مراسم افتتاحیه المپیک با حواشی بسیار برگزار شد. نقاشی معروف شام آخر در آن به شکل تمسخرآمیزی بازسازی شد. حضرت عیسی (ع) با یک زن جایگزین شده بود و افرادی با چهرههای عجیب و غریب، از جمله ترنس ها (که یک کودک هم در میان آن ها بود!) به جای حواریون نشان داده می شدند. اثر «شام آخر» از داوینچی به آخرین وعده غذایی که حضرت عیسی مسیح (ع) قبل از مصلوب شدن، به باور مسیحیان، با ۱۲ حواری خود اشاره دارد. شام آخر یکی از ارکان اصلی مسیحیت به شمار می رود و افراد زیادی به این مراسم احترام قائل هستند. البته این ها همه حواشی برگزاری افتتاحیه المپیک پاریس نبود. از حضور ورزشکاران صهیونیست که بگذریم باید به تصویر عجیب دیگری که باعث برانگیخته شدن انتقادات فراوان شد اشاره کنیم و آن نیز حمل مشعل توسط اسنوپ داگ، رپر معروف آمریکایی بود که یکی از مبلغان مصرف مواد مخدر به شکل علنی به شمار می آید.
هدف این مقاله پیشنهاد این موضوع خواهد بود که با توجه به اصول اخلاقی جمهوری اسلامی ایران و با در نظر گرفتن منافع کشورمان مطلوب است که این اقدام در افتتاحیه المپیک، حتی اگر تنها از سوی نهادهای دینی باشد، مورد محکومیت قرار گیرد و از آن به عنوان وسیله ای برای کار در جهت نزدیکی بیش تر دو جامعه مسلمان و مسیحی و همچنین عرضه تصویری مناسب از اسلام و تشیع مورد استفاده قرار گیرد.
مسیحیت در جهان
اروپای غربی، جایی که مسیحیت پروتستان از آنجا نشات گرفت و کاتولیسیسم برای بیش تر تاریخ خود در آنجا مستقر بوده، به یکی از سکولارترین مناطق جهان تبدیل شده است. اگرچه اکثریت قریب به اتفاق بزرگسالان میگویند که غسل تعمید شدهاند، امروزه بسیاری از همین افراد اما خود را به عنوان یک فرد مسیحی توصیف نمیکنند. براساس نظرسنجی مرکز تحقیقات پیو درباره باورها و اعمال مذهبی در اروپای غربی در سال ۲۰۱۸ میلادی (که هر ده سال برگزار می شود)، برخی از افراد گفته اند که به تدریج و به دلایل مختلف از دین دور شدهاند. برخی دیگر اظهار داشته اند که اصلا به آموزههای دینی معتقد نیستند و بعضی هم گفته اند که به دلیل رسواییها یا مواضع کلیسا در مورد مسائل اجتماعی احساس نوعی بیگانگی و دوری از کلیسا می کنند.
با این وجود و حتی اگر افراد به ندرت به کلیسا بروند، باز هم اکثر بزرگسالان در نظرسنجی پیو هنوز خود را مسیحی میدانند. در واقع، این نظرسنجی نشان میدهد که مسیحیان غیرعملی که خود را مسیحی می نامند، اما بیش تر از چند بار در سال در مراسم کلیسا شرکت نمی کنند (حضور در کلیسا برای مسیحیان واجب است) بزرگ ترین بخش جمعیتی در سراسر منطقه غرب اروپا را تشکیل میدهند. در همه کشورهای این منطقه به جز ایتالیا، تعداد این افراد بیش تر از مسیحیانی است که به کلیسا میروند (کسانی که حداقل ماهی یک بار در مراسم مذهبی شرکت میکنند).
اگرچه مسیحیت شاید چندان مثل گذشته به چشم نیاید، اما نباید فراموش کرد که تاریخ، فلسفه، هنر، تفکر، فرهنگ، سیاست،…غرب بسیار تحت تاثیر مسیحیت بوده است. از تعطیلی شنبه ها و کریسمس که بگذریم، ردپای مسیحیت را می توان حتی در آثار نیچه که ضد مسیحی بود هم پیدا کرد. حتی در اعلامیه حقوق بشر و شهروند انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی نیز که به نوعی تغییر جهت فکری از مسیحیت به سکولاریزم بود باز می توان ردپای مسیحیت را بسیار مشاهده کرد
در زندگی عادی امروزی غربی ها هم می توان تاثیر مسیحیت را به خوبی مشاهده کرد. از برگزاری جشن ها و مهمانی ها در کلیساها تا محافظت و نگهداری از این بناها به عنوان آثار هنری و تاریخی و برگزاری عروسی های دینی و غسل تعمید برای نوزادان حتی اگر که هیچ کدام از این افراد اعتقادی به این مراسم نداشته باشند و تنها بخاطر حس و حال خوب و نوستالژیک آن را انجام دهند، همه در زمره کارهایی قرار می گیرند که پیوند میان مسیحیت و غرب را همچنان زنده نگه می دارند.
به طور کلی، اطلاعات و دانش غربی ها از مسیحیت نسبت به سایر ادیان بیش تر است. برای مثال، اطلاعات از اسلام واقعا ناکافی و در بسیاری از موارد همراه با اشتباه است (بلی، هنوز در عصر اینترنت و فناوری!). در سال ۲۰۱۷ میلادی، نظرسنجی موسسه پیو نشان می داد که سوال شوندگان در ۱۵ کشور اروپایی اطلاعات چندانی از اسلام نداشتند در حالی که اعتماد به نفس مناسبی در خود نسبت به اطلاعات شان از مسیحیت احساس می کردند. در برابر تنها ۳۷ درصد از جمعیت که «مقداری یا مقدار زیادی» با اسلام آشنایی داشتند، ۸۳ درصد از شهروندان اروپایی اظهار داشتند که مقداری یا مقدار زیادی راجع به مسیحیت می دانستند.
اما مسیحیت تنها در اروپا نقش و اثربخشی خود را حفظ نکرده است. یک قرن پیش، شمال جهانی (که معمولا به عنوان آمریکای شمالی، اروپا، استرالیا، ژاپن و نیوزیلند تعریف میشود) بیش از چهار برابر جنوب جهانی (بقیه جهان) مسیحی داشت. مطالعه مرکز تحقیقات پیو در سال ۲۰۱۱ میلادی نشان میدهد که در مقایسه با شمال جهانی که جمعیتی حدود ۸۶۰ میلیون نفری (۳۹٪) از مسیحیان را در خود جای داده، بیش از ۱/۳ میلیارد مسیحی در جنوب جهانی (۶۱٪) زندگی میکنند. تقریبا نیمی (۴۸٪) از تمام مسیحیان در ۱۰ کشوری زندگی میکنند که بیشترین تعداد مسیحیان را دارند. سه کشور از این ۱۰ کشور در قاره آمریکا هستند (ایالات متحده، برزیل و مکزیک). دو کشور در اروپا هستند (روسیه و آلمان)، دو کشور در منطقه آسیا-اقیانوسیه هستند (فیلیپین و چین)، و سه کشور در آفریقای جنوب صحرا هستند (نیجریه، جمهوری دموکراتیک کنگو و اتیوپی)، که نشاندهنده گستردگی جهانی مسیحیت است.
هر اندازه که غرب با مسیحیت فاصله بگیرد، باز هم آن را بخشی از هویت خود می داند. از یاد نبریم که در جشن شصت سالگی امضای معاهده رم - معاهده تشکیل دهنده جامعه اقتصادی اروپا - که در واتیکان برگزار می شد، پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان با رهبران کشورهای عضو اتحادیه اروپا دیدار و برای آن ها سخنرانی کرد. حتی فراتر از اروپا و غرب، شاهد اثرگذاری مسیحیت در شرق اروپا، آسیا و آفریقا هستیم تا جایی که گفته می شود به احتمال زیاد پاپ بعدی از آفریقا یا آسیا که دو مرکز کنونی رشد مسیحیت در جهان هستند انتخاب خواهد شد.
نقش ایران
در چنین وضعیتی باید پرسید که موضع جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام دینی در رابطه با مسیحیت چیست؟ چه استفاده ای از ظرفیت قدرت نرم کشورمان در مواجهه با توهین به مسیحیت در المپیک پاریس می شود و چه برنامه هایی برای بهره برداری از این موقعیت در جهت افزایش نفوذ کشورمان در نزد افکار عمومی جهانی و کمک به تصویر ایران وجود دارد؟
در شرایطی که رسانه های غربی کشورمان را به عنوان مملکتی غیر متحمل نسبت به صداهای گوناگون به تصویر می کشند، محکومیت توهین به حضرت عیسی (ع) و مسیحیان از طرف کشور و مردم می تواند این سوال را برای ناآگاهان به وجود آورد که چگونه ایران که آن را به اشتباه به تصویر می کشند مدافع حقوق مسیحیان شده است. البته نمی توان فقط به محکومیت بسنده کرد بلکه باید در تلاش بود تا با برگزاری برنامه های مختلف بر روی افکار عمومی در جهان تاثیرگذاری کرد. معمولا قدرت نرم در شرایط عادی هم می تواند تاثیر خود را بر جای بگذارد، اما همواره در شرایط مطلوب و در استفاده بهینه از فرصت ها است که تاثیر آن چندین برابر می شود. در حالی که مسلمانان غزه مورد نسل کشی قرار می گیرند، صهیونیست ها و همراهان آن افراد را در سراسر جهان به ضد یهودی بودن متهم می کنند و مسیحیان در اروپا مورد توهین قرار می گیرند، دفاع از حضرت عیسی (ع) نه تنها باعث تثبیت ادعای پرچم داری ادیان آسمانی از طرف کشورمان می شود بلکه می تواند باعث خنثی شدن توطئه ها علیه مسلمانان و حامیان فلسطین شود.
