در حالی که کاندیداهای ریاست جمهوری موقع ثبت نام، گریزی هم به سیاست خارجی می زنند، چین بار دیگر از موضع امارات دربارەی جزایر سەگانە حمایت کرد. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که پکن، قبلەی سیاست خارجی شرق گرا و نامتوازن جناح اصولگرا و هستەی اصلی قدرت است. از نظر آنان شرق گرایی و روابط نزدیک با چین و روسیه بدیل غرب گرایی میانەروها و اصلاح طلبان است و مهم ترین حسن آن این است که با مخاطرەی استحالەی هویتی نظام همراه نیست. اما چین با تکرار موضع دو سال قبل خویش و جانبداری آشکار از امارات علی رغم اعتراضات ایران، نشان داد که در این توهم ژئوپولتیک شریک نیست.
پکن که خود با با معضل "جزایر شورشی" روبه روست و چند روز قبل طی رزمایشی محاصرەی تایوان را شبیه سازی کرد، بهتر از هر کشوری از حساسیت های ایران نسبت به این جزایر آگاه است. با این وجود در ترجیح امارات متحدەی عربی با داشتن اقتصادی جهانی بر ایران منزوی و زیر تحریم، تردیدی به خود راه نمی دهد.
مروری بر اظهارات نامزدهای ریاست جمهوری در زمینەی سیاست خارجی، عمق نابسامانی و گره خوردگی در این حوزەی اساسی را نشان می دهد. یکی بی رعایت آئین نگارش فارسی از عبور از نظم نوین جهانی سخن می راند! دیگری از ساز و کار نتیجەگرا برای لغو تحریم ها و کسی هم که مذاکرە کنندەی ارشد در توافق نامەی 25 سالەی ایران و چین بوده از تعامل سازنده با جهان حرف می زند.
از همه جالب تر محمود احمدی نژاد بود که تز همزیستی مسالمت آمیز را پیش کشید. یحتمل بدون آن که از پیشینەی نظری این مبحث و لوازم منطقی آن آگاه باشد. همزیستی مسالمت آمیز تزی بود که خروشچف رهبر شوروی پس از مرگ استالین آن را مطرح کرد. خروشچف که دنبال تنش زدایی و عادی سازی روابط با دنیای غرب بود، با طرح این ایده مدعی شد که دو سیستم کمونیسم و لیبرال دمکراسی غربی می توانند بدون تصادم و اصطکاک در کنار هم بزیند. سیاست خارجی شوروی مثل ایران کنونی ایدئولوژیک و تجدیدنظر طلب بود و مدعی برقراری نظمی عادلانەتر بهجای نظم غرب محور امروز. کمونیست های روس با پیش کشیدن همزیستی مسالمت آمیز، از مدعای انقلاب جهانی و پیروزی نهایی "خیر سوسیالیسم بر شر سرمایەداری" کوتاە نیامدە بودند، بلکە از روی مصلحت و عمل گرایی صرفا به صورت موقت به "نرمشی قهرمانانه" تن می دادند! صد البته در نهایت اقتصاد راکد و مفلوک شوروی از پس تعهدات سنگین سیاست ایدئولوژیک، آن هم در مقیاس اروپا و جهان بر نیامد و از درون متلاشی شد.
طرفه این جاست که چینی ها که نخست رفقای روس را بخاطر پشت کردن به ایدەی انقلاب و تبلیغ همزیستی با غرب سزنش می کردند، خود به میراث دار راستین آن بدل شدند. چین از سال 1978 و همزمان با انقلاب ایران، اصل ایدەی انقلاب و بلندپروازی های ملازم آن را رها و به موازات اصلاحات داخلی، در سیاست خارجی هم فروتن تر شد.
در واقع هدف اصلی آن، جذب سرمایەی خارجی و فن آوری پیشرفته و ادغام در مناسبات جهانی بود. در نهان اما هیچ گاه آرمان پایان دادن به نظم غرب محور کنونی را رها نکرد.
برای کشوری کهن که تا قرن هجدهم جزء قدرت های بزرگ محسوب می شد، اما از بخت بد سدەهای نوزدە و بیست را از کف دادە بود، جبران مافات و کسب جایگاهی شایسته در جهان، ارتباطی مستقیم با شان تاریخی و ناخودآگاه جمعی آن دارد.
آنچه اکنون چین می گوید نسخەی قرن بیست و یکمی و خالی از ایدئولوژی حرف شوروی است. پکن می گوید؛ عیسی و موسی هریک به دین خود! هر کشوری در انتخاب نظام حکومتی اش آزاد باشد و غرب به جای تاکید بر برقراری دموکراسی درون ملت ها، باید از دموکراسی میان آنها جانبداری کند.
به عبارت بهتر لازم نیست افراد ملت در داخل یک کشور آزاد و برابر باشند، صرفا کافیست دولت های جهان در محیط بین الملل با هم برابر باشند و اصل حاکمیت مطلق اعضای سازمان ملل به معنای چهاردیواری اختیاری است.
ایران البته در بخش مهم از مطالب پیش گفته با چین همداستان است، با این توضیح که مانند شوروی سابق مدعی برتری اخلاقی و معنوی سیستم سیاسی خود بر نظام های غربی است. و مدعی است که آینده از آن اسلام است و در تکامل طبیعی تاریخ، کاخ سفید روزی حسینیه خواهد شد. این همان نقطەای است که راه تهران را از چین و روسیەی پساکمونیسم جدا می کند. برای آنها رابطه با آمریکا و دولت های غربی یک مزیت غیر قابل جایگزین است و بریدن از اقتصاد جهان و نظام تقسیم کار بین المللی قسمی خودکشی سیاسی است.
از این رو همراهی شان با ایران در مسیر تعدیل نظام جهانی ماهیتی تاکتیکی دارد. ایران از منظر مسکو و پکن بازیگری اخلال گر و پارتیزان نظام جهانی و اهرمی جهت فشار است. معمولا در عصر دولت های ملی جنبش های مقاومت و شاخه های پارتیزانی شان وجه المصالحه و قربانی الزامات نظام دولت – ملت می شوند. این راز فرصت طلبی چین در نگاه متفاوت به تنگەهای تایوان و هرمز است!
دیپلماسی ایرانی