نویسنده: امین گودرزوند، کارشناس مسائل اروپا
اروپا در یک ماه گذشته شاهد برگزاری چندین رخداد مهم بوده است. از آغاز به کار مجارستان به عنوان رئیس دورهای اتحادیه اروپا، تا انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا و انتخابات مجلس در بریتانیا و فرانسه که نتایج به دست آمده درآنها نشان از بلاتکلیفی مردم اروپا در تعیین سرنوشت سیاسی آنها دارد.
ترس یا سردرگمی؟
بررسی نتایج انتخابات مهم اروپا و قرار دادن در کنار نظرسنجیهای سال۲۰۲۴ دربارهی کاهش شاخص دموکراسی در جهان می تواند معنای خاصی داشته باشد. در واقع رشد راست افراطی و افزایش محبوبیت آن در سال های اخیر و به ویژه پس از کرونا و جنگ اوکراین، فرصت را برای آنها مهیا کرد تا بتوانند از اوضاع نابسامان اقتصادی و سیاسی در جهان به بهترین شکل ممکن استفاده کنند. راست افراطی در این مدت توانسته است که خود را به یکی از جریانهای مهم و البته تاثیر گذار در اروپا معرفی کند. موفقیت های آنها در هلند، مجارستان، آلمان، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی نشان دهندهی اقبال بخشی از مردم اروپا به آنهاست. بخش نا امید از اصلاح اوضاع و جریان های ملیگرا که قائل به اروپای واحد نیستند و اتحادیه اروپا را ناموفق میدانند. این گروهها به خوبی اعتراضات خود را در قالب نتایج پارلمان اروپا نشان دادند و زنگ خطر بزرگ را برای همهی اروپا به صدا درآوردند.
هرچند با وجود اقبال به راست افراطی در چند سال اخیر و موفقیتهای بعضا بزرگ آنها، این موفقیت نتوانسته چندان چشمگیر و پایدار باشد، در واقع اینطور به نظر میرسد که شاید آنها رشد قابل توجهی داشتهاند اما این رشد را میتوان بیشتر در قالب اعتراضات مردم اروپا به سیاستهای دولتهای مستقر دانست تا اقبال به راست افراطی. این موضوع را میتوان به خوبی در نتایج پارلمان اروپا و انتخابات اخیر فرانسه به خوبی مشاهده کرد. در پارلمان اروپا، راست میانه توانست اکثریت کرسیهای پارلمانی را در اختیار بگیرد و خانم فندرلاین همچنان به عنوان رهبر اروپا باقی بماند. هرچند راست افراطی کرسی های بیشتری به دست آورد و نقش پر رنگتری را در پارلمان اروپا ایفا خواهد کرد، اما به نظر می رسد که هنوز بیشترمردم در اروپا از افراط دوری میکنند و ترس آنها از افراطیها پا برجاست. این ترس را میتوان به خوبی در آنچه در لهستان گذشت و یا در انتخابات دور دوم پارلمانی فرانسه اتفاق افتاد دید. جایی که مشارکت مردم افزایش داشت و آنها با ترس از آینده ای مبهم به پای صندوقهای رای آمدند تا فقط اجازهی عبور به راست افراطی را ندهند.
علاوه بر آن باید به این مسئله و واقعیت هم دقت کرد که ذائقهی بخشی از مردم اروپا تغییر کرده و آنها به مانند گذشته به دنبال منافع حداکثری نیستند و اولیت اصلی برای آنها کشورشان و رفاه فردی است. این اتفاق که با توجه به رشد جریانهای راست به خوبی خود را نشان داده است، نشان از نوعی اعتراض مدنی از طریق صندوقهای رای است. اروپاییها با رای به شعارهای ضد مهاجرتی و اصلاح امور اقتصادی، به دنبال تغییر وضع موجود هستند، وضعی که مسبب آن را دولتهای مستقر خود میدانند. آنها با رای به راست افراطی به دنبال ارسال پیام خود هستند که باید وضع موجود به زودی تغییر کند. در غیر اینصورت این افراطی ها هستند که برنده این اتفاقات خواهند بود، مانند آنچه در آلمان و فرانسه در انتخابات پارلمان اروپا رخ داد.
در کنار آن کشورهای اروپایی که اوضاع اقتصادی با ثباتتری را طی کردهاند کمتر به راست افراطی اقبال نشان دادهاند. کشورهایی که روند رشد اقتصادی مثبت داشتهاند و شاخصههای اقتصادی را تا حدی بهبود بخشیدهاند توانستهاند از دام افراطی گری دوری کنند و از شکل گیری دوقطبی اجتماعی تا حد زیادی عبور کنند.
اما به نظر واقعیت این است که مردم اروپا نیز خود در یک بلاتکلیفی بزرگ به سر می برند. آنها از سویی مخالف جریانهای افراطی هستند و از سویی دیگر با سیاستهای افراطیون همراهی میکنند. درجایی که به نظر میرسد که افراطی ها تمام کنترل دولت را در دست خواهند گرفت، مردم مانع آن میشوند و اجازه رشد بیشتر به جریانهای افراطی را نمیدهند. در واقع نابسامانی اقتصادی و اجتماعی در اروپا که از ایام کرونا شروع و با جنگ روسیه در اوکراین بیشتر شد، مردم را به سمت ملی گرایی و منافع ملی سوق داد، اما هرچه اوضاع به بهبود میرود این اقبال به افراطیها کاسته میشود. رهبران جریانهای افراطی نیز با درک این موضوع در حال موازنه کردن مواضع خود هستند، مانند آنچه در ایتالیا رخ داد که خانم ملونی پس از روی کار آمدن بیشتر به راست میانه گرایش یافت و منافع ملی را در راهبرد تعادل و همکاری بیشتر با رهبران اتحادیه اروپا دید.
بنابراین رهبران اروپایی با درک اهمیت اوضاع اجتماعی اروپا، به دنبال بهبود شرایط هستند. آنها حتی به دنبال مدیریت مسئله مهاجرت درچارچوب منافع اروپایی هستند و از اینکه یک دو قطبی بین مردم و مهاجران شکل بگیرد دوری میکنند، موضوعی که در این چند سال همیشه محل بحث و تنش و زمینهساز ناآرامی در برخی کشورهای اروپایی بود. شناخت و درک دغدغه مردم توسط نخبگان سیاسی اروپا می تواند راهگشای آینده اروپا و خروج از این بلاتکلیفی باشد، بلاتکلیفی که بیشک بازندهی آن مردم خواهند بود.