خدا محبتش را به من نشان داد و با آقایی که مالک یک فروشگاه بزرگ لباس بود از طریق پدربزرگم آشنا شدم. صاحب کارم که مردی شریف بود، حمایتم کرد. همان اول با بیمه و حقوق نسبتا مناسب مشغول کار شدم. به دلیل ناآشنا بودن با محیط، استرس کارم بالا بود، ولی باید شرایط سخت را تحمل می‌کردم تا مقداری پول پس‌انداز کنم. در ۱۸ سالگی مشغول کار بودم.

در مدت یک سالی که در آن فروشگاه کار می‌کردم، توانستم هوش و استعداد خودم را برای جذب مشتری به صاحب کارم نشان دهم. وقتی که عازم خدمت مقدس سربازی شدم، در منطقه مرزی خدمت کردم. دوران سربازی خیلی خوب بود. این دوران با وجود چالش‌ها و سختی‌های فراوانی که داشت، یک مرحله از رشد اجتماعی بود. برای من، سربازی فرصتی بهتر برای خودسازی و استقلال فراهم کرد تا بهتر با تنش‌های زندگی مقابله کنم.

بعد از خدمت سربازی و طی مدتی که در فروشگاه کار می‌کردم، توانایی‌هایم را نشان دادم که همین موضوع باعث شد پس از اتمام خدمت سربازی، صاحب کارم دوباره از من برای کار دعوت کند.

دوباره به محل کارم برگشتم، اما با هدف این‌که آینده‌ای برای خودم بسازم و تشکیل خانواده بدهم. اکنون دوست دارم یک روز مادرم مرا ببیند که مثل پدرم نشدم و سالم زندگی کردم. نمی‌دانم چرا هیچ وقت نخواست با من که از وجودش هستم ارتباط داشته باشد. شاید برای این‌که مانع ازدواجش بودم، چون او بعد از جدایی از پدرم با آقایی ازدواج کرده و در شهر دیگری با فرزندش زندگی می‌کند.

نمی‌دانم الان مادرم کجا مشغول لبخند و خوشی‌های زندگی‌اش است، ولی امیدوارم که قلبش با غم هیچ پیوندی نداشته باشد و بداند که من از قلب یک خانواده پر از تنش و استرس، یک جوان سالم و پرتلاش بیرون آمدم و برای آینده‌ای درخشان تلاش کردم. خودم و زندگی‌ام را به تنهایی ساختم، اما امروز متوجه شدم که با وجود همه فراز و نشیب‌های زیاد زندگی، نباید این اشتباه وحشتناک را مرتکب می‌شدم و بدون گواهی‌نامه رانندگی می‌کردم. حالا هم بلافاصله بعد از تحمل مجازات این تخلف خطرناک، برای دریافت گواهی‌نامه اقدام می‌کنم تا هیچ‌گاه در چنین مخمصه‌هایی گرفتار نشوم که آینده‌ام را به نابودی بکشاند.

 با دستور سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری نواب صفوی مشهد)، این پسر جوان برای طی مراحل قانونی و با تشکیل پرونده به مراجع قضایی معرفی شد.

منبع : رکنا

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها