به گزارش صد آنلاین،در یک پرونده جنایی که در دل آن رازهای هولناک و توطئههای شوم نهفته است، ازدواج مجدد زنی به نام میترا، حقیقت مرگ شوهر اولش، سامان، را آشکار کرد. همه به تصور این بودند که سامان به دلیل سکته قلبی جان باخته است، اما شک خانواده او و تحقیقات پلیس نشان داد که داستان پیچیدهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. در این گزارش به بررسی جزئیات این جنایت و ابعاد آن خواهیم پرداخت.
چند روز پیش، پدر سامان به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران مراجعه و از عروسش به اتهام قتل شکایت کرد. او گفت که در سال ۱۴۰۰، پسرش به دلیل حمله قلبی به بیمارستان منتقل و پس از چند روز درگذشته است. خانواده سامان که به دلایل نامعلومی به مرگ او مشکوک شده بودند، با مشاهده رفتارهای مشکوک عروسشان، شکایت خود را مطرح کردند. میترا، همسر سامان، با وجود داشتن دو فرزند خردسال، به طور مشکوکی با فردی به نام شاهین ارتباط برقرار کرده بود.
در تحقیقات اولیه، مشخص شد که سامان قبل از مرگش با میترا درگیریهایی داشته و این اختلافات میتواند دلیل بروز خشونتهای مهلک باشد. به همین دلیل، تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران به بررسی ابعاد این پرونده پرداختند.
به مرور زمان، با افزایش شواهد، فرضیه وقوع جنایت قویتر شد و دستگیری میترا و شاهین در دستور کار قرار گرفت. میترا در حالی که همچنان ادعای بیگناهی میکرد، به سرعت در دسترس پلیس قرار گرفت و تحت بازجویی قرار گرفت. در این میان، شاهین، همسر جدید میترا، اعتراف کرد که آنها با هم نقشهای برای قتل سامان کشیده بودند.
شاهین توضیح داد که میترا ابتدا ادعا کرده بود که مجرد است، اما به مرور زمان حقایق را برایش فاش کرد. او گفت: «میترا شوهرش را مانع ازدواج ما میدانست و برای حل این مشکل، پیشنهاد قتل شوهرش را داد. او داروهای شیمیایی تهیه کرده و در غذای سامان میریخت تا مرگ او را به سکته قلبی نسبت دهد.»
شاهین در ادامه صحبتهایش گفت که بعد از مرگ سامان، او و میترا با هم ازدواج کردند، اما هر دو به شدت عذاب وجدان داشتند. با وجود اعترافات شاهین، میترا همچنان مدعی بیگناهی بود و به شدت نسبت به اظهارات همسر جدیدش اعتراض کرد.
پلیس همچنین دو فرد را که داروهای شیمیایی را به میترا فروخته بودند شناسایی و دستگیر کرد. یکی از این فروشندگان گفت: «میترا به ما گفت که دانشجوی شیمی است و برای انجام آزمایشات نیاز به داروهای شیمیایی دارد. ما تصور نمیکردیم که او نیت بدی دارد و به همین دلیل داروها را به او فروختیم.»
این پرونده نشاندهنده ابعاد پیچیده انسانی و اجتماعی است که در بطن آن، عشق، خیانت و جنایت قرار دارد. آیا فشارهای اجتماعی و خانوادگی میتواند به جایی برسد که انسانها دست به چنین اعمال هولناکی بزنند؟ این سوالی است که مسئولان و جامعه باید به آن پاسخ دهند و برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی، راهکارهای مناسب و مؤثری بیاندیشند.
این پرونده به وضوح نشاندهنده نیاز به بررسی عمیقتر روابط خانوادگی و اجتماعی است. همچنین، اهمیت آگاهی از عواقب رفتارهای انسانی و روابط درون خانوادگی را نمیتوان نادیده گرفت. در نهایت، این جنایت و دلایل آن یادآوری میکند که در زندگی هر یک از ما، چه فشارها و چه مسائلی میتواند به شکلهای غیرقابل پیشبینی به بروز حوادثی ناگوار منجر شود.