به گزارش صد آنلاین،پس از ماهها برگزاری کمپینهای انتخاباتی و رقابتهای پرتنش میان نماینده احزاب دموکرات و جمهوریخواه بالاخره روز موعود فرارسید و انتخابات سراسری ریاستجمهوری آمریکا، با همان سازوکار عجیبوغریب و پیچیده برگزار میشود؛ اما آن چیزی که این دوره از انتخابات ریاستجمهوری و نمایندگان مجلس سنا و کنگره را متفاوت و حساستر از قبل میکند، حضور دو شخصیت جنجالی بهعنوان رقبای انتخاباتی دو طیف سیاسی نامدار در آمریکا و جنگهای نظامی و اقتصادی فراوانی است که ایالاتمتحده به نحوی درگیر آنهاست.
حدود سه سال از آغاز جنگ روسیه و اوکراین در اروپا میگذرد و جهان درگیر بحرانهای بزرگ اقتصادی و اجتماعی ناشی از این جنگ است. شرارتهای اسرائیل علیه فلسطینیان و حمله به نوار غزه، جنوب لبنان و آتشافروزیهای ممتد که یک سال گذشته چندین برابر شده و آمریکا را با گرهای جدی در حوزه سیاست خارجی خود در منطقه خاورمیانه مواجه کرده است.
چالش جدید اقتصاد کشورهای عضو بریکس و جنگ اقتصادی با چین، درگیریهای ژئوپلیتیک و سرزمینی در خصوص جزایر جنوب سرزمین اصلی چین و تهدیدات کره شمالی در شرق جهان، از دیگر مسائلی است که دولت جدید آمریکا از روز آغازین در ۲۱ ژانویه ۲۰۲۵ با آنها دستبهگریبان خواهد بود. ایران هم مانند همیشه، سرتیتر یکی از موضوعات مهمی است که کاندیداهای ریاستجمهوری، همواره در ادوار گذشته به آن توجه ویژهای داشتند و بخشی از رأی خود را، منوط به نظرات و برنامههایشان برای این قدرت منطقهای میدانند.
چالش بزرگ ترامپ و هریس، هر یک که بر کرسی ریاستجمهوری آمریکا بنشیند، در قدم نخست کاهش سطح بالای تنشهای بین ایران و اسرائیل و مقابلههای نظامی با یکدیگر خواهد بود که پیامد و هزینه غیرمستقیم آن برای امنیت و اقتصاد آمریکا در داخل و هژمونی بینالمللی این کشور در جهان است؛ اما با بررسی گفتار و رویکردهای حزبی هر یک از کاندیداها، میتوان پیشبینی کرد فارغ از ذات و روح خبیث و جهانخوار سیاستهای کلی ایالاتمتحده در قبال کشورهای جهان، کدامیک از این دو شخص در طولانیمدت، میتوانند منافع بیشتری را برای منطقه و ایران به همراه داشته باشند.
در نگاه اول با خوانش تاریخ ۲۰۰ سال گذشته جهان درمییابیم بزرگترین جنگها در دنیا، در دوران رؤسای جمهوری دموکرات آمریکا آغازشده است. جنگ جهانی اول، در دوره ریاستجمهوری وودرو ویلسون، یک دموکرات، ایالاتمتحده وارد جنگ جهانی اول شد.
جنگ جهانی دوم، فرانکلین دلانو روزولت، رئیسجمهور دموکرات، آمریکا را در خلال جنگ جهانی دوم هدایت کرد و جنگ ویتنام نیز آغاز افزایش نیروهای آمریکایی در ویتنام در زمان ریاستجمهوری جان اف. کندی و لیندون بی. جانسون، هر دو دموکرات، انجام شد.
با احتساب ظهور داعش و افزایش چشمگیر خشونتها و اقدامات تروریستی در آمریکا و اروپا در دوران باراک اوباما و استقرار طالبان در افغانستان و جنگ روسیه و اوکراین در دوران جو بایدن، دموکراتها کارنامهی سیاه و غیرقابلدفاعی در حوزه ثبات و امنیت جهان، بهخصوص منطقه خاورمیانه بر جاگذاشتهاند. اوضاع وقتی ناامیدکنندهتر میشود که مطابق آمارها، بیش از ۴۸ درصد از رأیدهندگان آمریکایی، هیچ امیدی به برقراری صلح و پایان جنگ اسرائیل با غزه و لبنان و اجرای طرحهای آشتی و آتشبس با انتخاب کامالا هریس ندارند.
آمریکاییها اعتقاد دارند هریس توان مدیریت و پایان تنش بین روسیه و اوکراین را نخواهد داشت و وضعیت شرق اروپا برتر از قبل خواهد شد. یک مؤلفه تاریخی دیگر در مورد هریس به ما نشان میدهد، او هرگز ارتباط سیاسی نتیجهبخش و مسالمتآمیزی با ولادمیر پوتین و شیجینپینگ نداشته است. در دوره چهارساله معاونت اول او، تنها رابطه قابلتوجه میان این شخصیت سیاسی و روسیه و چین، تهدیدات رسانهای، سخنرانیهای تند و مواضع غیرمنطقی بوده که همواره به افزایش تنش میان این دو قدرت جهانی با آمریکا منجر شده است.
هریس کمافیالسابق، به حمایت نظامی و اقتصادی گسترده که دولت بایدن از اوکراین میکرد، ادامه خواهد داد، زیرا جنگ روسیه به سال سوم خود نزدیک میشود و عقبنشینی دموکراتها از سیاستی که سه سال از این جنگ در پیشگرفتهاند، برای آنها خودکشی سیاسی محسوب میشود.
بر اساس نگاه تاریخی، به نظر میرسد زیست و بقای تکاملی دموکراتها در سیاست، براساس استمرار جنگها و ناپایداری اوضاع است؛ مسئلهای که سالهاست مردم آمریکا را بهشدت خسته و سرخورده کرده و بخش بسیاری از آنها که مهاجران هستند و در انتخابات ۲۰۲۰، پشتیبان بایدن بودند را به سمت انتخاب ترامپ سوق داده؛ اما دلیل آن چیست؟
شمای کلی آیندهی منطقه اینگونه به نظر میرسد که روزهای پرتنشتری در صورت انتخاب هریس پیش روی منطقه و ایران است. او هرگز نتوانست و نخواهد توانست که نتانیاهو را تحت قدرت سیاسی و نفوذ شخصیت خود، از اقدامات خصمانه و تنشزایش در منطقه منصرف کند. حتی مذاکرات اخیر بلینکن با سران کشورهای عرب منطقه هم نتوانست به کاهش درگیریها کمکی بکند و نتیجه این گفتوگوها، به صدور بیانیههایی در مسیر ادامه جنگ و شیوه حمایت از اسرائیل در این شیطنتهای غیرضرور منجر شد.
اگر نگاهی به روند مذاکرات هم بیاندازیم، چهار سال دولت بایدن نتیجه خاصی را برای دستیابی به یک توافق جامع یا حتی موقت با ایران به همراه نداشت که علت آن را باید درعدم هماهنگی و ضعف سیاسی شدید دولت بایدن در میان سیاستمداران دو حزب مستقر در سنا و کنگره جستوجو کرد. مناظرات دو کاندیدای ریاستجمهوری ۲۰۲۴ نشانگر یک نکته مهم بود که در تصمیم رأیدهندگان تأثیر بسزایی داشته است؛ تأکید بر پایان جنگ در مقابل تأکید بر حمایت از یکی از طرفین جنگ! شاید عجیب باشد، اما ترامپ که به نظر شخص تند و بیمنطقی میرسد، در تمام مناظرات بهصراحت در مورد پایان جنگها، لزوم دستیابی به صلح پایدار و مذاکره با کشورهای دارای تخاصم و اختلاف سخن گفته و هریس مدام به حمایت از اوکراین و اسرائیل در جنگهای جاری و قدرتنمایی کلامی برای چین، روسیه و ایران پرداخته است.
