به گزارش صد آنلاین ، لیلا بعد از 2 سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق گرفته است. او میگوید که تحمل این زندگی برایش غیرممکن است. این زن از زندگی مشترکش میگوید.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
5 سال همسر مهرداد بودم و 2 سال آن را به صورت مشترک زندگی کردیم.
*چطور با هم آشنا شدید؟
سال آخر دبیرستان بودم که با او آشنا شدم. من عاشق مهرداد شده بودم.
*مگر مهرداد چه ویژگی داشت که عاشقش شدی؟
از ظاهر و رفتار او خوشم میآمد. دستهایش خالکوبیهای جدید داشت. بدنش ورزیده بود. به خاطر من دعوا میکرد. آن روزها گذشت. شوهرم چند پرونده دارد و من دیگر نمیتوانم با او زندگی کنم.
* شوهرت چه جرمی مرتکب شده است؟
او به خاطر شرارت چند پرونده دارد. از اشرار محله ما بود.
*حالا چه شده که دیگر او را دوست نداری؟
هنوز هم دوستش دارم ولی ادامه زندگی با او ممکن نیست. مهرداد با زنان دیگر رابطه دارد. او من را در خانه حبس میکند و حتی اجازه نمیدهد خانه پدرم بروم.
*وقتی ازدواج کردی خانوادهات راضی بودند؟
آنها راضی بودند. پدر من معتاد است. سرنوشت ما خیلی برایش مهم نیست. من یک برادر کوچکتر از خودم دارم که تازه وارد دبیرستان شده است اصلا خانواده درستی ندارم که برایم تصمیم بگیرند.
*بچه هم دارید؟
حامله بودم یک روز با مهرداد جروبحث کردم عصبانی شد و من را زد. بچه سقط شد. دوماهه باردار بودم.
*نظر مهرداد درباره این جدایی چیست؟
من از دست او فراری هستم. میترسم من را پیدا کند و بزند. برای همین خودم را مخفی کردم.