آخرین اخبار
۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۸:۳۸
بازدید:۳۲۶
سخنان بن‌سلمان درباره جایگاه ایران و دلایل توافق با تهران، بر گرفته از نگاه ایده‌آل‌گرایانه او نسبت به تحولات بین‌المللی نیست، بلکه محصول ابطال گزاره‌ها و پیش‌فرض‌های راهبردی آمریکا در غرب آسیا است.
کد خبر : ۱۲۹۵۸

صد آنلاین / دیگر رسانه ها /  نورنیوز نوشت: این روزها در ماورای اخبار و تحلیل‌هایی که در خصوص احیاء روابط تهران-ریاض در غرب منتشر می‌شود، این سوال کلیدی به ذهن استراتژیست‌ها و نظریه‌پردازان حوزه بین‌الملل متبادر شده است که آیا ذهنیت و پیش‌فرض‌های راهبردی بازیگران منطقه علیه ایران تغییر یافته و این تغییر چه نقشی در شکل‌دهی آینده منطقه بر اساس مولفه‌های واقع‌گرایانه دارد؟

به نوشته روزنامه سعودی الشرق الاوسط، «محمد بن‌سلمان» اکنون صراحتا بر این باور است که ممکن نیست بتوان از رهگذر رویارویی مستقیم نظامی با ایران، منازعه با این کشور را حل‌وفصل کرد.

بن‌سلمان می‌گوید که به نظر او وقتی اسرائیل و آمریکا، ایران را به اقدام نظامی تهدید می‌کنند، در واقع در حال از دست دادن اعتبار خود هستند.

مقاله الشرق الاوسط که توسط «بدر الخلیف» نوشته شده، دلایل بن‌سلمان برای توافق اخیر میان عربستان سعودی و ایران را بیان کرده است.

این مقاله می‌گوید: «شاه‌زاده بن‌سلمان بر این باور است که با کشوری مانند ایران که تاریخ و فرهنگی کهن دارد، ممکن نیست که منازعات را از رهگذر رویارویی مستقیم نظامی حل‌وفصل کرد. او متقاعد شده که چنین راه‌حلی، تن دادن به بی‌پروایی و جنجال‌سازی است و در چنین جنگی طرف پیروز وجود ندارد.» در تحلیل آنچه روزنامه الشرق الاوسط با استناد به مواضع اخیر بن‌سلمان نقل کرده، نکات مهم و قابل تاملی وجود دارد: نخست؛ احیاء روابط تهران-ریاض، برخلاف آنچه برخی سیاست‌مداران غربی سعی در القاء آن دارند، نه محصول یک رویکرد مقطعی و تاکتیکی است و نه یک تصمیم احساسی از سوی طرفین، بلکه این روند بیش از هر چیز معلول تعارض پیش‌فرض‌های ذهنی و راهبردی مقامات سعودی نسبت به ماهیت و قدرت جمهوری اسلامی ایران در ابعاد داخلی و منطقه‌ای است.

در این معادله، همه اجزاء جایگاه ویژه خود را دارند؛ از انفعال توأم با نارضایتی آمریکا و رژیم صهیونیستی در قبال تحولات منطقه‌ای اخیر تا نقش‌آفرینی خاص چینی‌ها و اصرار آنها بر تثبیت شرایط کنونی.

دوم؛ مقامات دو حزب سنتی آمریکا به صورت خاص پس از 11 سپتامبر 2001 تاکنون، با ترسیم راهبردهای بازدارنده و سلبی در تقابل مطلق با نظام و ملت ایران، در صدد تقویت شبکه «حامی-پیرو» خود در منطقه بر آمدند.

در این سناریو از بوش پسر و اوباما گرفته تا ترامپ و بایدن بر روی این گزاره اصرار داشتند که رویارویی مستمر با ایران، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم منجر به مهار حداکثری ایرانِ قدرت‌مند و در نهایت اصالت‌زدایی از راهبردهای کلان تهران در عرصه روابط بین‌الملل خواهد شد و متحدان منطقه‌ای آمریکا نیز با این القاء دروغین همراه شدند.

نکته سوم به هشدار بسیاری از استراتژیست‌های مطرح آمریکایی در خصوص خطای محاسباتی و راهبردی بزرگ واشینگتن در تقابل با تهران باز می‌گردد. «زبیگنیو برژینسکی» مشاور واقع‌گرای امنیت ملی اسبق آمریکا در واپسین سال‌های زندگی خود به کاخ سفید هشدار داد که حتی در یک نگاه واقع‌گرایانه، غرب چاره‌ای جز پذیرش قدرت ایران و احصاء راه‌های تعامل موثر با تهران نخواهد داشت.

گرچه در میان هیاهوی برخاسته از راهبرد «فشار حداکثری» دولت ترامپ یا راهبرد «فشار هدف‌مند» دولت بایدن، این هشدارها لاپوشانی و حتی توسط رسانه‌های غربی سانسور شد، اما امروز حتی شرکای منطقه‌ای واشینگتن نیز متوجه آثار پذیرش راهبردهای خطرناک کاخ سفید در غرب آسیا و هزینه‌های هنگفت این راهبردهای القایی و گزاره‌های دروغین برای منافع ملی خود شده‌اند.

به عبارت دقیق‌تر؛ سخنان بن‌سلمان بر گرفته از نگاه ایده‌آل‌گرایانه او نسبت به تحولات بین‌المللی نیست، بلکه محصول ابطال گزاره‌ها و پیش‌فرض‌های راهبردی آمریکا در منطقه است، از این رو احیاء روابط تهران-ریاض، نه تنها نقطه عطفی در تحولات غرب آسیا، بلکه نقطه آشکارساز ضعف تحلیل آمریکا در شناخت و تحلیل قدرت و جایگاه منطقه‌ای و جهانی جمهوری اسلامی ایران است.

پایان پیام/ت

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها