۲۴ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۷
بازدید:۱۱۶۵
صد آنلاین | امیر، متهمی است که به جرم موبایل‌قاپی دستگیر شده است. او دانشجو مهندسی است و نیاز مالی به انجام سرقت‌ها ندارد و حتی وضعش آنقدر خوب است که موتورسیکلت گران‌قیمت سوار می‌شد و در ارتکاب جرایم از آن استفاده می‌کرد.
کد خبر : ۹۲۰۴۸

به گزارش صد آنلاین ، امیر، متهمی است که به جرم موبایل‌قاپی دستگیر شده است. او دانشجو مهندسی است و نیاز مالی به انجام سرقت‌ها ندارد و حتی وضعش آنقدر خوب است که موتورسیکلت گران‌قیمت سوار می‌شد و در ارتکاب جرایم از آن استفاده می‌کرد. گفت‌وگو با این متهم را بخوانید.

 

 

 

 

*چرا سرقت می‌کردی؟

 

همه چیز که پول نیست. آدم‌ها وقتی یک چیز دم دستشان باشد؛ دیگر برایشان لذتی ندارد و دنبال لذت جدید می‌روند. شاید داشتن یک خودروی معمولی برای آدمی که سطح مالی پایینی دارد بسیار لذت بخش تر از داشتن یک خودروی مدل بالا برای من باشد.

*یعنی دلیل سرقت‌هایت نیاز مالی نبوده؟

نه، نیاز مالی نداشتم. چون زندگی‌ام یکنواخت شده بود، تصمیم گرفتم هیجان را وارد زندگی کنم.

*هیجانی که می‌گویی را چطور وارد زندگی کردی؟

با وحید در اینستاگرام آشنا شدم. عکس‌های جالبی که در صفحه‌اش گذاشته بود توجهم را جلب کرد.

*عکس‌های او چه ویژگی‌هایی داشت؟

او پسری بود که با وجود اینکه به نظر می‌رسید وضع مالی خوبی ندارد اما دندان‌هایش لمینت بود و بینی‌اش را عمل کرده بود و حتی لباس‌های مارک می‌پوشید. اما نحوه صحبت کردنش و عکس‌هایی که می‌گذاشت این  تصور را برایم بوجود آورد که زندگی متوسطی دارد.

*آیا تصورت درست بود؟

بله. کم کم به هم پیام دادیم و بعد از آن تماس تلفنی. چند باری با هم قرار گذاشتیم و بیشتر با هم آشنا شدیم.

*چه چیز وحید برایت جذاب بود؟

بعد از مدتی که با هم معاشرت کردیم، وقتی هم که وارد جمع دوستانش می‌شدم حالم خوب بود. خود وحید هم آدم جالبی به نظر می رسید و یک روز از او پرسیدم که این همه بریز و بپاش و خرج زیادی که می‌کنی را پولش را از کجا می‌آوری؟ او گفت: دزدی.

*وقتی از این ماجرا باخبر شدی به دوستی با او ادامه دادی؟

دقیقا. چون وحید آدمی بود که زندگیم را تغییر داده بود و مرا از آن زندگی کسالت بار بیرون آورده بود. به همین خاطر نمی‌توانستم به دوستیم با او پایان دهم. هیجان زمانی بیشتر شد که پیشنهاد داد که باهم سرقت کنیم و من هم پذیرفتم.

*وقتی می‌خواستی سرقت کنی نترسیدی؟

ترس که داشتم، اما هیجان زورش بیشتر از ترس بود. البته من همه سرقت‌ها را نمی رفتم. سرقت‌هایی که با موتور مدل بالا صورت گرفته بود، کار من بود. این را هم بگویم از سرقت‌ها هیچ پولی نگرفتم، یعنی خودم از وحید خواستم که به من سهم ندهد، چون واقعا به پول نیاز نداشتم.

*می‌دانستی یکی از مالباخته‌ها، والیبالیست معروفی است؟

نه. ما که به چهره مالباخته‌ها نگاه نمی‌کنیم. آن زمان به قدری استرس داریم که تنها هدف قاپیدن گوشی است و موقع سرقت چهره همه مالباخته‌ها شبیه هم است.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
لینک کپی شد
اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها