به گزارش صد آنلاین، چند دقیقه بعد پیرمردی مشتی گندم روی قبر میپاشد و شروع به خواندن سوره یاسین میکند و هنوز سوره را تمام نکرده که برای خیرات طلب کمک میکند. اینها تصاویری آشنا برای همه افرادی است که به بهشت زهرا(س) می روند و نمونههای بدترش دزدیدن گل ازروی قبور و ... است که توسط متدکیان، معتادان و کودکان کار انجام میشود. از این رو تلاش شده با طرح ساماندهی آسیبهای اجتماعی در بهشت زهرا(س) این آسیبها کاهش یابد. یک روز با اعضای گروه ساماندهی آسیبهای اجتماعی در بهشت زهرا (س) گشت زدیم.
ساعت ۱۰ صبح، ۶ خودروی ون فوریتهای خدمات اجتماعی شهرداری تهران با حضور ضابط قضایی، مأموران یگان حفاظت و مددکاران اجتماعی مقابل ساختمان مرکزی مستقر شده اند تا گشتزنی در قطعات بهشت زهرا(س) را آغاز میکنند و با مشاهده متکدیان، افرادبی خانمان، معتادان و... آنها را به ونهای گشت هدایت و در نهایت بعد از غربالگری به مراکز خدماتی ارجاع میدهند. چرا که در بهشت زهرا(س) دو پایگاه ساماندهی آسیبهای اجتماعی وجود دارد که یکی در قطعه ۳۹ و دیگری در پارکینگ شمالی حرم مطهر امام(ره) مستقر است.
با شروع طرح، یکی از خودروها راهی قطعههای جدید می شود. در قطعه ۳۲۸ تدفین سه میت به پایان رسیده است. این میان مردی میانسال خود را به سر قبر میت تازه دفن شده میرساند. از کیسهاش شیشههای مثلا گلاب بیرون آورده و روی گلهای مزار میریزد. سپس ازعزاداران طلب پول و خیرات میکند. در نهایت با برداشتن چنددانه خرما، حلوا و گرفتن اسکناسها دور میشود. هنوز چند قدمی نرفته که ضابط قضایی و مددکار سازمان بهزیستی به سمتش میروند و میخواهند سوار ون شود. مرد مدعی میشود که از خانواده متوفی است و مأموران اشتباه گرفته اند اما وقتی میبیند حنایش رنگی ندارد، میگوید که اگر رهایش کنند، پولها را به صاحبان عزا پس میدهد و... اما هیچکدام از صحبتهایش تاثیری ندارد و سوارش میکنند و همانطورکه صورتش را به شیشه ون تکیه داده به نقطهای خیره میشود.
در قطعه ۳۲۷، خانواده متوفی پیکر عزیزشان را از آمبولانس بیرون میآورند و لااله الا اللهگویان و گریان او را به سمت خانه ابدیاش میبرند. پسر بچه ای با گلی در دست اطراف خانواده متوفی، میچرخد و در نهایت گل را درمقابل مبلغی به یکی میفروشد. مددکار که بارها شاهد چنین مواردی بوده میگوید: دزدیدن گل از روی قبرها شگردی برای کسب درآمد این افراد است. متاسفانه برخی متکدیان قطعههای بهشتزهرا(س) را بین خودشان تقسیم کردهاند و فرد دیگری جرئت نزدیک شدن به محدوده حفاظتیشان را ندارد. این میان معتادان هم چند سالی میشود که سر و کلهشان در بهشتزهرا(س) پیدا شده و باعث نا امن شدن این مجموعه به خصوص در قطعات قدیمی تر شدهاند. حتی به گل های پرپرشده هم رحم نمیکنند.
مقصد بعدی اطراف مرقد امام خمینی(ره) است، جاییکه چند نفر بیخانمان مشاهده شدهاند. بعد از هماهنگی با حراست، خودرو ون وارد محوطه میشود و هنوز چند متر جلوتر نرفته که پیرمردی نشسته روی زمین سرد دیده می شود که مگسها احاطهاش کردهاند. مددکار سازمان بهزیستی جلو میرود و با او گپ میزند، پیرمرد کاغذی را نشان میدهد و میگوید که بیمار است و اقوامش در کرمانشاه زندگی میکنند. مددکار سازمان بهزیستی به او قول میدهد که کارهای درمانش را پیگری میکند و به مرکزی سپرده شود که جای خواب راحت با خورد و خوراک داشته باشد و اینگونه پیرمرد به مرکز انتقال یابد.
چند قدم آن طرفتر زنی میان سال در حالیکه کیف بزرگ چهارخانهای در دست دارد روی نیمکت زیر آفتاب بیجان پاییز نشسته و نگاهش روی گنبد طلایی رنگ است. خانم مددکار جلو میرود و با او صحبت میکند. پیرزن با مددکار صحبت میکند و مدعی است که دختر و داماد و نوه دارد و بیخانمان نیست و شب به خانهشان بر میگردد. اما وقتی میبیند خانم مددکار اصرار به بردنش به داخل ون دارد، رو به ضابط قضایی میگوید که در خانه حوصلهاش سر رفته و به اینجا آمده، مددکار بهزیستی که بارها او را در محوطه دیده، صحبتهای پیر زن را رد میکند و میگوید که این خانم بیخانمان است و باید به مرکز نگهداری سپرده شود.
در محدوده بهشت زهرا(س) مادر و دختر جوانی زیرآلاچیق نشستهاند. دختر هدفون به گوش دارد و مادر درحال نوشیدن شیر کاکائوست. خانم مددکار به همراه ضابط قضایی به سمتش میرود. زن میگوید تازه از سفر آمده و وسایلش هم در قسمت امانات است و چند ساعت دیگر به خانهاش میرود. اما مددکار او را خوب میشناسند و از او میخواهد سوار ون شود اما زن بهانه تراشی نشدن میتراشد و میگوید :میخواستم در هتل آفتاب اتاق بگیرم اما چون گران بود تصمیم گرفتم به مهمانپذیرهای میدان راهآهن یا ۱۵ خرداد بروم، الان هم میروم. با صحبتهای خانم مددکار، زن و دخترش هم سوار ون میشوند.
ساعت به ۲ بعد ازظهر نزدیک میشود. ونها یکی یکی افرادی که از داخل قطعات بهشتزهرا(س) جمع آوری کردهاند را مر محل اصلی پیاده میکنند تا با اتوبوس به مراکز مربوطه منتقل شوند. ۱۰ زن و ۱۹ مرد روی صندلیهای اتوبوس مینشینند. دو، سه نفر هم راضی نمی شوند وارد اتوبوس شوند و میخواهند به هر نحوی شده از بهانه آوردن تا التماس کردن و تعهد کتبی دادن برای برنگشتن به بهشت زهرا(س) از محوطه بیرون بروند که موفق نمیشوند. بعد از ثبتنام، غربالگری اولیه در همین محل انجام میشود. مددکاران معتادان متجاهر آقا را به کمپ شفق میفرستند و خانمها به مراکز یاورشهر و طراوت ارجاع داه می شوند. کودکانکار هم بعد از استعلام در صورت نداشتن سرپرست و بی خانمانی تحویل مددکار بهزیستی داده می شوند تا به مراکز مرتبط فرستاده شوند.
همشهری آنلاین