آخرین اخبار
۰۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۸
بازدید:۲۴۶۴
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی می نویسد: رقابت سیاسی و ستیز نظامی دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی بر سر کنترل و حکمرانی اقلیم کردستان، به‌ویژه با مرگ جلال طالبانی (مام جلال)، رهبر حزب اتحادیه میهنی و رئیس جمهوری اسبق عراق که سبب تمرکز قدرت در حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی (کاک مسعود) شد، شدت گرفت و به تقسیم سیاسی، اجتماعی و نظامی اقلیم کردستان منجر شد.
کد خبر : ۱۱۵۱۵۶

حکمرانی در آسیای جنوب غربی همچنان دارای برخی مؤلفه‌های عصر باستان و پیشا دولت ملت است. الگویی بر اساس آن برخی خاندان‌ها و خانواده‌های قدرتمند هنوز به عنوان حاکم ایفای نقش می کنند و دارای مشروعیت اعمال انحصاری یا مشترک قدرت و زور هستند! این الگوی حکمرانی خاندانی در کشورهایی مانند عراق، سوریه، آذربایجان، افغانستان، و همه کشورهای عرب جنوب خلیج فارس قابل مشاهده است. الگویی که چندان موفق نبوده و خود عامل پیدایش اعتراض و جنگ‌های بهار عربی نیز شده است.

هر چند این الگوی حکمرانی همچنان در کشورهای عربی برقرار و دارای رویه‌ای از استبداد است، اما نظام فدرالی عراق و شکلگیری اقلیم کرستان عراق را می‌توان نمونه بسیار خاص الگوی حکمرانی خاندانی در منطقه قلمداد کرد.

 


نظام سیاسی و اداری اقلیم کردستان عراق که نماد یک دولت خودمختار را برای کردهای سراسر جهان به‌خصوص کردهای ساکن در ایران، ترکیه، سوریه و عراق برسازی کرده بود، خیلی زود به یک چالش و بحران سیاسی و اجتماعی برای اکراد تبدیل شد. نظام دو حزبی اقلیم کردستان که بر حضور و اقتدار دو حزب قدیمی این منطقه یعنی اتحاد میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان استوار شده، همواره با چالش و بحران سلطه این دو حزب و رقابت‌های نرم و ستیز سخت برای کنترل اقلیم کردستان همراه بوده است.

رقابت سیاسی دو حزب اصلی اقلیم کردستان عراق که گاهی به ستیز نظامی نیز کشیده شده، سبب ظهور و موفقیت احزاب جدید مانند جنبش گوران (حزب تغییر) در اقلیم کردستان و گرایش شهروندان اقلیم به این احزاب نوین شده است. 

رقابت سیاسی و ستیز نظامی دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی بر سر کنترل و حکمرانی اقلیم کردستان، به‌ویژه با مرگ جلال طالبانی (مام جلال)، رهبر حزب اتحادیه میهنی و رئیس جمهوری اسبق عراق که سبب تمرکز قدرت در حزب دموکرات به رهبری مسعود بارزانی (کاک مسعود) شد، شدت گرفت و به تقسیم سیاسی، اجتماعی و نظامی اقلیم کردستان منجر شد.

 

 

تقسیم اقلیم کردستان به دو مرکز قدرت واگرا و دشمن یعنی اربیل به عنوان حکمرانی قانونی اقلیم و جایگاه حزب دموکرات در مقابل سلیمانیه به عنوان منطقه نفوذ و حکمرانی اتحادیه میهنی کردستان، آرمان کردستان بزرگ یا کشور کردستان را بسیار کم‌رنگ و غیرممکن ساخته است. این وضعیت اقلیم کردستان و ستیز روزافزون دو خاندان را می‌توان مصداق این سخن حضرت سعدی شیرازی دانست که در گلستان می‌فرمایند: "ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند". 

شکست آرمان کردستان بزرگ و خودمختاری کردستان در الگوی ناسازگاری دو پادشاه یا دو خاندان قدرتمند اقلیم کردستان عراق در محورهای زیر قابل بررسی است:

یکم – تقسیم قدرت و اقتصاد: اختلاف عمیق میان میان دو حزب اصلی اقلیم کردستان که شکاف بزرگ در حکمرانی و سیاستگذاری عمومی این منطقه را سبب شده، بسیاری از مؤلفه‌های دولت خودمختار این منطقه را از بین برده است. اختلاف‌های بزرگ میان اتحاد میهنی و حزب دموکرات که بیشتر بر سلطه سیاسی و اقتصادی اقلیم کردستان تمرکز دارد مانند:

- کنترل مراکز قدرت مانند مجلس اقلیم، دولت اقلیم و وزارتخانه‌های مهم.

- کنترل و تقسیم درآمدهای داخلی اقلیم و درآمدهای ملی دریافتی از بغداد و دلارهای نفتی اقلیم.

- سهم خواهی و ستیز برای دریافت سهم بیشتر از کمک‌های خارجی به‌خصوص کمک مالی ایالات متحده امریکا.

- دوگانگی سیاستگذاری خارجی اقلیم و تمایل خاص هر یک از دو حزب به یکی از همسایگان بزرگ عراق.

- اختلاف در چگونگی رفتار یا برخورد با سایر احزاب و گروه‌های کرد غیر عراقی پناهنده به اقلیم کردستان عراق مانند: احزاب کرد ایرانی، ترکی و سوری. 

