به گزارش صد آنلاین، پسری جوان که مدعی است برادر دختر مورد علاقهاش را به خاطر عشق کشته است سرانجام رضایت گرفت و بهزودی از زندان آزاد میشود.
متهم پیشتر ادعا کرده بود شرطی که برای ازدواج با دختر مورد علاقهاش گذاشته بودند قتل برادر او بود اما بعد گفت عشق باعث شد چنین کاری بکند.
سه سال قبل خبر گم شدن جوانی به نام شهرام به ماموران پلیس داده شد. مادر شهرام گفت: شهرام ۲۰ساله چندی قبل با پایان دوره محکومیتش به اتهام حمل موادمخدر، از زندان آزاد شد. حدود یک هفته از آزادی او گذشته بود که ناگهان ناپدید شد.
ماموران که احتمال می دادند شهرام دوباره دستگیر و زندانی شده باشد، از زندانها استعلام گرفتند و متوجه شدند او در این مدت بازداشت نشده است.
با گذشت حدود 6 ماه از ناپدیدشدن پسر جوان، ماموران متوجه شدند او آخرینبار همراه پسری به نام میلاد بود. آنها با کشف این سرنخ، میلاد را دستگیر کردند. میلاد در تحقیقات مدعی شد از سرنوشت شهرام اطلاعی ندارد. او گفت خواستگار خواهر شهرام بود و خانوادهاش هم در جریان این موضوع بودند. تناقضگوییهای میلاد باعث شد ماموران به تحقیقات ادامه دهند.
پسر جوان سرانجام به قتل اعتراف کرد و گفت: با دستور مادر شهرام مرتکب این قتل شدم.
مادر مقتول هم دستگیر شد اما این ادعا را رد کرد. در ادامه مشخص شد بقایای جسد مقتول در یک کانال آب در حوالی فرودگاه امام خمینی پیدا شده است. با تکمیل تحقیقات در دادسرا، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پس از اولین جلسه رسیدگی به این پرونده، میلاد دیروز دوباره در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی رضایی از خود دفاع کرد. در این جلسه اولیای دم دوباره برای او قصاص خواستند.
قاضی شعبه 10 سپس با تفهیم اتهام به میلاد از او خواست از خود دفاع کند که پسر جوان گفت: سه سال قبل با خواهر شهرام به نام شیما دوست شدم و قصد داشتم با او ازدواج کنم. برای رسیدن به شیما حاضر بودم هرکاری انجام دهم. شهرام مخالف این ازدواج بود و هر کاری میکرد تا شیما با مرد دیگری ازدواج کند. حتی یکی از دوستانش را به شیما معرفی کرده و گفته بود اگر با آن پسر ازدواج کند، داماد شب عروسی یک پژو۲۰۶ صفر به او هدیه میدهد. شیما عاشق من بود و نمیخواست با مرد دیگری ازدواج کند. وقتی شهرام آخرین بار از زندان بیرون آمد همه مشکلات ما شروع شد. مادر او برای اینکه اجازه دهد من با دخترش ازدواج کنم هربار شرطی برای ازمیانبرداشتن پسرش مطرح میکرد. ابتدا گفت شیشه در ماشین شهرام بگذار و کاری کن دوباره به زندان برود. من هم ۲۰ گرم شیشه در ماشینش گذاشتم و با پلیس تماس گرفتم اما قبل از رسیدن ماموران او محل را ترک کرد.
میلاد ادامه داد: مادر شهرام اینبار خواست پسرش را دو هفته در جایی نگه دارم تا بتواند از همسرش طلاق بگیرد. اینبار او را دستبهسر کردم اما ولکن من نبود. سومین بار خواست یکی از دوستانم را بیاورم تا با شهرام دعوا کند و از او کتک بخورد تا با شکایت دوستم شهرام به زندان برود. موضوع را با دوستم کیان در میان گذاشتم اما او قبول نکرد. در نهایت این زن، قتل پسرش را شرط ازدواج با دخترش گذاشت. روز قتل شهرام و مادرش در ماشین بودند که من و دوستم سوار شدیم. با چاقو ضربهای به شکم شهرام زدم اما پشیمان شدم و خواستم او را به بیمارستان ببرم. مادر شیما مخالفت کرد و گفت با این کار دخترش را باید فراموش کنم. پسر جوان را در صندوقعقب ماشین گذاشتم و به سمت کانالی رفتم. آن زن چشمان پسرش را بست و او را داخل کانال انداختم. در آنجا به شهرام گفتم من نمیخواستم تو را بکشم و این دستور مادرت بود. با هم گریه کردیم و من آنجا را ترک کردم. آن موقع شهرام زنده بود.
هرچند متهم مدعی بود کاری نکرده است اما ضربات چاقوی برجای مانده روی بدن مقتول نشان میداد او به دست میلاد کشته شده است. به این ترتیب میلاد به قصاص محکوم اما مادر مقتول از اتهامی که میلاد به او زده بود تبرئه و مشخص شد میلاد درباره مادر مقتول دروغ گفته است و با این کار سعی داشته پدر مقتول را فریب بدهد.
سه سال بعد از حادثه سرانجام میلاد موفق شد رضایت اولیای دم را جلب و از قصاص نجات پیدا کند.
متهم در محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم خطاب به قضات گفت: من در این سه سال به شدت سختی کشیدم هر شب طناب دار را بالای سرم احساس می کردم و به لحاظ روحی به شدت در فشار بودم. من فکر می کردم با اینکار می توانم با خواهر شهرام ازدواج کنم. من عاشق بودم ولی بلد نبودم چطوری عشقم را ثابت کنم و چنین کاری کردم. پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
بعد از پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیم گیری وارد شور شدند و متهم را به سه سال حبس محکوم کردند.
مهر