آخرین اخبار
۱۵ تير ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۷
بازدید:۴۰۵۱
هفدهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران، چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ به نمایش فیلم تئاتر «فرانکشتاین»(محصول ۲۰۱۱) به نویسندگی مری شرلی و کارگردانی دنی بویل اختصاص داشت. پس از نمایش این فیلم تئاتر، نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و دکتر محمد نجاری (منتقد تئاتر) برگزار شد.
کد خبر : ۹۷۰۰۳
 عباس غفاری در این نشست گفت: دنی بویل که کارگردانی این اثر را برعهده داشته است، هم تجربه کارگردانی در تئاتر و هم سینما را در کارنامه دارد و آثار موفقی را تولید کرده است. امروز فیلم تئاتر «فرانکشتاین» را از او دیدیم که امیدوارم از دیدنش لذت برده باشید.
 
 

محمد نجاری در ادامه این نشست گفت: بدون اغراق باید بگویم که ما امروز یکی از شاهکارهای تئاتر دنیا را دیدیم. به حاضران در این جلسه پیشنهاد می‌کنم که فیلم تئاتر «بیچارگان» اثر لانتیموس را هم ببینند. زیرا این دو اثر می‌توانند هم را کامل ‌کرده و باب تازه‌ای در این گونه علمی، تخیلی، اسطوره‌ای برای همه ما باز کنند و نگاه جدیدی از تئاتر و سینمای دنیا به روی ما بگشایند.

 

 

او افزود: کارگردان این نمایش در ایران با فیلم «میلیونر زاغه نشین» شناخته می‌شود. این اثر برای صحنه از رمان مری شلی اقتباس شده است. در چاپ اول کتاب آن، نام نویسنده که یک بانو است، وجود ندارد و از چاپ دوم نام نویسنده به آن اضافه می‌شود. درباره آن می‌توان از دیدگاه نقد اسطوره‌ای و روانکاوی بسیار صحبت کرد. نمایشنامه اقتباسی این اثر در ایران منتشر شده و یک مرتبه توسط ایمان افشاریان روی صحنه رفته است.

 

 

این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: ما وقتی با این نمایش مواجه می‌شویم، که ناقوس کلیسا نواخته می‌شود. سپس ما به زهدان می‌رویم و آفرینشی را شاهد می‌شویم که توسط انسانی به وجود آمده است که قرار بوده خلیفه خدا روی زمین باشد اما او این جهان و این خلیفه خدا بر روی زمین بودن را نمی‌خواهد. بنابراین در بسیاری از آثار ژانرهای علمی و تخیلی، اتفاق از جایی آغاز می‌شود که این انسان به دنبال خلق موجودی دگرگونه است. او می‌خواهد نقش خدایی خود را در این نوع از آفرینش‌ها ایجاد کند.  بلافاصله بعد از دیدن زهدان و آفرینش، می‌تواند سر آغاز نقد روانکاوی یونگی ما صورت گیرد. در مرحله زهدان بوده که بسیاری از خلقیات و شخصیت ما شکل می‌گیرد. اما آنجایی که مرز روانشناسی فرویدی و یونگی در این اثر رخ می‌دهد، جایی است که آن چیزهایی که فرانکشتاین ندارد(عشق) را موجود آفریده شده توسط او دارد و در به در به دنبال او می‌گردد. بنابراین اینجاست که در این اثر می‌توانیم، جدا از روانشناسی فرویدی که بحث عشق و معشوق است، یک قدم جلوتر بیاییم و بحث زهدان را از دیدگاه روانشناسی یونگی بررسی کنیم.


نجاری در ادامه صحبت‌هایش گفت: بلافاصله بعد از آن، ما با قطاری مواجه می‌شویم، قطاری که تکنولوژی و علم است. همه کسانی که روی این قطار ایستادند، روی چشم‌های خود عینکی تیره دارند. عینکی که قرار است به ما بگوید، همه آن چیزهایی که در دیدار خود می‌بینید را فراموش کنید؛ ما به تماشای اثری خواهیم نشست که به همراه خود پندار دارد. اگر قرار است ما به دیدار برسیم، موجود باید خلق شود و طی مسیری رشد کند، اما آن قرار نیست که مسیر درستی را طی کند؛ او قرار است نه به یک انسان، بلکه به یک هیولا تبدیل شود. بنابراین کارگردان در آغاز نمایش، با یک نشانه شناسی تصویری صحیح، ما را به یک سفر فرا می‌خواند که سفری علمی است. در صحنه ابتدایی نمایش، ما با یک روسپی مواجه می‌شویم، که پولی را دریافت کرده اما راضی به انجام عمل نیست. ما در اینجا نشانه شناسی دینی خواهیم داشت. اینجا مسیحی بوده که با مریم مجدلیه مواجه شده است. و این بار این مریم مجدلیه است که به مسیح زندگی می‌بخشد. او شراب را به مسیح می‌بخشد و ما در ادبیات مسیح می‌خوانیم که شراب خون مسیح است و این موجود آفرینش شده با شرابی که از خون مسیح است، این بار نه اینکه مریم مجدلیه توسط مسیح به زندگی برگردد، بلکه مریم مجدلیه است که این هیولا را به زندگی دعوت کرده و به او زندگی می‌بخشد.