مانور تبلیغاتی کشورمان همچنین می تواند علاوه بر حمایت از ادیان آسمانی باعث تقویت ادعای جمهوری اسلامی ایران در زمینه اخلاق و کرامت بشری باشد. استفاده از یک کودک در برنامه ضداخلاقی در افتتاحیه المپیک، دعوت از مبلغین مواد مخدر و توهین به دین مسیحیت و پیروان آن قطعا از نظر اخلاقی محکوم است. در چنین شرایطی است که می توان با مطرح کردن اندیشه «آزادی با آزادگی» اساس فکری مخالفان آزادگی را به شکلی اندیشمندانه به چالش کشید و سعی کرد تا با جهان تعاملی هوشمندانه داشت: از یک طرف می توان از مسیحیت دفاع کرد اما از طرفی این دفاع از سوی مسلمانان و پیروان اسلام صورت می گیرد که در عین حال دفاع از اسلام هم معنا می شود. بعلاوه اینکه انتقاد از فرهنگ بی فرهنگی به خصوص در غرب به شکل خشک صورت نمی گیرد چرا که طرح انتقاد بدین شکل و در پوشش مسیحیت که بخشی از هویت خود غرب هست به غرب عرضه می شود که نه تنها باعث کاهش حساسیت ها می شود، بلکه دست بالا را به کشورمان می دهد و در عین حال راه گفت و شنود و تعامل را هموارتر می کند.
در آخر اینکه با مخالفت با توهین به ادیان الهی و پیروان آن، جمهوری اسلامی ایران عملا این پیام را به جهان مخابره می کند که مخالف افراط گرایی به هر شکل آن است. مدت هاست که برخی کشورها و رسانه ها سعی در ارائه تصویری افراطی از دین اسلام دارند. هر دوره هم یا با مطرح کردن داعش و یا با اشاره به طالبان سعی در حمله به اسلام می کنند. مخالفت با توهین به مقدسات با طرح ضرورت احترام به کرامت انسانی باعث خواهد شد تا نه تنها تصویر افراط گری از اسلام در ذهن مخاطبان شکسته شود بلکه این تفکر را به جلو خواهد برد که ایران مخالف هرگونه افراط گرایی است. می توان بر روی این نکته کار کرد که افراط گرایی چه در زمینه دینی و چه در زمینی غیر دینی محکوم به شکست است چرا که تنها افراط گرایی دینی نیست که جوامع بشری را نابود می کند بلکه افراط گرایی سکولار هم می تواند به همان میزان و حتی بیش تر به بشر و نسل بشر آسیب وارد کند.
دو نکته پایانی
اما دو نکته در آخر که لازم به ذکر است و امید است که با در نظر گرفتن این نکات مقاله حاضر باب گفت و شنود در رابطه با قدرت نرم دینی-مذهبی ایران را نه فقط در جبهه مقاومت بلکه در غرب و دیگر نقاط دنیا باز کند.
اول اینکه حتما ضرورتی به محکومیت مستقیم و دولتی افتتاحیه المپیک نیست. اگرچه این کار به خودی خود با منافع کشورمان در تضاد نیست، اما برای کم کردن هرچه بیش تر هزینه ها می توان از محکومیت مستقیم توهین به مقدسات دینی اجتناب کرد (و یا اشاره دولتی به آن را برای روز مبادا گذاشت). نه تنها با این کار می توان از تقابل مستقیم جلوگیری کرد بلکه به کشورمان امکان می دهد تا به شکل غیرمستقیم و هوشمندانه از منافع خود دفاع کند. از یاد نبریم که همیشه ضربه زدن به منافع دیگران به معنای حفظ منافع ما نیست. بعضی وقت ها اما حفظ منافع خودمان به معنای ضربه زدن به منافع دیگران است. آن چه حائز اهمیت است تصمیم هوشمندانه است که مشخص می کند تمرکز را بیش تر باید بر کدام بخش گذاشت!
اما نکته دیگر وضع داخل کشور است. اگر می خواهیم که اسلام را به دیگران عرضه کنیم، باید سعی کنیم تا همزمان وضع خودمان را در داخل بهبود ببخشیم چرا که در غیر این صورت نه تنها کاری غیراخلاقی مرتکب شده ایم بلکه متهم به دورویی هم خواهیم شد! البته من معتقد نیستم که اول باید وضع داخل را درست کنیم و بعد آن را به شکل حاضر و آماده به خارج عرضه کنیم. گاهی کار با خارجیان انگیزه ای می شود تا به خودمان نگاه کنیم و سعی در رفع اشکالات و اصلاح خودمان باشیم.
هر آنچه هست یادآوری این نکته قدیمی است که سیاست خارجی و داخلی در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر و همچون دو پایه نردبان هستند. در طول تاریخ ملت ها از عدم تعادل یا تخریب این دو پایه ضربه خورده و حتی سقوط کرده اند. اگر می خواهیم از نردبان قدرت در تمدن بشری بالا برویم باید حواسمان به هر دو پایه باشد!