ترامپ ادعا کرده که رابطهاش با پوتین و احترام از سوی رئیسجمهور اوکراین ولادیمیر زلنسکی بهقدری تأثیرگذار است که میتواند در عرض ۲۴ ساعت به جنگ پایان دهد. او از جزئیات استراتژی خود خودداری میکند، اما اظهارات اخیرش که بهطورکلی تحریمهای روسیه را نقد میکند، نشان میدهد ممکن است آنها را بهعنوان انگیزهای برای کمک به حل مناقشه لغو کند.
در طول مناظرات، ترامپ دو بار از پاسخ مستقیم به اینکه آیا میخواهد اوکراین در جنگ پیروز شود، خودداری کرد، درحالیکه هریس از حمایت غرب از کییف تمجید کرد و خواستار ادامه آن شد؛ سیاستی که دقیقاً دنبالهرو تفکرات بایدن در خصوص جنگ روسیه و اوکراین بود. همپیمان ترامپ، سناتور جیدی ونس، پیشنهاداتی را مطرح کرده که میتواند بیانگر تفکر ترامپ باشد.
او گفته اوکراین باید مناطق اشغالشده توسط روسیه را غیرنظامی کند و به توافق بیطرفی دائمی با روسیه دست یابد. این شرایط برای کییف غیرقابلقبول خواهد بود، اما ترامپ به نظرات اوکراین اهمیت زیادی نداده و گفته زلنسکی هرگز نباید اجازه میداد که آن جنگ شروع شود و مقصر اول و آخر آن شخص زلنسکی است. با این توصیف به نظر میرسد پوتین و شیجینپینگ، تمایل بیشتری به انتخاب ترامپ و تعامل با او دارند تا هریس. حتی اروپا هم که خاطره خوبی از دوران راستی جمهوری ترامپ نداشت، بهواسطه حمایت او و ارائه برنامه برای پایان دادن جنگ ابراز علاقه بیشتری به حضور او در شرایط سخت و شکننده جهان میکند.
به نظر ترامپ با کسب تجربه از دور قبل ریاستجمهوری خود، این بار نه با شعار شدت عمل و قلعوقمع، بلکه با شعار مذاکره و گفتوگو و صلح و خاتمه جنگ به میدان آمده؛ این است که ورژن ۲۰۲۴ ترامپ را برای آمریکاییها محبوبتر میکند. برخلاف دیدگاه بسیاری از تحلیلگران سیاسی و بینالملل داخل ایران که با برخی مواضع احزاب سیاسی همسو است، به نظر میرسد زمینهی حصول توافق بهتر، پایدارتر و جامعی برای منطقه، بهویژه ایران در آمریکای ترامپ وجود خواهد داشت.
نتانیاهو خوب میداند که در صورتی حمایت ترامپ را خواهد داشت که تابع نظرات و اعمالکنندهی آنها باشد، پس تحت هر شرایطی به پیشنویس مذاکرات جدید برای دستیابی به آتشبس و صلح در منطقه تن خواهد داد؛ کاری که هریس نه توان آن را دارد، نه قدرت تأثیرگذاری و نه حمایت داخلی لازم برای اجرای هر طرح جدیدی.
نگرشی که در جهان در حال تغییر و شکلگیری است، نگرشی براساس گفتهها و شعارهای جمهوریخواهان حامی ترامپ است که از منطق بیشتری برای جهان پیشرو برخوردار است و تصویر روشنتری را پیش روی صلحطلبان و آسیبدیدگان جنگهای اخیر میگذارد. ضامن این ادعا، سخنان او دربارهی بهبود شرایط تجاری و اقتصادی جهان در صورت برقراری صلح پایدار و حفظ امنیت منطقه خاورمیانه است که به فرصتهای جدید تجاری منجر خواهد شد.
با این وصف بهرغم اینکه سیاستهای کلی ایالاتمتحده، همواره علیه کشورهای آزادیخواه و استقلالطلب بوده، اما شاید تجربه ناخوشایند دوران ریاستجمهوری قبل او، کمک کند تا سیاست تعامل سازنده را در راستای احترام متقابل با کشورهای جهان در پیش گیرد.
هم میهن