به گزارش صد آنلاین، او در این ویدئو اظهار کرد: شب که من و خواهر و برادرهایم خواب بودیم، متوجه شدم پدرم دارد لباسم را از تنم خارج میکند. میخواستم در برابر او مقاومت کنم اما دهانم را محکم بست و به گونهای به من تجاوز کرد که خواهر و برادرانم از صدای جیغ و فریادم بیدار شدند.
این زن به بیان ادامه سرگذشت دردناک خود پرداخت و عنوان کرد: پدرم به آنها که کمی از من کوچکتر هستند، گفت چیزی نیست و خواهرتان در خواب ترسیده است؛ روز بعد خواهر و برادرانم را به بهانه بازی کردن از خانه بیرون کرد و به من میگفت که این اتفاق را برای کسی تعریف نکنم، او میگفت که زن ندارد و مدت زمان زیادی در این باره با من صحبت کرد و میگفت هیچکس جز من و تو مطلع نمیشود، چراکه ما در خانه تنها هستیم.
او در بخش دیگری از روایت خود گفت: هوا که گرم میشد من را به آشپزخانه میبرد، حتی بچهها هم در خانه بودند و شب هنگام آنجا به من تجاوز میکرد؛ تا احساس کردم باردار شدهام و از او خواستم من را به بیمارستان ببرد و گفتم مردم چه فکری در این باره میکنند.
این زن افغان ادامه داد: پدرم میگفت اشکالی ندارد، در این بیابان هیچکس با خبر نمیشود، اگر کسی هم از اقوام پرسید میگویم در سفر بودیم که به او تجاوز کردهاند و این کار را ادامه داد و من هم مادری نداشتم که جویای حالم باشد.
او با اشاره به اینکه این روند طی یکسال و نیم بعد هم ادامه داشت، اظهار کرد: سعی میکردم با قرص جلوی بارداری را بگیرم اما باز هم باردار شدم؛ موضوع را به پدرم گفتم و او گفت چه کار کنم هر روز در این بیابان حامله میشوی، دیگر چگونه به مردم دروغ بگویم؟ گفتم من چه کار کنم؟ در این بیابان کسی را نمیبینم ولی وقتی در زمین کشاورزی مشغول کار بودم زن صاحب کار به زمین کشاورزی میآمد.
این زن در ادامه عنوان کرد: زن صاحب کار میگفت من شنیدهام یک پسر بدون اینکه با تو ازدواج کند تو را باردار کرده و به افغانستان فرار کرده است؛ او که میرفت پیش خود میگفتم کاش کار همان پسر بود، نمیداند پدرم من را باردار کرده و با من ازدواج هم نمیکند! با این حال بچه دوم را ۹ ماهه باردار بودم که پدرم به این بهانه که بیمار شدهام و شکمم ورم کرده از کار خود در مشهد استعفا داد و با هم به تربت جام رفتیم.
رکنا