از آن روز به بعد با کارگری در خانههای مردم هزینههای زندگی و تحصیل دخترانم را تامین میکردم و آنها را به دانشگاه فرستادم ولی هنوز هیچ کدام از دخترانم ازدواج نکردهاند.حدود یک ماه قبل بود که یکی از اقوام دورم پیشنهاد داد تا با مرد ۶۰ سالهای ازدواج کنم که اهل افغانستان و ساکن کشور هلند است. او گفت رحمان اوضاع مالی خوبی دارد و فرزندانش ازدواج کردهاند. او یک زندگی رویایی را برایم به تصویر کشید که اگر با رحمان ازدواج کنم دخترانم نیز دریکی از کشورهای اروپایی ادامه تحصیل میدهند و دارای یک زندگی باورناپذیر خواهند شد.اینگونه بود که من رضایت دادم و با دخترانم به گفتگو نشستم.
اگرچه آنها ابتدا راضی به ازدواج من نبودند اما خیلی زود نظرشان تغییر کرد و مرا تشویق به ازدواج با رحمان کردند. من هم چند روز از طریق اینترنت و به صورت تصویری با او صحبت کردم و پاسخ مثبت به خواستگاریش دادم. بالاخره با وساطت شوهرخواهر رحمان به صورت تصویری و فیلم با هم ازدواج کردیم تا اینکه او ۱۲ روز قبل به ایران آمد ولی من در همان برخورد اول احساس کردم که او تعادل روحی و روانی ندارد چراکه یکسره حرف میزد و جملات بیربط میگفت.با وجود این که هنوز چند ساعت بیشتر از حضورش در منزلم نگذشته بود، به یک بهانه واهی مرا زیر مشت و لگد گرفت و به شدت کتک زد. در طول ۱۲ روز گذشته بارها کتک خوردم و توهین شنیدم. چند بار هم به پلیس ۱۱۰ زنگ زدم که او حتی با نیروهای انتظامی هم درگیر شد. اکنون نیز به من تهمت سرقت می زند و مدعی است که پول و اموالش را از درون چمدان مسافرتی دزدیدهام در حالی که چمدان را هنوز باز نکرده است و مهر پلمب فرودگاهی روی چمدان قرار دارد. به همین دلیل به کلانتری آمدم.با توجه به اهمیت موضوع، بررسی ویژه این پرونده با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همتآبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شد.
منبع: خراسان