به گزارش صد آنلاین ، طرح دستگیری سارقان بهتازگی توسط پلیس پایتخت اجرا شد. یکی از متهمان که در این طرح دستگیر شد پسر 20 سالهای به نام بهادر استکه خالکوبی خاص روی گردنش نقش بسته است و دوست دارد بین دوستانش به بزن بهادر معروف شود. این پسر در حال حاضر به جرم سرقت مسلحانه در اختیار ماموران پلیس قرار دارد.
در ادامه مصاحبه با بهادر را بخوانید:
*بهادر خالکوبیهای روی گردنت به نظر معنی خاصی دارد.
بله، یکی از خالکوبیها فرشته مرگ است و دیگری هم که جلو گردنم تتو زدهام معنیاش مشخص است که نوشته شروع فاجعه.
*به خالکوبی علاقه داری؟
علاقه دارم اما این تتوها را به خاطر علاقه نزدهام. خالکوبیهای من هر کدامشان پیامی دارد.
*چه پیامی؟
ما در شهرمان طایفهای زندگی میکنیم و معمولا اهل درگیری و دعوا هستیم. واقعیتش دشمن زیاد داریم و من خالکوبی فرشته مرگ را روی گردنم زدم تا دشمنان متوجه شوند مثل فرشته مرگ روی سرشان خراب میشوم.
*چی شد که از بزن بهادری به سرقت مسلحانه رسیدی؟
ماجرای سرقتهای مسلحانه با بزن بهادری متفاوت است. واقعیتش من در محله خودمان عاشق دختری شدم اما پولی نداشتم به خواستگاری بروم. از طرفی یک رقیب عشقی هم داشتم. به همین خاطر تصمیم گرفتم خالکوبی شروع فاجعه را روی گردنم بزنم و به رقیبم بگویم اگر وارد حریم من شود فاجعه رخ میدهد. وقتی به خواستگاری دختر مورد رفتم خانوادهاش شرایطی برای من و خانوادهام گذاشتند که ما قادر به انجامش نبودیم. به همین خاطر تصمیم گرفتم همراه یکی از دوستانم نقشه سرقتهای مسلحانه را طراحی و شروع کنم.
*فقط به خاطر دختر مورد علاقهات سرقت را شروع کردی؟
نه، تنها به این دلیل نبود. من و پدرم کارگری میکردیم و وضع مالی خوبی نداشتیم، اما مدتی قبل متوجه شدم تعدادی از همشهریهایم که وضع مالی بدتری از ما داشتند ماشینهای مدل بالا سوار میشوند و لباس گران میپوشند. وقتی پرسوجو کردم فهمیدم آنها در تهران سرقت منزل میکنند، من هم وسوسه شدم تا زود پولدار شوم تا به دختر مورد علاقهام هم برسم و به همین دلیل با یکی از دوستانم مشورت کردم و او قبول کرد. بعد من اسلحهای را که از قبل داشتم برداشتم و دو نفری راهی تهران شدیم .
*پس سابقهدار نیستی؟
نه، سابقه ندارم.
*چند مورد سرقت داشتید؟
تازه شروع کرده بودیم و فکر کنم در مدت کوتاهی به چهار خانه دستبرد زدیم که دستگیر شدیم .
*چطوری دستگیر شدید؟
آن شب در کوچه پرسه میزدم و متوجه شدیم برق خانهای خاموش است، حدس زدیم صاحب خانه نیست و از روی دیوار وارد خانه شدیم و شروع به سرقت کردیم . پس از سرقت دوباره از روی دیوار خودمان را به داخل کوچه انداختیم. اما خبر نداشتیم مامورها کنار دیوار منتظر ما هستند. آنها خیلی راحت به ما دستبند زدند، بعدا فهمیدیم یکی از همسایه ما را دیده و پلیس را خبر کرده است. ماموران پلیس هم که میدانستند بالاخره از خانه خارج میشویم کنار دیوار منتظر ما ایستاده بودند.
*در این سرقتها چقدر پول گیرتان آمد؟
شانس با ما یار نبود. در دو تا خانه اول که اصلا پول و طلایی پیدا نکردیم . از دو خانه هم در یکی 6 گرم و خانه دیگر 15 گرم طلا سرقت کردیم . البته ما تازه کار بودیم و بیشتر از این انتظار نداشتیم .
*الان چه وضعی داری؟
ما میخواستیم راه صد ساله را یک شبه برویم، به همین خاطر طمع کردیم و الان باید تاوان طمعمان را بدهیم . البته خیلی پشیمان هستیم و ای کاش به همان پول کارگری قانع بودیم .