به گزارش صد آنلاین ، سپیده برای طلاق اقدام کرده است. او میگوید میخواهد از شوهرش جدا شود و تنها فرزندش را با نان حلال بزرگ کند. سپیده درباره زندگی مشترکش توضیح داده است.
*چند سال با شوهرت زندگی کردی؟
۱۰ سال.
*حالا چرا میخواهی جدا شوی؟
چون میخواهم دخترم را با نان حلال بزرگ کنم، پدرش خلافکار است.
*مگر شغل شوهرت چیست؟
ماشین و موبایل دزدی خرید و فروش میکند.
*اگر چنین است چرا با چنین فردی ازدواج کردی؟
وقتی با حامد ازدواج کردم ۱۶ ساله بودم. در واقع با او از خانه فرار کردم. عاشقش شده بودم و نمیتوانستم زندگیام را بدون او تصور کنم. پدرم با ازدواج ما مخالفت کرد. یک روز با حامد تماس گرفتم و گفتم از خانه فرار کردم و دیگر برنمیگردم. مدتی با هم به جنوب رفتیم و آنجا زندگی کردیم. همانجا بود که فهمیدم خلافکار است اما کار از کار گذشته بود. دیگر به خانه پدرم برنگشتم. بعد هم پدرم رضایت داد و ازدواج کردیم.
*خانوادهات میدانند شغل شوهرت چیست؟
پدرم میگفت حامد آدم درستی نیست ولی نمیگفت چرا. بعد از ازدواج ارتباطم با خانوادهام قطع شد تا پنج سال قبل که پدرم فوت کرد. من در گردابی افتاده بودم که نمیتوانستم بیرون بیایم.
*وقتی شوهرت خلافکار است چرا باردار شدی؟
ناخواسته باردار شدم و بچه به دنیا آمد. حامد گفت کار خلاف را کنار میگذارد. گفتم اگر این کار را نکنی میروم. من از آه مردم میترسم. گفت قول میدهد اما یک ماه قبل متوجه شدم همچنان خلاف میکند.
*فکر میکردی در این مدت که خلاف را کنار گذاشته بود چه کار میکرد؟
به من میگفت کارگر یک رستوران است ولی دروغ میگفت.
*حالا چطور میخواهی تنهایی بچهات را بزرگ گنی؟
کارگری میکنم. در خانه مادرم زندگی میکنم اما نان حرام به بچهام نمیدهم. اینطوری حامد هم راحت است. دیگر به او غر نمیزنم که چه میکنی.