به گزارش صد آنلاین، مهرنوش درخواست طلاق کرده است. او میگوید زخم زبانهای مادرشوهر قابل تحمل نیست و چارهای بجز طلاق برای او نگذاشته است. این تازه عروس از شرایط زندگیاش میگوید.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
9 ماه!
*زمان خیلی کوتاهی است. فکر نمیکنی لازم باشد به این زندگی فرصت بیشتری بدهی؟
برای من تحمل وضعیتی که مادرشوهرم درست کرده دیگر ممکن نیست. شوهرم را دوست دارم اما او حاضر نیست دستبردار مادرش باشد و من این وضعیت را اصلا دوست ندارم.
*یعنی دخالتهای مادرشوهرت باعث این ماجراست؟
بله. او خیلی زخم زبان میزند دیگر نمیتوانم تحمل کنم. حال و روزم خیلی بد شده و افسرده شدهام. نباید خیلی چیزها را قبول میکردم.
*چه چیز قبول کردی که پشیمان هستی؟
من و شوهرم در خانه مادرشوهرم زندگی میکنیم. او زنی تنهاست و البته ما هم خانه جدا نداریم و پولی هم برای اجاره خانه نداریم برای همین من قبول کردم با مادرشوهرم زندگی کنم اما آنقدر به من زخم زبان میزند که دیگر برایم قابل تحمل نیست.
*به چه چیز ایراد میگیرد؟
یکی از مهمترین چیزهایی که اذیتم میکند این است که هربار که با شوهرم بحث میکنم خودش را دخالت میدهد و بعد هم میگوید تو که یکبار طلاق گرفتی باز هم طلاق بگیر! چون من یکبار نامزد کردم و نامزدیام به هم خورد مادرشوهرم این موضوع را مدام به من یادآوری میکند. به طور مرتب میگوید شوهرم حسام از من خیلی بهتر است و لطف کرده با من ازدواج کرده است.
*به خاطر این موضوع با شوهرت صحبت کردی؟
بارها به او گفتم. بارها خواهش کردم یک طوری این موضوع را مدیریت کند اما هربار به خاطر مادرش سکوت میکند. شوهرم میداند و اقرار میکند که مادرش مقصر است اما نمیخواهد این وضعیت را درست کند. میترسد مادرش دلشکسته شود.
*طلاق خواست هر دوی شماست؟
راستش من هم طلاق نمیخواهم ولی چارهای ندارم. چون آخرین بار مادرشوهرم در چشمان من نگاه کرد و بعد به حسام گفت اگر تو غیرت داشتی تو دهن این زن میزدی! این حرف چه معنایی دارد؟ من نمیتوانم چنین وضعیتی را قبول کنم.
*شوهرت به طلاق راضی است؟
او هم رضایت ندارد اما همانطور که گفتم هر دوی ما دیگر تحمل این وضعیت را نداریم و شرایط ما را وادار به جدایی میکند. اگر خانهای جدا داشتیم هیچ وقت این اتفاق نمیافتاد. / ایرنا