آخرین اخبار
۲۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۳
پیمایش تاریخی اجمالی پایان دولت‌های ایدئولوژی‌محور

گرگ و میش ایدئولوژی

بازدید:۱۹۶
عیسی محمدحسینی در یادداشتی می نویسد: "گرگ و میش ایدئولوژی" عبارتی است که به وضعیتی اشاره دارد که در آن دولت‌ها و نهادهای حکومتی از روابط بین‌المللی تنش‌آور، دوستانه‌ترین تدابیر را به گردن میش‌ها و خطرناک‌ترین تدابیر را به گردن گرگ‌ها انداخته‌اند. این مفهوم به وضوح در روابط بین کشورها، به خصوص در زمان‌هایی که تنش‌های سیاسی، نظامی یا اقتصادی وجود دارد، قابل مشاهده است.
کد خبر : ۹۱۲۹۷

نویسنده: عیسی محمدحسینی، دانش آموخته دکتری روابط بین‌الملل، پژوهشگر حوزه سیاست و امنیت غرب آسیا

 


 مفهوم گرگ و میش ایدئولوژی به طور گسترده‌ در مطالعات سیاست خارجی و روابط بین‌الملل مطرح است و نشانگر این است که در برخی موارد، دولت‌ها برای ایجاد هویت ملی و تأکید بر قدرت و تفکر ایدئولوژیک خود، به رفتارها و تدابیری متمایل می‌شوند که ممکن است تنش‌آور باشند و باعث افزایش تنش‌های بین‌المللی شوند. به عنوان مثال، در دوره‌هایی از تاریخ، دولت‌های ایدئولوژیک ممکن است از طریق تحریم‌ها، تهدیدات نظامی یا انتقال فناوری‌های نظامی به عنوان "گرگ" عمل کنند و دولت‌های دیگر را به عنوان "میش" معرفی کنند که از اصول و منافع خود دفاع می‌کنند.

"گرگ و میش ایدئولوژی" عبارتی است که به وضعیتی اشاره دارد که در آن دولت‌ها و نهادهای حکومتی از روابط بین‌المللی تنش‌آور، دوستانه‌ترین تدابیر را به گردن میش‌ها و خطرناک‌ترین تدابیر را به گردن گرگ‌ها انداخته‌اند. این مفهوم به وضوح در روابط بین کشورها، به خصوص در زمان‌هایی که تنش‌های سیاسی، نظامی یا اقتصادی وجود دارد، قابل مشاهده است.

پدیده "گرگ و میش ایدئولوژی" نشانگر وضعیتی است که در آن دولت‌ها به دنبال دشمن‌نما نشان دادن یکدیگر هستند و از نگاه خود به عنوان "گرگ"، یعنی کشورهای قدرتمند و تهدیدآمیز، عمل می‌کنند، در حالی که خود را به عنوان "میش"، یعنی کشورهای ضعیف و مظلوم معرفی می‌کنند که به حفظ استقلال و حقوق خود می‌پردازند.

در نتیجه، مفهوم "گرگ و میش ایدئولوژی" نشان می‌دهد که چگونه ایدئولوژی‌ها و تفکرات ملی می‌توانند در روابط بین‌المللی به وضوح مشهود شوند و به وجود تنش‌ها و ناسازگاری‌ها منجر شوند.

زمینه تاریخی:

در کاوش در زمینه تاریخی حکومت مبتنی بر ایدئولوژی، ردیابی مسیر اندیشه و کنش سیاسی از اولین مظاهر آن تا پیچیدگی‌های معاصر ضروری است. از آثار اساسی فلسفی یونان باستان تا تحولات انقلابی عصر روشنگری، بذرهای حکومت ایدئولوژیک در زمین حاصل‌خیز عقل و آرمان بشری کاشته شد. لحظات کلیدی مانند انقلاب فرانسه با شعار آزادی، برابری و برادری و ظهور کمونیسم در قرن بیستم، بر قدرت شور ایدئولوژیک برای بسیج توده‌ها و شکل‌دهی مجدد جوامع تاکید کرد. با این حال، در کنار این پیروزی‌ها، تاریخ همچنین شاهد شکست‌ها و افراط در غیرت ایدئولوژیک است، از رژیم‌های توتالیتر قرن بیستم تا فروپاشی آزمایش‌های اتوپیایی. نمونه های زیادی در تاریخ وجود دارد که بررسی همه آنها در این مقال نمی گنجد و به ناچار به تعدادی از آنها می‌پردازیم.      

نگارنده تلاش می کند تا با بررسی این لحظات محوری و میراث ماندگار آنها، بینشی در مورد جزر و مد حاکمیت مبتنی بر ایدئولوژی و تأثیر عمیق حوادث تاریخی بر ایدئولوژی‌های سیاسی بدست دهد:

پایان حکومت ایدئولوژی‌محور در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیست

در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیست به عنوان یک نمونه بارز از حکومت ایدئولوژی‌محور به شمار می‌آمد. این حکومت به ایدئولوژی کمونیسم و تفکرات مارکسیست – لنینیست پایبند بود و کنترل قدرت را در دست حزب کمونیست سوسیالیست روسیه (بلشویک) بود.

اما در دهه ۱۹۸۰، با آغاز دوران پرخروش اصلاحات در اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری میخائیل گورباچف، که به عنوان "گلاسنوست" شناخته می‌شد، نشان‌دهنده تغییر نگرش و اصلاحات اقتصادی و سیاسی بود. این اصلاحات به دنبال تلاش‌هایی برای افزایش شفافیت و دموکراسی در ساختارهای حکومتی بود، همچنین بازگشت به اقتصاد بازار و رهایی از کنترل‌های دولتی بود.

اما این اصلاحات با مقاومت قوی از طرف بخش‌هایی از حکومت و نهادهای قدرتمند اتحاد جماهیر شوروی روبه‌رو شد و سرانجام مقاومت نیروهای مخالف اصلاحات و تلاش‌های گورباچف در انتقال به یک اقتصاد بازار و ساختار سیاسی دموکراتیک، باعث ایجاد فشارهای شدید در جامعه شد. پس از براندازی گورباچف و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، با رخدادهایی چون کودتای آگوست و جدایی جمهوری‌های مستقل شوروی، پایان حکومت شوروی فرا رسید و به تشکیل جمهوری‌های مستقلی منجر شد. کشورهایی مانند روسیه، اوکراین، و سایر جمهوری‌های شوروی به صورت مستقل استقلال خود را اعلام کردند و اصلاحات سیاسی و اقتصادی را آغاز کردند. این رویدادها نه تنها به پایان حکومت ایدئولوژی‌محور در این منطقه منجر شد، بلکه تأثیرات آنها به صورت گسترده‌ای در سطح جهانی احساس شد و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از قدرت‌های اصلی جهانی، در صحنه بین‌المللی تحت تأثیر قرار گرفت. 

پایان حکومت ایدئولوژی‌محور در آلمان شرقی

در دوره جنگ سرد، آلمان شرقی به عنوان یک کشور ایدئولوژی‌محور بر پایه سیاست‌های کمونیستی بود. حکومت آلمان شرقی تحت حکومت حزب سوسیالیست اتحاد شوروی (SED) کنترل شده بود. اما با آغاز حرکات دموکراتیک در اروپای شرقی در دهه ۱۹۸۰، معترضان آلمان شرقی درخواست‌هایی برای آزادی سیاسی و اصلاحات اقتصادی مطرح کردند. در سال ۱۹۸۹، اعتراضات عظیمی به رهبری جمهوری دموکراتیک آلمان (GDR) در شهرهای مختلف آلمان شرقی صورت گرفت. این اعتراضات، همچنین ترکیب شدن معترضان با افراد مهاجر از آلمان شرقی به آلمان غربی از طریق حدود باز شده اتحاد جماهیر شوروی، فشار بر حکومت آلمان شرقی را افزایش داد.

پس از آن در پاسخ به فشارها، حکومت آلمان شرقی اصلاحاتی را اعلام کرد، اما این تلاش‌ها برای حفظ قدرت و ایدئولوژی ایده‌آل خود نتیجه موفقیت آمیز نبود. در نهایت، در تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۸۹، دیوار برلین سقوط کرد که نشانه‌ای از تغییرات بزرگی در سیاست جهان بود. سقوط دیوار برلین و انقلاب مردم آلمان شرقی به پایان حکومت ایدئولوژی‌محور در این کشور منجر شد. 

سخن پایانی

با توجه به مطالب فوق در کل، آینده حکومت‌ها با فاصله گرفتن از شیوه‌های سنتی و ایدئولوژی محور، ممکن است با ایجاد پارادایم‌های جدید و تکیه بر فناوری‌های نوین به سمت حکومتی هوشمند، شفاف، مشارکتی، و پایدار متحول شود که بتواند بهترین خدمات را به شهروندان ارائه دهد و با چالش‌های جهانی مواجه شود که این مهم جزء اهداف اولیه شیوه حکومت داری و کشورداری است، برخی از پارادایم‌های ممکن که می‌توانند در آینده پدیدار شوند عبارتند از:

1- حکومت‌های مبتنی بر داده و هوش مصنوعی: استفاده از فناوری‌های پیشرفته مانند هوش مصنوعی، تجزیه و تحلیل داده‌ها، و اینترنت اشیاء برای بهبود عملکرد حکومت و ارائه خدمات عمومی به شهروندان.

2- حکومت باز: توسعه فرآیندهای تصمیم‌گیری مشارکتی و افزایش شفافیت در حکومت با هدف ایجاد ارتباط نزدیک‌تر بین شهروندان و نهادهای حکومتی.

3- حکومت چند مرکزی: ایجاد شبکه‌های همکاری بین‌المللی بین نهادهای مختلف و همچنین بین مراکز قدرت جهانی برای مدیریت مشکلات جهانی.

4- حکومت سیار: توسعه فناوری‌های مبتنی بر ابر و ارتباطات سیار برای ارائه خدمات حکومتی و مدیریت موارد اضطراری و بحران‌های طبیعی.

5- حکومت پایدار: توجه به مسائل محیط زیست و توسعه پایدار در سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی حکومتی به منظور حفظ منابع طبیعی و کاهش اثرات منفی بر زمین و جامعه.

6- حکومت دیجیتال: ارائه خدمات حکومتی به شکل آنلاین و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات برای ارتقاء ارتباطات بین حکومت و شهروندان.

7- حکومت پویا:توسعه سیاست‌گذاری منعطف و قابل تطبیق به منظور تطابق با تغییرات سریع در جوامع و فناوری.

در کل، آینده حکومت‌ها ممکن است با ایجاد پارادایم‌های جدید و تکیه بر فناوری‌های نوین به سمت حکومتی هوشمند، شفاف، مشارکتی، و پایدار متحول شود که بتواند بهترین خدمات را به شهروندان ارائه دهد و با چالش‌های جهانی مواجه شود.

اشتراک گذاری:
ارسال نظر
تازه‌ها
پربیننده‌ها پربحث‌ها