۰۸ تير ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۰
بازدید:۹۷۴۱
صد آنلاین | شبانه از خانه گریختم به امید راه نجاتی در امتداد تاریکی من به دنبال آرامشی بودم که هیج وقت در خانه آن را پیدا نکردم ناگهان خودن را بالای پلی دیدم و تصمیم گرفتم به زندگی ام پایان بدهم اما ترس مانع این تصمیم من شد......
کد خبر : ۹۵۱۹۷

به گزارش صد آنلاین ، سارا دختر ی ۱۷ساله با چهره ای ماتم زده وارد اتاق مشاوره شد، با چشمانی قرمز و پف کرده درحالیکه نگاهش به گلدان گوشه اتاق دوخته شده بود گفت: از دست سخت گیری های پدر و مادرم فرار کردم، مقصد خاصی نداشتم آنقدر ناگهانی از خانه گریختم که اصلا به هیچ چیز توجهی نداشتم فقط میخواستم از معرکه دعواهای روزانه و شبانه که هیچ وقت تمامی نداشتم نجات پیداکنم .... صدای های دعوا در گوشم پر شده بود و در مغزم سوت می‌کشید هنسن از درخانه را بستم با پای پیاده  به پارکی در نزدیکی خانه امان رفتم و تا هوا تاریک می شد به زیر درختان می رفتم تا نگهبان پارک مرا نبیند فردای همان روز به پارک های دیگر تهران رفتم  ولی بالاخره روز پنجم نگهبان یکی از پارکها مرا دید و تحویل پلیس داد.اولین روزی که به قصد فرار از خانه بیرون زدم میخواستم خودکشی کنم  حتی فکرش را هم کرده بودم....

 می خواستم خودم را ازروی  پل به پایین بیندازم ولی ترسیدم و از این کارصرف نظر کردم .

 پدرم همیشه بیکار است 2 خواهر بزرگترم هردو طلاق گرفته اند و با ما زندگی می کنند مادرم هم همیشه در حال ایراد گرفتن از من است حالا دو خواهر دیگرم هم به او اضافه شده اند .من هم با دوستانم بیرون میروم چرا که محیط خانه ملال آور شده است . با پسری هم دوست هستم که خیلی مرا دوست دارد و خانواده اش هم در جریانند ولی او هم بیکار است و شرایط ازدواج ندارد . حالا هم که برگشته ام خانواده ام باز هم  دست بردار نیستند و همچنان در حال سرزنش هستند نمیدانم چکار کنم ولی حال خوبی ندارم . آنها مرا درک نمی‌کنند و کماکان رفتارهایشان ادامه دارد ومن زجر میکشم و دیگر نمیتوانم تحمل کنم.

نگاه کارشناسی؛

پروانه میرزایی کارشناس ارشد روانشناسی

مراجع به دلیل کنترل بیرونی توسط والدین که بیشتر به صورت نصیحت و سرزنش تنبیه بوده به مرور کنترلگر درونیش خاموش شده و دچار بی قیدی شده است . از طرفی بیکاریهای مکرر پدر باعث شده از نظر مالی حتی رفاه نسبی هم در خانواده نباشد و منجر به ترک تحصیل وی شده است  و خشم ناشی از این موضوع به پرخاشگری او دامن زده است  . سابقه اختلال افسردگی مادر هم دلیل دیگری است که نشان از این دارد که مادر از همان دوران کودکی در دسترس روانی فرزندان نبوده است  . عدم توجه به نوسانات خلقی مراجع در دوران نوجوانی توسط والدین باعث خشم و افسردگی وی شده است .از طرفی درگیری و اختلافات خانوادگی که بین دو خواهر طلاق گرفته ایجاد شده آرامش را از محیط خانواده ربوده و سارا را درپرتگاه خودکشی قرار داده است والدین باید به این موضوع توجه کنند که خانواده باید در محیط امن وآرامش به مسائل و مشکلات اعضای خانواده رسیدگی کنند تا در نتیجه آن آسیب هلی بعدی آن به سایر اعضای خانواده وارد نشود سرزنشهای بیش از حد نه تنها فایده ای ندارد بلکه فرد را در شرایط و تنگنای بدی قرار خواهد داد..

معصومه مرادپور

اشتراک گذاری:
برچسب ها :
ارسال نظر
پربیننده‌ها پربحث‌ها