- اختلاف و رقابت شدید در مدیریت استان‌ها و مناطق حوزه جغرافیایی و سیاسی اقلیم کردستان به‌ویژه کنترل نظام اداری و سیاسی استان کرکوک که در نهایت به اتحادیه میهنی کردستان واگذار شد.

- اتهام همکاری فراگیر حزب دموکرات کردستان با دولت و ارتش ترکیه برای تهاجم روزافزون و حضور نظامی ارتش ترکیه در خاک اقلیم کردستان.

و ...

انتقادات روزافزون از روند حکمرانی و سیاستگذاری در اقلیم کردستان عراق به‌ویژه انتقاد فراگیر از خاندان بارزانی که ریاست اقلیم (نچیروان بارزانی) و نخست وزیر اقلیم (مسرور بارزانی) را در اختیار دارند، سبب شده است تا اقلیم کردستان در گرداب مشکلات داخلی و خارجی فرو رفته و حتی قادر به تأمین حقوق کارکنان دولت خود نیز نباشد. از سوی دیگر جنگ قدرت در منطقه نفوذ خاندان طالبانی یعنی سلیمانیه میان خاندان جلال طالبانی با بزرگان و اعضای بلندپایه پیشین حزب اتحاد میهنی نیز نابسامانی بیشتر در سلیمانیه و افزایش تقابل میان اربیل و سلیمانیه را سبب شده است. 

دو حزب اصلی یا همان دو خاندان بارزانی و طالبانی، رقابت و جنگی آشکار بر کسب قدرت و اقتصاد در اقلیم کردستان دارند و دو دولت بسیار رقیب را در سلیمانیه برای خاندان طالبانی و در اربیل برای خاندان بارزانی شکل داده‌اند که به مثابه دولت در دولت در دولت (دولت سلیمانیه در دولت اقلیم کردستان در دولت عراق) است!  

دوم – سرگردانی در ملت‌سازی و دولت‌سازی: یکی از مؤلفه‌های شکل گیری اقلیم کردستان عراق، آرمان تشکیل کردستان بزرگ و کشور کردستان در پهنه وسیعی از جغرافیای غرب آسیا با جداسازی بخش‌هایی از چهار کشور ایران، ترکیه، سوریه و عراق بوده است.
اقلیم کردستان عراق و نظام دو خاندانی حاکم بر آن، در شکلگیری یک نظام "دولت ملت" شکست خورده است. گذار اقلیم کردستان از حکمرانی دو خاندان به حکمرانی دولت مدرن که تاکنون تحقق نیافته است را می‌توان پیامد ناتوانی دو حزب اصلی اقلیم در فرآیند ملت سازی جست‌وجو کرد. فرآیند ملت سازی که نه‌تنها آرمان ملت بزرگ و یکپارچه کُرد را برآوره نساخته است، بلکه از انسجام و هویت‌یابی در اقلیم کردستان عراق نیز عاجز نشان داده‌اند.

بزرگان اقلیم کردستان عراق که همان دو خاندان بارزانی و طالبانی هستند، تاکنون موفق به ملت سازی منطقه‌ای و بلکه در خود اقلیم کردستان عراق نیز نشده‌اند. عدم تمرکز قدرت در ساختاری قانونی و مدنی سبب شده است تا دو خاندان به تقسیم قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خارجی و ... میان خود اقدام و امکان ملت‌سازی و برسازی دولت ملت را تضعیف یا نابود کنند.

شیخ اجل سعدی شیرازی چه زیبا بازی قدرت و بازار سیاست را بیان می‌فرمایند که "ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند." این اندرز حکیمانه یا مؤلفه قدرت در بسیاری رویدادها و روندهای سیاستگذاری حکمرانی در سراسر جهان قابل مشاهده است. حکمرانی در اقلیم کردستان عراق را می‌توان مصداقی از این پند بسیار زیبای حضرت سعدی برشمرد.

حکمرانی و سیاستگذاری دوگانه بر بنیان دو خاندان بارزانی و طالبانی با پوشش دو حزب دموکرات و اتحادیه میهنی که همواره در رقابت و گاه ستیز سخت و جنگ با یکدیگر هستند، نشان می‌دهد که این دو خاندان در یک اقلیم نگنجند!

این دو خاندان قدرتمند در قامت احزاب خویش، از تحقق آرمان کردستان بزرگ ناتوان بوده و قادر به کردستانی ساختن سطح اجتماعی، سیاسی و بین‌الملل شهروندان خود و سایر اکراد منطقه نبوده‌اند. دولت مرکزی اقلیم در حالت نابسامانی و ناسازگاری کارگزاران و ساختارها قرار گرفته و یکپارچگی ارضی در این منطقه مشاهده نمی‌شود.

اقلیم کردستان عراق یا دولت خودمختار کردستان را می‌توان الگوی دانست که کارآمدی و مطلوبیت لازم برای حکمرانی مطلوب، تحقق نیات و اهداف شهروندان کُرد منطقه را نداشته است. بخشی از این ناکارآمدی و ناسازی حکمرانی به ادامه رقابت و نبرد دو خاندان بارزانی و طالبانی در اقلیم بازمی‌گردد که نشان داده است دو پادشاه یا بهتر بگوییم دو خاندان قدرت در یک اقلیم نمی‌گنجند. 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها