در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند. پس از آن شهرام به جایگاه رفت و گفت: تا ۶ ماه قبل در شهرستان زندگی میکردم اما وقتی با سمیرا آشنا شدم و او را به عقد موقت خودم درآوردم مدتی بعد سمیرا به من گفت یکی از دوستانش مردی را به او معرفی کرده که در تهران دفتر حقوقی دارد و به دنبال منشی میگردد. وقتی قرار شد سمیرا در دفتر حقوقی کار کند به ناچار به تهران آمدیم.
وی ادامه داد: سعید به ظاهر آدم خوب و موجهی بود و وقتی دید ما جایی برای زندگی نداریم یکی از اتاقهای دفترش را خالی کرد و به ما اجازه داد تا در همان اتاق زندگی کنیم. اما حدود یک ماه بعد در گوشی همسرم عکسهای او و سعید را در یک رستوران دیدم و شوکه شدم. وقتی از سمیرا پرسیدم گفت یک قرار کاری بوده است. اما من آنها را زیر نظر گرفتم و بعد از چند روز متوجه شدم که با هم رابطه پنهانی دارند. اینقدر عصبانی شدم که صبح روز حادثه قبل از اینکه سعید به دفتر کارش برود با او تماس گرفتم و قرار ملاقات گذاشتم. بعد با هم به حاشیه یکی از اتوبانها در غرب تهران رفتیم و در آنجا عکسها و پیامکهایی را که برای سمیرا فرستاده بود نشانش دادم. سعید با اینکه جا خورده بود اما منکر رابطه پنهانی شد و گفت سمیرا مثل خواهرش است و فقط میخواسته برای پیشرفتش به او کمک کند.وقتی میخواستم گوشی را از دستش بگیرم تا مدارکم را از بین نبرد مقاومت کرد و من هم با چاقو چند ضربهای به او زدم. بعد کارت عابربانکش را برداشتم و یک اسلحه خریدم تا همسرم را هم بکشم اما دستگیر شدم. با این حال من از کاری که کردم پشیمان نیستم. اگر زنده میماند باز هم او را میکشتم.پس از پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.