بازدید:۲۰۲
صد آنلاین | اوایل مهرماه امسال مرد جوانی در تهران وحشتزده به اداره پلیس رفت و از سه مرد به اتهام آدمربایی و اخاذی ۳۰ میلیارد تومانی شکایت کرد.
به گزارش
صد آنلاین، دو برادر که کارآگاه خصوصی قلابی را برای آدمربایی و اخاذی ۳۰ میلیارد تومانی از مرد جوان استخدام کردهبودند، در بازجوییها مدعی شدند برای پس گرفتن طلبشان دست به ارتکاب جرم زدهاند.
اوایل مهرماه امسال مرد جوانی در تهران وحشتزده به اداره پلیس رفت و از سه مرد به اتهام آدمربایی و اخاذی ۳۰ میلیارد تومانی شکایت کرد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «کارم آزاد است و علاوه بر خرید و فروش زمین و خانه، خودروهای خارجی هم خرید و فروش میکنم. ساعت ۱۱ صبح از خانهام در یکی از خیابانهای غربی تهران بیرون آمدم تا به محل کارم بروم. چند خیابانی از محل زندگیام دور شدهبودم که خودروی پژویی با سهسرنشین راه خودروی مرا سد کردند. سرنشینان خودروی پژو مرا به زور داخل خودرویشان کشاندند و هر چقدر تلاش کردم، موفق به فرار از دام آنها نشدم. دو نفر از آنها در صندلی عقب در دو طرف من نشستند و سرم را زیر صندلی بردند و راننده هم به سرعت به راه افتاد. آنها مرا از تهران خارج کردند و با تهدید پنج فقره چک به مبلغ ۳۰ میلیارد تومان از من گرفتند. صدای دو نفر از آنها آشنا به نظر میرسید و وقتی هم مخفیانه چهرهشان را دیدم، متوجه شدم آدمربایان دو برادر به نامهای فریبرز و فرشاد هستند که پنج سال قبل با من مراوده مالی و کاری داشتند. آنها تهدید کردند اگر به پلیس خبر بدهم، بار دیگر مرا میربایند و جانم را میگیرند و در نهایت ساعت ۵ عصر پس از شش ساعت گروگانگیری مرا در جاده خلوتی اطراف ماهدشت کرج رها کردند. به سختی خودم را به جاده اصلی رساندم و با خودروهای عبوری به تهران برگشتم و بلافاصله به کلانتری آمدم تا از سه مرد گروگانگیر شکایت کنم.»
کارآگاه خصوصی قلابی
با شکایت مرد جوان، پرونده به دستور بازپرس جنایی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
مأموران پلیس در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل حادثه را بازبینی کردند و دریافتند شکایت مرد جوان درست است و دو برادر با همدستی مرد ناشناسی وی را ربوده و چند ساعت بعد هم شاکی را رها کردهاند.
سپس مأموران به محل زندگی دو برادر رفتند، اما متوجه شدند آنها پس از حادثه محل زندگیشان را تغییر دادهاند. مأموران در ادامه تحقیقات همدست آنها را به نام بهروز شناسایی و دستگیر کردند.
متهم در بازجوییها به جرم خود با همدستی دو برادر اعتراف کرد. وی در ادعایی گفت: «من از دوران کودکی علاقه زیادی به کارهای پلیسی داشتم، اما موفق به استخدام در پلیس نشدم. مدتی قبل در فضای مجازی آگهی دادم و خودم را کارآگاه خصوصی معرفی کردم. برای خودم رزومه کاری گذاشتم. چند روز قبل از حادثه دو برادر با من تماس گرفتند و گفتند از مردی طلب دارند و شکایت هم کردهاند، اما بدهکارشان خیلی حرفهای است و نمیتوانند آدرس محل زندگی او را پیدا کنند. تنها چیزی که دو برادر از شاکی داشتند آدرس صفحه اینستاگرام او بود که در اختیار من قرار دادند. من برای پیدا کردن مرد جوان دستمزد ۳۰۰ میلیون تومانی پیشنهاد دادم و آنها هم قبول کردند. از روی عکسهایی که در اینستاگرامش گذاشتهبود، موفق شدم محل کارش را پیدا کنم و چند روزی او را زیر نظر گرفتم و در نهایت هم آدرس محل زندگیاش را پیدا کردم و بعد هم به دو برادر خبر دادم. روز حادثه همراه آنها بودم، اما خبر نداشتم قصد آدمربایی دارند و ناخواسته همدست دو برادر شدم. آنها پس از حادثه، تلفنهای همراهشان را خاموش کردند و دستمزد مرا هم ندادند.»
بازداشت
با اعتراف متهم، مأموران پلیس تحقیقات خود را ادامه دادند و دو برادر را در مخفیگاهشان دستگیر کردند. متهمان ابتدا منکر جرم خود شدند، اما وقتی فهمیدند همدستشان کارآگاه قلابی به آدمربایی اعتراف کردهاست با اظهار پشیمانی به جرم خود اقرار کردند. دو برادر مدعی شدند قصد آدم ربایی نداشتهاند و فقط میخواستند طلبشان را وصول کنند. متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند.
۵ سال قبل
فرهاد در بازجوییها ادعا میکند اختلاف او و برادرش با شاکی به پنج سال قبل بر میگردد و آنها چند سالی است در جستوجوی شاکی بودند تا طلبشان را وصول کنند، اما راه را اشتباهی رفتند و گرفتار شدند.
فرهاد چه اختلافی با شاکی داشتید؟
اختلاف ما مالی بود و به پنج سال قبل بر میگردد.
چقدر بود که میخواستید اخاذی ۳۰میلیارد تومانی کنید؟
ما قصد اخاذی نداشتیم و ۳۰ میلیارد تومان هم طلبمان بود؛ یعنی بدهی او از پنج سال قبل الان از ۳۰ میلیارد تومان هم بیشتر است.
چرا اختلاف مالی پیدا کردید؟
شاکی در کار خرید و فروش زمین و خانه بود. پنج سال قبل ما با هم رفاقت زیادی داشتیم و او از ما خواست در خرید ملکی با او شریک شویم. به ما گفت سود خوبی دارد و ما هم تعدادی سکه تمام بهار آزادی را به او دادیم که الان بیش از ۳۰ میلیارد تومان ارزش دارد تا معامله کند، اما بعد ناگهان ناپدید شد. مدتی دنبال او گشتیم و فهمیدیم او به یکی از کشورهای همسایه فرار کرده و خوشگذرانی میکند و در این مدت دست ما به او نرسید.
یعنی شما زمین را ندیده بودید، معامله کردید؟
زمین در اطراف کرج بود و ما سند آن را هم دیدیم و معامله کردیم و به همین دلیل هم سکهها را به او دادیم، اما وقتی به سراغ زمین رفتیم، فهمیدیم او زمین را از طرف ما به فرد دیگری فروختهاست. چون به او وکالت داده بودیم که بفروشد و در سودش شریک شویم، اما ناگهان ناپدید شد و فهمیدیم سر ما کلاه گذاشته است.
چطوری محل زندگیاش را پس از پنج سال پیدا کردید؟
او تلفنهای ما را بلاک کردهبود تا اینکه از طریق شماره موبایل دیگری به اینستاگرامش دسترسی پیدا کردیم. در این پنج سال تمام پستها و عکسهایی که میگذاشت، با دقت زیر نظر داشتیم و فهمیدیم خارج از ایران است تا اینکه مدتی قبل از طریق یکی از پستهایش متوجه شدیم به ایران برگشتهاست. چون برای خانوادهاش نوشتهبود که دلتنگ آنها شده و به زودی برای زندگی به تهران میآید. پس از این تصمیم گرفتیم کارآگاه خصوصی استخدام کنیم تا محل زندگیاش را پیدا کند.
مگر کارآگاه خصوصی داریم؟
در فضای مجازی با آگهی کارآگاه خصوصی روبهرو شدیم و با شمارهای که دادهبود، تماس گرفتیم. الان متوجه شدیم که کارآگاه خصوصی قلابی بوده. البته او کارش را بلد بود و خیلی زود ما را به شاکی رساند.
چکهای ۳۰ میلیاردی را چکار کردید؟
فردای آن روز چکها را به بانک بردیم، اما حسابش خالی بود. خیلی تعجب کردیم که حساب شاکی خالی است، چون او وضع مالی خوبی داشت، اما بعد فهمیدیم او در ایران از ما کلاهبرداری کرده و به خارج گریختهبود و فرد کلاهبردار دیگری هم در خارج از او کلاهبرداری کردهاست و به همین دلیل هم به ایران برگشتهبود.
جوان آنلاین