۲۶ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۰
30دقیقه نفسگیر برای نجات نیهان کوچولو از مرگ در اصفهان
بازدید:۵۰۴۱
صد آنلاین | زن درحــالی‌که کودک خردسالش را در آغوش دارد، خودش را به مقابل ساختمان اورژانس می‌رساند و درخواست کمک می‌کند.
کد خبر : ۱۱۲۶۱۸

 به گزارش صد آنلاین، زن درحــالی‌که کودک خردسالش را در آغوش دارد، خودش را به مقابل ساختمان اورژانس می‌رساند و درخواست کمک می‌کند. پرسنل اورژانس وقتی می‌بینند حال کودک وخیم است و نفس نمی‌کشد، در خیابان و مقابل ساختمان اورژانس عملیات نجات را آغاز می‌کنند و در میان ناباوری همه موفق می‌شوند کودک خردسال را به زندگی برگردانند.» این چکیده فیلمی است که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به‌دست می‌شود و توجه خیلی‌ها را جلب کرده است؛ اتفاقی که قهرمانان آن، 3 امدادگر اورژانس هستند. این حادثه حدود ساعت 13شنبه گذشته در اصفهان رخ داد.

 

 

آن روز زن جوانی سراسیمه خود را به مرکز اورژانس در ملک‌شهر اصفهان رساند و کمک خواست. 3نفر از پرسنل که در ستاد اورژانس اصفهان حضور داشتند بلافاصله خود را به کودک رساندند و وقتی متوجه شرایط وخیم او شدند، عملیات نجات را آغاز کردند. دختر یک‌ساله که نیهان نام داشت، یکی، دو دقیقه قبل‌تر قلبش از تپش ایستاده و صورتش کبود شده بود. علیرضا حاتمی از پرسنل ستادی اورژانس اصفهان می‌گوید: ساعت یک بعدازظهر بود و کارم در مرکز تمام‌شد. از ساختمان بیرون آمدم تا با سرویس به خانه برگردم، اما راننده سرویس در ترافیک مانده و هنوز نرسیده بود. منتظر او بودم که صدایی بلند شد و زن و مردی سراسیمه خود را به نزدیک ساختمان رساندند. زن جوان کودک بی‌جانی در آغوش داشت و برای نجاتش از ما کمک می‌خواست. من با عجله کودک را از مادر گرفتم و همکارانم را صدا زدم. کودک ایست کامل قلبی کرده بود و نفس نمی‌کشید و ما عملیات احیا را شروع کردیم، اما به‌نظر می‌رسید که او فوت شده است. حاتمی که قبلا پرستار بوده و در فوریت‌های اورژانس فعالیت داشته، می‌افزاید: کودک در تایم طلایی ایست قلبی قرار داشت. معمولا زمان طلایی برای برگشت ایست قلبی بین 4تا 5دقیقه است که اگر بیش از این زمان، قلب از ضربان افتاده باشد دیگر برگشت وجود ندارد. مادر کودک گریه و زیر لب دعا می‌کرد. واقعا لحظات نفسگیری بود. در همه مدتی که در حال ماساژ قلبی بودم از خدا می‌خواستم که به کودک زندگی دوباره بدهد؛ هر چند به‌نظر می‌رسید کودک فوت شده، اما امیدم را از دست ندادم و همچنان عملیات احیا را ادامه دادم. در لحظات سخت و پر از استرس برای نجات یک جان، پرسنل اورژانس با دقت و با تجربه‌ای که داشتند، به عملیات احیا ادامه دادند. دقایق در حال سپری شدن بود، اما کودک همچنان بدون حرکت با چشمان بسته خوابیده بود.

 

 

 

محمدعلی هاشمی، مسئول آموزش مرکز اورژانس اصفهان، یکی دیگر از افرادی است که در فیلمی که از عملیات نجات کودک منتشر شده، حضور دارد.  می‌گوید: آن روز داخل اداره بودم که متوجه شدم یکی از همکارانم با فریادهای بلند درخواست کمک می‌کند. بلافاصله به بیرون از ساختمان رفتم و دیدم که وی نزدیک پله‌های ساختمان اورژانس، کودکی را خوابانده و در حال انجام عملیات احیاست. وی می‌افزاید: از مادر کودک پرسیدم چه شده و او گفت که نمی‌داند. بدن کودک کبود شده بود و او نفس نمی‌کشید. کاملا مشخص بود که ایست قلبی کرده است؛ بنابراین عملیات احیای قلبی- ریوی را آغاز کردیم. کیف وسایل احیا را به سرعت آوردند و با استفاده از تزریق داروی کمک‌کننده احیا، تنفس مصنوعی و ماساژ همه تلاشمان را انجام دادیم تا کودک دوباره به دنیا بازگردد؛ اتفاقی که بعد از حدود نیم‌ساعت تلاش رخ داد و کودک در مقابل چشمان نگران و منتظر مادرش و بقیه افرادی که آنجا بودند، شروع به نفس کشیدن و گریه کرد. هاشمی می‌گوید: علت این حادثه را متوجه نشدیم، اما مسمومیت، مشکلات مغزی و تشنج می‌توانند باعث چنین اتفاقی شوند که در مراحل بعدی پزشکان با معاینات تخصصی متوجه علت آن خواهند شد.  

 

کودک یک‌ساله که به طرز معجزه‌آسایی به زندگی برگشته بود، بعد از 2روز از بیمارستان مرخص شد. چند روز بعد پدر و مادرش درحالی‌که شیرینی در دست داشتند برای تشکر به مرکز اورژانس رفتند. آن روز مادر کودک تعریف کرد: «روز حادثه در خانه بودم که ناگهان متوجه شدم دخترم نفس نمی‌کشد. صورتش کبود شده بود؛ بلافاصله او را بغل گرفتم و از خانه خارج شدم. در آن لحظات فکرم درست کار نمی‌کرد. از راننده تاکسی خواستم ما را به بیمارستان ببرد، اما او وقتی دید صورت دخترم کبود شده و نفس نمی‌کشد، گفت که تا رسیدن به بیمارستان ممکن است بچه‌ام از دست برود. بعد گفت که ما را به مرکز اورژانس ملک‌‌شهر که نزدیک است، می‌برد. شاید اگر او نبود، حالا کودکم زنده نبود.» اما در فیلمی که از عملیات نجات نیهان کوچولو منتشر شده، فرد سومی هم حضور دارد. پرستار تریاژ اورژانس به نام الهام شریف‌پور. او نیز می‌گوید: آن روز وقتی دیدم همکارانم با عجله به بیرون از ساختمان می‌دوند، من هم به سمت‌شان رفتم. در بیرون ساختمان کودکی بیهوش را دیدم که روی زمین خوابیده بود و نفس نمی‌کشید. بلافاصله ماساژ قلبی و تنفسی و گرفتن رگ آغاز شد. شرایط بحرانی بود و باید همه با دقت عملیات احیا را در همانجا روی زمین انجام می‌دادیم. با استفاده از دارو‌های احیا، عملیات را ادامه دادیم که بعد از مدتی کودک به زندگی برگشت و چشمانش را باز کرد. آن لحظه بهترین لحظه زندگی‌ام بود.  

 

ایرنا

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها