بازدید:۲۶۶
پس از جنگ جهانی دوم، دولت اسرائیل دلیل موجودیت دولت آلمان است؛ این بدین معناست که در صورت نابودی رژیم صهیونیستی، آلمان اولین دولتی خواهد بود که از نقشه سیاسی جهان حذف میشود.
از هفت اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز هیچ کشوری به اندازه آلمان در سرکوب حامیان فلسطین و حمایت از نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه سختگیر و افراطی ظاهر نشده است. در حال حاضر برگزاری تظاهرات برای طرفداری از فلسطین در برلین و هر نقطه دیگری از آلمان با حمله وحشیانه پلیس و مطبوعات این کشور مواجه میشود.
آلمان در حمایت از رژیم صهیونیستی و دشمنی با مردم بیدفاع فلسطین، گوی سبقت را از حزب دمکرات آمریکا ربوده است. اما سوال این است که علت این رفتار دولت آلمان چیست و چرا این کشور با اشتیاق مشغول پرداخت هزینههای سنگین دفاع از رژیم صهیونیستی است؟!
پاسخ این سوال در تاریخ تاریک و نفرتانگیز آلمان نهفته است، اما برخلاف تصور غالب هیچ ارتباطی به حادثهی هولوکاست و تلاش برای جبران جنایات آلمان نازی و اطمینان از عدم تکرار آن ندارد. واقعیت تلخ این است که آلمان هرگز «نازیزدایی» نشد و هیچ وقت با حذف سیاستهایی که منجر به ظهور «آدولف هیتلر» شد، کنار نیامد.
بیماری آلمانی با انتشار در جنگهای جهانی اول و دوم، دو بار صلح و امنیت را در سراسر سیاره زمین به مخاطره انداخت و تمدن انسانی را با خسارتهای فراوانی روبهرو کرد. پس از جنگ جهانی دوم، پذیرش مجدد دولت آلمان در جامعه جهانی منوط به فرآیند نازیزدایی شد. آلمان پس از جنگ جهانی دوم قرار بود فقط یک ایالت کشاورزی و دامداری باشد.
با این حال این روند با موذیگری و البته خوششانسی آلمانیها به زودی کنار گذاشته شد. خوششانسی آنها این بود که بلافاصله پس از جنگ جهانی، جنگ سرد میان آمریکا و شوروی آغاز شد و اهمیت نازیزدایی را تحت الشعاع قرار داد.
در فضای پس از جنگ جهانی دوم، کشورهای غربی به شدت با تسلیح مجدد آلمان مخالفت میکردند. طرح «مورگنتاو» که در سال ۱۹۴۴ توسط «تئودور روزولت» رئیس جمهور وقت ایالات متحده حمایت شد، خواستار حذف کامل صنعت تسلیحات آلمان و سایر صنایعی بود که میتوانست به بازسازی ارتش آلمان کمک کنند. صنایع نظامی آلمان در عمل به مثابه ساختارهای سیاسی عمل میکرد که میتوانست به ظهور مجدد نازیها منجر شود.
آلمان با حمایت بی قید و شرط و نامحدود از دولت تازه تأسیس یهودی به مثابه پادگان نظامی غرب در خاورمیانه کوشید تا چهره خود را نزد رقبای غربی به مرور ترمیم کند. در سال ۱۹۵۳، آلمان شروع به پرداخت غرامت کرد، اما نه به بازماندگان هولوکاست، بلکه به دولت اسرائیل، آن هم در قالب صدور تسلیحات نظامی.
در همین حال غرب هم به رهبری آمریکا بر مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی تمرکز کرد. سرانجام با پیوستن آلمان به پیمان ناتو در سال ۱۹۵۵، فرآیند نازیزدایی بیسر و صدا به دست فراموشی سپرده شد. در واقع غرب به جای حذف ایدئولوژی نسلکشی که راه را برای هولوکاست هموار کرده بود، آلمان را به آغوشی گشوده و دائمی برای اسرائیل تبدیل کرد. بر این اساس دولت اسرائیل دلیل موجودیت دولت آلمان است؛ این بدین معناست که در صورت نابودی رژیم صهیونیستی، آلمان اولین دولتی خواهد بود که از نقشه سیاسی جهان حذف میشود.
باید توجه داشت که هولوکاست اولین نسلکشی نبوده که توسط آلمانیها انجام شده است. در حد فاصل سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۷ ارتش آلمان به فرماندهی ژنرال «لوتار فون تروتا» ۸۰ درصد از مردم «هررو» و ۵۰ درصد از مردم «ناما» را در جنوب غربی آفریقا به قتل رساند.
استقبال دولت آلمان از نسلکشی اسرائیل در غزه هیچ ارتباطی به احساس گناه در قبال هولوکاست ندارد، بلکه حاکی از نیت آلمان برای عادیسازی نسلکشی و نسبی کردن جنایتهای خود در تاریخ معاصر است. جنایات اسرائیل در غزه به آلمانیها این فرصت را میدهد تا جنایت خودشان را در جنگهای جهانی اول و دوم سفیدشویی کنند.
مقامات آلمانی کاملاً درک میکنند که اسرائیل در حال نسلکشی است و جنگ را با نیت پاکسازی قومی و نابودی مردم فلسطین آغاز کرده است. «اولاف شولتس» (صدر اعظم آلمان) از بمباران بیوقفه غزه و گرسنگی کودکان فلسطینی آگاه است و حتما شنیده که «یوآو گالانت» وزیر دفاع معزول اسرائیل نسلکشی در غزه را با توصیف فلسطینیان به عنوان «یک مشت حیوان» آغاز کرد؛ یعنی همان عبارتی که «هاینریش هیملر» فرمانده نیروهای جنایتکار «اساس» ۴ اکتبر ۱۹۴۳ درباره یهودیان به کار برد.
به طور خلاصه، مقامات آلمانی میدانند که اسرائیل در حال ارتکاب هولوکاست دیگری است، اما میکوشند آن را عادی، عادلانه و اجتنابناپذیر جلوه دهند، زیرا در تاریخ معاصر، بارها همین جنایت را بر مردم اروپا روا داشتهاند و نیازمند این هستند که جنایتشان کمی طبیعی جلوه کند.
انتهای پیام/ 9844