 

 

IMG_20240704_235812_431

او ادامه داد: پس از اینکه این هیولا، این شراب را که عشق خداوند است را می‌خورد و می‌نوشد، همان لحظه است که باران می‌بارد، سبزی می‌روید و زندگی آغاز می‌شود. زندگی مگر چیست، جز اینکه ما به دیگری مهر بورزیم؟ به او عشق و موهبت دهیم؟! این اولین موهبتی است که این هیولا به دست آورده و به وسیله آن شراب، زندگی را به دست می‌آورد. تا آنجا فقط زنده بود و دست و پا می‌زد، اما به وسیله این شراب که خون مسیح است، به زندگی برگشته و زندگی می‌کند.

 

 

از همان جاست که تلاش می‌کند تا موجودی را که یک زن است، لمس کند.

 

 

اما همین زن از زشتی او‌ فرار کرده و برایش نشانه‌ای می‌گذارد. اما همین کمترین نشانه سبب شده تا او زندگی را لمس کرده و حرکت را آغاز کند. در همین جایی که زندگی را به دست می‌گیرد، کتاب را به دست می‌گیرد. شاید در بسیاری از آثار ادبیات اسطوره‌ای، عبری، اسلامی و عهد عتیق ، مهم‌ترین چیزی که پس از روح وجود دارد، هنر نوشتن و خواندن است. حتی در اساطیر ایران باستان نیز می‌خوانیم که وقتی اسطوره‌های ایرانی، دیوها را به دست می‌آورند، از آنها خط را فرا می‌گیرند. بنابراین این موجود با کتابی که حاوی یادداشت‌های فرانکشتاین درباره خلق این موجود است، زندگی را آغاز کرده و به دنبال رهیافت جدیدی است. او می‌خواهد یک سفر اسطوره‌ای را آغاز کند و زندگی خودش را در این جهان پر رمز و راز پی بگیرد.

 

این منتقد تئاتر در ادامه بیان کرد: در دست گرفتن این کتاب هم بسیار زیبا و نمایشی تصویر شده است. او با کتاب معاشقه کرده و قصد دارد که او را با خود ببرد. سپس با دزدهایی که خوراکی دارند مواجه شده و با آنها درگیر می‌شود. با شناختی چون یک کودک که توسط غریزه پیدا می‌کند، غذا را از آنها می‌گیرد. منتها آنها دزد هستند؛ حتی وقتی فرار می‌کنند، بلافاصله بر می‌گردند، که چیزی را که داده‌اند را بازستانند. سپس او به خانه پیرمردی می‌رود که خودش جنگ زده است؛ استاد دانشگاهی که چشم‌های خودش را از دست داده است. شاید چشم‌ها در این اثر نشانه عجیبی هستند. عینک‌های تیره‌ای که نباید ببینند و پیرمردی که نمی‌بیند. او چون نمی‌بیند، به این موجود علم و شناخت را می‌آموزد و او را به بهشت گمشده هدایت می‌کند.

 

 

نجاری در ادامه گفت: این هیولا زاییده دو گناه است؛ اول زاییده گناهی که اجداد فرانکشتاین انجام داده‌اند و به زمین سقوط کرده‌اند. همچنین زاییده گناه دومی است که موجودی که عشق را فراموش کرده اما در تلاش برای زندگی بخشیدن است، ایجاد کرده است. زیرا زندگی که او بخشیده، تنها زنده ماندن است. بنابراین او برای اینکه این زندگی را به دست آورد، باید زندگی‌های بسیاری را بگیرد. او باید برادر و معشوقه فرانکشتاین را بکشد تا طلب آن چیزی را بکند که بشر آن را در بهشت گمشده از دست داده است.با آموختن واژه بهشت، این بار نشانه دیگری رخ می‌دهد. این بار برف می‌بارد. باران‌فصل اول و برف فصل آخر است. برای رسیدن به بهشت، ما باید مسیر طولانی‌تری را طی کنیم. باید آزمون‌های بسیاری را از سر بگذرانیم. باید پیامبران بسیاری بیایند که راه ما را برای رسیدن به بهشت هموار کنند.

 

 

 

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها